درکات است ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار﴾[۱۸] یعنی انسان «فی الجمله» به أسفل سافلین سقوط میکند و «فی الجمله» هم به اجر غیر ممنون میرسد.
این سوگندها نشان میدهد که انسان این ظرفیت را دارد بعد از اینکه در مکه و امثال آن این احکام را بیان کرد فرمود انسان برای همین خلق شد با این احسن قوام هماهنگ است. در جریان احسن قوام بودن در سوره مبارکه «مؤمنون» گذشت که ساختار بدنی او به احسن قوام برنمیگردد آنجا که دارد نطفه بود، ما نطفه را علقه کردیم، علقه را مضغه کردیم، بعد عظام شد، ﴿فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً﴾[۱۹] تا اینجا تطورات عادی بود، از آن به بعد که سخن از ﴿نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی﴾[۲۰] میرسد میفرماید: ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾[۲۱] نه یک چیز دیگری به او دادیم، همان او را بالا بردیم که این با سبق مادی بدن روح و لحوق تجرد او سازگار است.
مستحضرید که جریان «خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ»[۲۲] آن جنبه عقلانیت آن است، آن مرحله عاقله و عقل قبل از خلقت انسان بود اما این مرحله نفسانیت او جسمانی است و «روحانیة البقاء» است. آنجا فرمود: ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾؛[۲۳] البته خدا چون ﴿أَحْسَنُ الْخالِقینَ﴾ است هر چیز را به احسن وجه آن خلق کرد چه اینکه در بخشهای دیگر این دو اصل را که مکرر بیان شد ذکر کرد: یکی «کان»ی تامه است که فرمود خدا ﴿خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[۲۴] است؛ یعنی «کل ما صَدَقَ علیه أنّه شیءٌ فهو مخلوقُ الله سبحانه و تعالی» خدا او را خلق کرد. یکی «کان»ی ناقصه است که هر چه را آفرید به بهترین وجه آفرید، میفرماید: ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[۲۵] که این مربوط به «کان»ی ناقصه است هر چیزی را که آفرید تمام آنچه لازمه بهتر بودن او بود به او داد، در ساختار تغذیه او تنمیه او تولید او حرکت او فعالیت او، جنبوجوش او، هر چه که برای یک خرچنگ لازم بود به او داد، آنچه برای طاوس لازم بود به او هم داد، آنچه به حیوان بحری لازم بود داد آنچه حیوان برّی لازم داد، آنچه که به پرندهای که ﴿ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ﴾[۲۶] لازم بود به آن داد که در بیان نورانی حضرت موسای کلیم(سلام الله علیه) برابر آنچه در سوره مبارکه «طه» آمده این است که ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾[۲۷] این ناظر به «کان»ی ناقصه است، «کان»ی تامه اصل وجود را بیان میکند، «کان»ی ناقصه خصیصه و مزایایی که این شئ لازم دارد از لحاظ جهاز زندگی و تغذیه و تنمیه و تولید و مانند آن به او میدهد؛ آن وقت این میشود احسن تقویم. در احسن تقویم آن حُسن فعلی و فاعلی را مشخص کرده است.
