🔴خبر از وضعیت جسمانی سیدعلی خمینی بعد از ابتلا به کرونا /تزریق رمدسیویر آغاز شد
♦️درپی ابتلای حجت الاسلام سیدعلی خمینی به ویروس کرونا و پس از انجام سی تی اسکن، مشخص شد که ریه وی نیز درگیر کرونا شده است.
♦️تزریق رمدسیویر به سید علی خمینی آغاز شده و حال وی رو به بهبودی است.
@Tebyangonabad
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
🍂بی هدف زندگی نکنید. 🍂
🕋 إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ....
(محمد/٣۶)
⚡️ترجمه:
زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى است; و اگر ايمان آوريد و تقوى پيشه كنيد، خدا پاداش هاى شما را مى دهد.
❌ زندگی دنیا بازیچه ای بیش نیست. ولی آنچه که این زندگی را از پوچی خارج میکند، ايمان و تقواست.
🍁 انسانی که ایمان دارد و همه کارهای زندگی اش را برای رضای خدا انجام می دهد، هرگز احساس پوچی نمی کند، چون زندگی اش هدفدار است و بخاطر کارهایی که می کند، اجر و ثواب هم می بَرَد.
✅ امتحان کنید؛
برای همه امور زندگیتان(مثل خوردن، خوابیدن، کار کردن، مطالعه و....) نیت کنید که برای رضای خدا انجام می دهید.
آنگاه هم بخاطر این کارهای معمولی، اجر می برید، و هم زندگی برایتان معنادار شده و احساس بهتری خواهید داشت.
@Tebyangonabad
🏴انگیزه امام حسین(ع)
✍حاج آقا قرائتی:
انگيزهى امام حسين(ع) خودنمايى، قدرت طلبى و انتقام نبود بلکه اصلاح در دين جدش بود. انگيزه ى ياران امام حسین(ع) نیز رسيدن به مال، مقام و تظاهر نبود. آنان با خدا معامله كردند. كودك اسير شده امام حسین(ع) با آن همه مصیبتی که دیده بود، و سختیهایی که تحمل کرده بود، در برابر كاخ بنى اميّه سخنرانى مى كند و مى فرمايد: به عدد دانه هاى شن خدا را شكر می كنم «الحمدللّه عدد الرمل و الحصى»
@Tebyangonabad
📌 راضی به رضای خدا
◾️ سجاده پهن میکند و باز به نماز میایستد. در نمازش از خدا چه میخواهد؟ غمهای دلش را فقط با او میگوید: غم عاشورا، سرهای رویِ نی، اسارت و…
◽️ شکایتی ندارد، راضی است به رضای خدا. برای منتقمِ آن خونهای به ناحق ریخته دعا میکند. برای ظهورش، برای یارانش و حتی برای خود:
🔆 «و [مرا] شتابکنندهترینشان بهسوی خرسندی و رضایت او و پایدارترینشان در امر او قرار ده، و شهادت در پیشگاه او را روزیِ من گردان تا تو را در حالی که از من راضی هستی ملاقات کنم.»
🔘 شهادت #امام_سجادع تسلیت باد.
🏴
🖤شهادت امام کاروان اسرای کربلا
🕯نگین آرامش قلب اهل حرم
🖤یعقوب کربلا، ابن الارباب
🕯بزرگ مرد مناجات
🖤حضرت امام سجاد(ع)
🕯را به امام زمان(عج) وهمه
🖤عاشقانش تسلیت عرض
می کنیم
پایگاه مقاومت شهیدمطهری ورضوانه وکانون فرهنگی،
هنری امام سجاد(علیه السلام)
@Tebyangonabad
خادم الزهراسلام الله:
⚫️ دردناکترین روضه از نظر امام زمان علیه السلام
🔵 حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد: « در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آیا آنچه در زیارت ناحیة مقدسه با این عبارت ذكر شده، درست است كه میفرماید:
🔺 فَلَاَنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبْكِیَّنَ عَلَیْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً
(پس صبح و شب بر شما ندبه كرده و به جای اشك خون میگریم) صحیح است؟ فرمودند: بلی
🔹 عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟ فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
🔹 گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
🔹 عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد.
🌕 عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند:
آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است.
زینب همان کسی ست که در راه عفتش
عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد
📚 شیفتگان حضرت مهدی ج ۲ ص ۱۴۴
@Tebyangonabad
در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
2- سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
3- زن های شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آنها می گفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آنها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید...
6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم.
📚سوگنامه آل محمد، نوشته محمدی اشتهاردی، ص۴۵۹
#امام_حسین
#امام_سجاد
#حضرت_عباس
#حضرت_زینب
#شام
#لعنت_الله_علی_القوم_الظالمین
#یاحسین_مظلوم 😢
.