غرض آن است که اینکه بزرگان حکمت آمدند گفتند حکمت نظری داریم حکمت عملی داریم، هر دو به کار خدا برمیگردد. حکمت نظری این است که انسان بفهمد خدا عالم را چقدر زیبا آفرید، چه جور منظم آفرید. حکمت عملی این است که خدا چه دستور داد که چگونه بکنیم. خلیفه خدا عهدهدار حکمت عملی است و خود ذات اقدس الهی عهدهدار حکمت نظری است از یک سو و عهدهدار تبیین حکمت عملی است از سوی دیگر و این سوره مبارکهای که به نام «التین» یا «و التین» «علم بالغلبة» آن هست، فرمود راه «أحسن التقویم» مشخص است راه «أسفل السافلین» هم مشخص است ﴿فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ﴾. این طعنهایی که میزنند اهانتهایی که میکنند درباره دینی که جامع حکمتین است؛ یعنی در جهان چه هست، یک؛ انسان در جهان چه باید بکند، این دو؛ از این زیباتر و بهتر و رساتر فرض ندارد. برنامهها را ذات اقدس الهی مشخص کرد فرمود این احسن تقویم برای آن است که شما به «أحسن المخلوقین» برسید؛ زیرا تمام آنچه در نظام جهان هست برای شما خلق کردم مسخَّر شما است. چیزی در ساختار نظام سپهری نیست که خدا آن را در دسترس بشر قرار ندهد حالا یا امروز یا آینده. نمیشود گفت ما به فلان کره دسترسی نداریم یا دستگاهی که ما را به آنجا برساند نداریم، نخیر میتوانید بسازید به این شرط که نه بیراهه بروید و نه راه کسی را ببندید.
آنگاه دستگاهی هست که تقنین دارد، دستگاهی هست که اجرا میکند، دستگاهی هست که داوری دارد. خدای سبحان هم دستگاهی که در ساختار خلقت برای بشر آماده است آن را آفرید و هم انسان را مسئول بهرهبرداری در حکمت عملی کرد بعد از حکمت نظری؛ یعنی بفهمد که در جهان باید و نباید چیست و بفهمد که در جهان آن بود و نبود چیست و این باید و نباید چه باید بکند عمل بکند؛ آنگاه محکمه قضا میخواهد. بین آنچه خدای سبحان ترقیم کرد و دستور داد که باید و نباید و آنچه را جامعه بشری در مسئله تهذیب نفس، تدبیر منزل، سیاست مملکت و تمدن جامعه که حکمت عملی به این سه بخش است و هر کدام از این بخشها هم چندین مجموعه را زیر پوشش خود دارد؛ مثل اینکه حکمت طبیعی چندین رشته را دارد، حکمت تعلیمی و ریاضی
چندین رشته را به همراه دارد، حکمت الهی چندین رشته را به همراه دارد، این حکمت عملی هم چندین رشته را به همراه دارد ولی اصول کلی این است.
آنگاه فرمود یک داور میخواهد داور همان است که حکمتین را تنظیم کرد، هم بود و نبود را تنظیم کرد هم باید و نباید را دستور داد و ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾[۲۸] است و شاهد کل شیء هم هست. در بخشهای سوره مبارکه «یونس» آیه ۶۱ به بعد دارد که هر کاری که انجام میدهید هنگام ورود ما میبینیم در مشهد ما هستید ﴿إِلاّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ﴾[۲۹] همین که وارد بشوید در مشهد ما هستید در مرئا و منظر ما هستید. پس داور کسی است که حکمتین را تنظیم کرده است یعنی هم بود و نبود عالم را تنظیم کرد هم باید و نباید عالم را تنظیم کرد و انسان که مسئول است هم بود و نبود را در بخش علمی بفهمد که «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»،[۳۰] هم باید و نباید را بفهمد و عمل کند که انسان مکلّف به عمل است به نام ایمان که فرض کرده و واجب کرده ایمان را. بعد خود ذات اقدس الهی داور است و داوری میکند، او ﴿أَحْکَمِ الْحاکِمینَ﴾ است؛ گرچه دیگران حکمی دارند اما آن حکم نهایی از آنِ خدای سبحان است.
در بخشهای فراوانی چه در قرآن چه در دعا یک سلسله اوصاف به بشر که خلیفه الهی است اسناد داده میشود، بعد برترین و احسن و افضل آن به خدای سبحان است. اگر او ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾[۳۱] است، اگر او ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾[۳۲] است اگر او ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾[۳۳] است برای اینکه همه اینها اوصاف فعل است، یک؛ و آیات و اشخاصی که هستند مجاری این فعل و مظاهر این افعالاند، دو؛ و خود آن ظاهر که دارد کار را بلاواسطه انجام میدهد از همه اینها احسن و افضل است، او ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ است، او ﴿خَیْرُ الْفاتِحینَ﴾[۳۴] است، او ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾ است، او خیر مذکور است او أفضل خیر است «یا خَیر مَذکور ذُکِر»؛ هر بخشی را که شما در بخشهای افعال ذکر میکنید میبینید ذات اقدس الهی بهترین و برترین آنها را دارا است؛ اینها همه در محدوده فعل است یعنی فعلی که خدای سبحان بلاواسطه انجام میدهد بهترین فعلی است که در جهان صورت میپذیرد گرچه دیگران حتی انبیا و اولیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) کار خیر انجام میدهند آنها هم فاتحاند آنها هم فاصلاند آنها هم حاکماند اما آن کسی که ﴿أَحْکَمِ الْحاکِمینَ﴾ است خدا است ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ خدا است ﴿خَیْرُ الْفاتِحینَ﴾ است خدا است ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است خدا است. معنای ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ این نیست که دیگران واقعاً رازقاند او هم رازق است؛ منتها او بهتر، سایر افعال هم همین طور است برای اینکه خدای سبحان کل اینها را منحصر در خود میداند در همان بخش پایانی آن سوره «ذاریات» دارد که ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ﴾[۳۵] این «الف و لام» با آن «هو» در این گونه از تعبیرها مفید حصر است؛ تنها رازق خداست پس اگر میفرماید او ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است دیگران مجاری او هستند. پس به دو جهت خدا ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است یکی اینکه دیگرام مجرای او هستند بالذات نیستند بالاصاله نیستند، دیگر اینکه بر فرض که آنها رازق باشند، آن بهترین وجه رزقرسانی را ذات اقدس الهی دارد؛ البته بحثهای فرعی این سوره مبارکه را ممکن است اگر لازم بود در جلسه بعد مطرح کنیم.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
________________________________________
[۱]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه۱۰۸.
[۲]. نهجالبلاغة(للصبحی صالح), خطبه۱۴۷.
[۳]. سوره هود، آیه۴۴.
[۴]. سوره عنکبوت، آیه۶۷.
[۵]. سوره بقره، آیه۱۲۶.
[۶]. سوره بلد، آیه۱.
[۷]. سوره نجم، آیه۸.
[۸]. سوره واقعة, آیه۸۹.
[۹]. سوره مؤمنون, آیه۱۴.
[۱۰]. سوره ملک، آیه۳.
[۱۱]. سوره قمر، آیه۴۹.
[۱۲]. سوره رعد، آیه۸.
[۱۳]. عیون الاخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۱۳۴؛ بحار الانوار(ط ـ بیروت)، ج۴۹، ص۱۲۷.
[۱۴]. معانی الأخبار، النص، ص۳۷۱؛ الأمالی(للصدوق)، النص، ص۲۳۵؛ بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج۳۹، ص۲۴۶.
[۱۵]. سوره نمل، آیه۶.
[۱۶]. سوره آلعمران، آیه۱۰۳.
[۱۷]. سوره آل عمران، آیه۱۸۷.
[۱۸]. سوره نساء، آیه۱۴۵.
[۱۹]. سوره مؤمنون، آیه۱۴.
[۲۰]. سوره حجر، آیه۲۹؛ سوره ص، آیه۷۲.
[۲۱]. سوره مؤمنون، آیه۱۴.
[۲۲]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج۱، ص۴۳۸.
[۲۳]. سوره مؤمنون, آیه۱۴.
[۲۴]. سوره زمر، آیه۶۲.
[۲۵]. سوره سجده، آیه۷.
[۲۶]. سوره ملک، آیه۱۱.
[۲۷]. سوره طه، آیه۵۰.
[۲۸]. سوره بقره, آیه۲۳۱.
[۲۹]. سوره یونس، آیه۶۱.
[۳۰]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج۱، ص۳۰.