#السلام_علیک_یااباعبدالله 🖤
#السلام_علیک_یا_سیدالساجدین_ع
#امام_زین_العابدین_ع
#بقیع
#الحسین_یجمعنا
#ماملت_امام_حسينيم
#شهادت_امام_سجاد ع
#یا_زینب_کبری #یازهرا_س
#سیدالساجدین#روضه_گودال
#امام_سجاد_علیه_السلام
#زین_العابدین #گودال
#حمیدعلیمی#حمید_علیمی
#یارقیه_بنت_الحسین
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
@Tebyangonabad
*ا⇝✿🚩°•°🥀✵﷽✵🥀°•°🚩✿⇜*
*✿✵⇣شــ🌙ــب دوازدھــــم ⇣✵✿*
*⇣⇣🌿مــــحـــ🏴ــرم🌿⇣⇣*
*ا✧✾════✾✰✾════✾✧*
*🏴 شب دوازدهم #محرم: کاروان اسرا و مصيبت امام سجاد (علیه السلام)*
*فردای روز عاشورا «عمر بن سعد» جنازههای لشکر خويش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد، اما پیکر امام حسين(علیه السلام) و اصحاب او را همچنان در بيابان باقي گذاشت و فرمان حرکت به سوی کوفه را صادر کرد. هر يک از قبايل کوفه و عرب، برای آنکه خود را نزد «عبیدالله ابن زياد» عزيز کنند، سرهای مطهر شهداء را بين خود تقسيم کردند و آنها را بر نيزه زدند و آماده حرکت شدند.*
*آنگاه زنان و کودکان اهل بيت(علیهم السلام) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپايان بدون زين نشاندند و همچون اسرای کفار به سوی کوفه بردند.*
*چون ابن سعد با اسيران نزديک کوفه رسيد مردم شهر برای تماشا جمع شده بودند. زنی از اهل کوفه که از بلندی بر اسيران مشرف بود پرسيد: "شما اسيران کدام طايفهايد؟" گفتند: "اسيران آل محمد!" آن زن متأثر شد، فرود آمد و چادر و مقنعه و جامههايی آورد تا بانوان اهل بیت خود را بپوشانند...*
*پيش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر امام حسين
(علیه السلام) را در مقابل ابن زياد گذاشتند. وی عصايی از چوب خيزران به دست گرفته بود و با آن بر لب و دندان امام(علیه السلام) می زد.*
*اين جسارت عجیب وی، اعتراض بسياری از حاضران را برانگيخت. «زيد بن ارقم» که صحابي پيامبر(صلی الله علیه و آله) و از ياران اميرالمؤمنين(علیه السلام) در جنگ صفين بود و در آن هنگام کهنسال شده بود به عبيدالله نهيب زد: "چوب خود را بردار! به خدا سوگند پيغمبر را ديدم که همين جای چوب تو را ميبوسيد" و سپس شروع به گريستن کرد.*
*ابن زياد پلید پاسخ داد: "اگر نه اين بود که پيرمردي خریف و ديوانه شدهای گردن تو را ميزدم!". زيد برخاست و در حالي که بيرون می رفت گفت: "ای مردم عرب! از امروز بنده شديد. پسر فاطمه
(سلام الله علیها) را کشتيد و پسر مرجانه را امارت داديد! به خدا قسم نيکان شما را خواهد کشت و اشرار شما را به کار خواهد گرفت".*
*سپس اسرا را بر ابن زياد وارد کردند...*
*وی هنگامي که امام سجاد
(علیه السلام) را ديد پرسيد: "کيستی؟" *فرمود: "علي بن الحسين"*
*آن ملعون گفت: "مگر علي بن الحسين را خدا نکشت؟!"*
*امام فرمود: "برادری داشتم که علی نام داشت. مردم او را کشتند"ابن زياد گفت: "خدا کشت!" امام فرمود: "الله يتوفي الانفس حين موتها"ابن زياد خشمگين شد و گفت: "در پاسخ من دليری ميکني؟ او را ببريد و گردن بزنيد". در این هنگام حضرت زينب(علیها سلام) فریاد برآورد "ای پسر زياد! هر چه خون از ما ريختی بس است" و امام را در آغوش گرفت و فرمود: "والله از او جدا نميشوم. اگر ميخواهی او را بکشی مرا نيز بکش".ابن زياد کمي به آن دو نگريست و گفت: عجبا که اين زن دوست دارد با برادرزادهاش کشته شود! او را رها کنيد که با اين بيماری که دارد خواهد مرد»…*
*امام سجاد (علیه السلام) سپس رنج سفر به شام و غم اسيری و عذاب در دربار يزيد را تحمل کرد… و تا پايان عمر شريفش، همواره در اندوه مصيبت کربلا بود…*
*حضرت امام زین العابدین
(علیه السلام) در محرم سال 94 هجری، هنگامی که 57 سال داشت، با زهر يکی از فرزندان «عبدالملک مروان» مسموم شد و در بستر احتضار افتاد.*
*حضرت در اين ايام، تمامی فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش «محمد بن علی عليه السلام» (که او نيز در مصيبت کربلا حضور داشت و در آن زمان کودکي 4 ساله بود) را وصی خود قرار داد و وی را «باقر» ناميد. ایشان امر ساير فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصيت نمود.*
*سپس امام باقر را به سينه چسباند و فرمود: "تو را وصيت ميکنم به آنچه وصيت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصيت کرده بود به اين وصيت در هنگام وفات خود که: زنهار ستم مکن بر کسی که ياوری بر تو غير از خداوند ندارد"*
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
*نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد*
*آب می دید به یادِ قمرش میافتاد*
*شیرخواره بغل ِتازه عروسی
می دید*
*یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد*
*با دلی خون شده می گفت که: الشام الشام*
*تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد*
*جلوی پای سکینه دم دروازهی شهر*
*از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد*
*میشکست آینهیِ صبر و غرورش را زجر*
*تا به جانِ اُسرا با کمرش میافتاد*
*روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند*
*تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد*
*گوسفندی جلویش ذبح که
می شد، یادِ*
*خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد*
*وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه هایِ پدرش دور و برش میافتاد . . .*
*الا لعنة الله علي القوم الظالمين؛و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون*
@Tebyangonabad
May 11