[۳۱]. سوره انعام, آیه۵۷.
[۳۲]. سوره اعراف, آیه۸۷.
[۳۳]. سوره مائده, آیه۱۱۴.
[۳۴]. سوره اعراف, آیه۸۹.
[۳۵]. سوره ذاریات، آیه۵۸.
نمایش کمتر
قطعات
صدای اصلی
۲۵:۳۷
مشخصات
خطیب
آیت الله عبدالله جوادی آملی
شماره
باعرض سلام وخدا قوت خدمت تک تک شما بزرگواران و سروران گرامی😍🌹🌹🌹
برای ترویج علوم قرانی لطفا لینک کانال را پاک نکنید یا با اسم کانال فوروارد کنید🙏
تا سبب خیر بشویم تا دیگران هم ازکانال استفاده کنن باتشکرازهمکاریتون🙏🌹🌹🌹
زکات علم نشر علم هس ✅
و هدیه میکنیم ب روح ۱۴معصوم پاک❤️
امام راحل و شهدا🖤
وهمه اموات و دموات بد وارث و بی وارث🏴
تعجیل درظهور آقا صاحب الزمان صلوات
به کوری چشم دشمنان داخلی وخارجی ومعاندین وطن فروشان پست وبی غیرت وسلیبریتهای وطن فروش خائن مسیح علینژاد دلار بگیر کثافت خائن این نظام وانقلاب به رهبری امام سید علی مستحکمتر از همیشه ایستاده وپیروز وسربلند لبیک یاحسین لبیک یا مهدی لبیک سید علی ✋🏻✋🏻✋🏻✋🏻🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
لبیک یا زهرا سلام الله✌🏻🇮🇷
لبیک یا زینب سلام الله ✌🏻🇮🇷
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌وضعیت دیشب توریست ها که اومده بودند مراسم باستانی چهارشنبه سوری در ایران رو از نزدیک ببینند:) برید کشورتون بگید به همه ی جهان مخابره کنند. جشن اینا 50 کشته داده 20 هزارتا مصدوم و 50 نفر نابینا و 10 هزار نفر بستری... وای به روزی که بخوان با کشوری جنگ کنند. کودنها گرفتید با چه کشوری طرف حسابید؟؟!!!
زندگی همهمه مبهمی
از رد شدن خاطر هاست
هر ڪجا خندیدیم هر ڪجا خنداندیم
زندگی آنجاست
بی خیال همه تلخی ها..
#حال_خوب
☺️☺️☺️
تفاوت ایشاالله ، انشاالله و ان شاءالله درکجاست؟
ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم (نعوذبالله، استغفرالله)
انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم (نعوذبالله، استغفرالله)
ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا)»
پاسخ اجمالی
1. عبارت «ایشاالله» در عربی معنایی ندارد و ترجمه به خاک سپردن صحیح نیست!
2. تلفظ اشتباه بعضی الفاظ موجب تغییر معنا می شود، اما مثال مقایسه «ان شاء الله» و «انشاء الله» صحیح نیست!
3. در گفتار، «أنشأ» باید به فتح همزه اول و ضم همزه آخر تلفظ شود تا معنای «ایجاد کردم» بدهد! ضمن اینکه در فعل أنشأ یک همزه در آخر کلمه وجود دارد که از نظر معنا، تلفظ و نوشتار با کلمه إنشاء الله متفاوت است.
4. حتی اگر انشاء را مصدر فرض کنیم، به ترجمه مبهم «ایجاد خدا یا ایجاد کردن خدا» می رسیم که عبارتی ناقص است و در هر حال معنای ادعا شده دریافت نمی شود.
5. هر دو صورت متصل «إنشاء الله» و منفصل «إن شاء الله»، به یک شکل تلفظ می شود و تغییری در معنا ایجاد نمی شود. اگرچه رعایت قواعد درست نویسی و جدا نوشتن «ان شاء الله» لازم است.