eitaa logo
سروده‌های تهمتن
1.2هزار دنبال‌کننده
81 عکس
13 ویدیو
0 فایل
سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن) 🆔 @TahamtanPoems اندیشکده علوم و فناوری‌های نرم انقلاب اسلامی: 🆔 @jahaadetabin ارتباط با سجاد رستمعلی: 🆔 @SajadRostamali ارتباط با ادمین کانال: 🆔 @Z_3_1_3M
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سروده‌های تهمتن
سلام و عرض ادب ✅ از همه عزیزان که محبت کرده، در این کانال عضو شده و سروده ها و نوشته های بنده را مطالعه و بازنشر می‌کنند متشکرم. 🌹🌹 🔰 لطفا انتقادات و پیشنهادات خود را درباره محتوا و عملکرد کانال، با ما در میان بگذارید: 🔻درباره محتوای کانال: 🆔 @SajadRostamali 🔻 درباره مدیریت کانال: 🆔 @Z_3_1_3M
بسم الله الرحمن الرحیم «الگوی جاویدان» زمین، خاکستری بی‌جان ضلالت، مسلک مردان و انسانی چونان نادان که صد رحمت به هر حیوان زمانِ ناامیدی بود سیاهش، بی سپیدی بود ز ترسِ فقر، کودک‌کش به افیون و به مِی سرخوش ز حق‌گویی لبش خامُش اسیرِ درد بی‌درمان زمان ناامیدی بود و رنج نوپدیدی بود به فحشا افتخارش بود و استثمار، کارش بود و شیطانی سوارش بود که ابلیس از بدش حیران زمان ناامیدی بود بشر محو پلیدی بود همه تحریف، آیینش خرافه پایه‌ی دینش و اوهامات، بالینش و انسان، گرگ هر انسان زمان ناامیدی بود و بهرش سررسیدی بود رسید هنگامه‌ی بعثت روا گرداند حق، حاجت فرو آمد ز او رحمت هدایت گشت، سرگردان زمان نو امیدی شد و وقت روسپیدی شد و قرآن نام علمش شد بشر مبهوت حلمش شد جهان سالم ز سِلمش شد و مؤمن شد به او ایمان زمان نو امیدی شد و دوران جدیدی شد تجلی کرد رب در او و بنیان کرد حق بر او به سامان می‌رسد گر او شود الگوی جاویدان زمان نو امیدی شد که خود بر آن نویدی شد بخوان محمود! پیغامت بلندا داده رب نامت زمین و آسمان رامت علی هم شاهدی بر آن زمان نو امیدی شد و هنگام سعیدی شد جهالت بهر جنگ آمد پی صد عار و ننگ آمد سعادت را درنگ آمد و بعثت چاره‌ای بر آن زمان ناامیدی نیست بجز بعثت کلیدی نیست سجاد رستمعلی(تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. ‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم «بخوان» اول مدد ز اسمِ خدا، خالق جهان کاو آفریده کل جهان را ز لامکان انسان بیافریده همو از سرشت عشق در بهترین قوام، به تقویم لا زمان وقتی مدد گرفته و از عشق پُر شدی بعدش حدیثِ گفته و ناگفته را بخوان آری بخوان، قسم به خدایت که اکرم است اویی که داده علم به کُنه قلم نشان تعلیم غیب کرده به انسان کاملش از بعد از آنکه داده به او دانش عیان آری قسم به او که به طغیان رسد بشر با وهم بی نیازی از ربِّ إنس و جان هر موج رفته باز به دریا رسد رهش آری بخوان که جمله جهان سوی ما روان آری بگو اطاعت طاغوت باطل است در سجده شو، به کام جهان بندگی چشان سجاد رستمعلی (تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. ‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم «بیت سوم» در میان بیت سوم، محشری برپا نموده دست تقدیرش حدیث عشق را یکجا سروده گرکه تعبیرم به صورت ننگری، کفرش ندانی او ز شاعر هم بلی، پیش از ازل دل را ربوده تاکه نورِ وجه او روشن کند أرض و سما را بانثار خون خود زنگار از جان‌ها زدوده باهزار و نهصد و پنجاه زخم تیغ و نیزه باب یکتایی به رویِ هر که حق خواهد گشوده آنکه در عرشش خدا بنوشته از نور نجاتش جزحسین بن علی بن ابی‌طالب که بوده؟ سجاد رستمعلی (تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. ‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم «بیداری» هیچ باور شدنی است؟! قومِ زندانیِ در بندِ هوس ناگه از خوابِ هزاران ساله مردنی کامل و تام خارج از دایره‌ی منطق و عقل بی‌سبب برخیزد!؟ وچه خوابی؟! همه هذیانِ ملامت‌گونه خوابی از جنسِ سکون خوابی از وحدتِ جاماندن‌ها یاکه پیمانِ خیالاتِ پلید! و گمانم نتوان کرد تصور این را بی‌سبب خاستن از کابوسی اینچنین وهم‌انگیز! باخودم می‌گویم: «نکند عابرِ دلسوز، سَحر با خود داشت!؟ یاکه اورادِ رهایی از خویش! یاکه او خود، تداعی‌گرِ خورشیدِ سحرگاهی بود!» من نمی‌دانم هیچ!! لیک این می‌دانم: عابرِ لحظه‌ی بیداریمان پای جا پایِ نسیم در ورایِ نگه ساکن و متروکِ زمان از همه ماندن‌ها رد شد و در افقِ سبزِ طلوع جای گرفت؛ و توانست که نابود کند جادوی خیره‌گر ماندن را! و رهایی بخشید همه‌مان را از خویش! او بسان موسی وزبانم لال ما قوم بنی‌اسرائیل: ما اندر پیِ او در حرکت او آرام روان اندر پیش. سجاد رستمعلی (تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. ‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم «فصل یخبندان» درختان، خشک و عورند و شرر، آذر زند بر جان شکسته استخوان، سرما، زمین در حسرت باران چونان سوزی است صورت‌ها به سرخی می‌زند پهلو و اهل رَشک، با نخوت، به گرماگرم با بُهتان و ابر کینه، هم‌پیمانه با گرد و غبارِ جهل گلو را می‌فشارد تا بمیرد در خودش انسان نه تنها شب، گرفته صورتِ خورشید با ظلمت ستاره ریخته از آسمان چون برگ پاییزان و بوف شوم پوشیده، ردای حضرت سیمرغ و هوهو می‌کند چون صوفیانِ حضرتِ جانان عجب احوال تلخی دارد این پاییز وهم‌انگیز که برده از دلِ عشاق هم، سودای تابستان رها شو تیرِ مانده در میانِ چله‌ی داور بیا تا دور هم گردآوری مردانِ سرگردان بِدم! ای هر دمت بادِ بهاران! ای دمت اعجاز! بِدم! تا طی شود با یک نفس این فصلِ یخبندان سجاد رستمعلی (تهمتن) پ.ن: ۱. عور: برهنه، لخت ۲. شرر: شراره، شعله ۳. آذر: آتش، همچنین ماه نهم از سال هجری شمسی ۴. رشک: حسادت، بخل ۵. نخوت: خودپسندی، غرور ۶. بهتان: تهمت، افترا ۷. هم‌پیمانه: هم‌پیاله، همدست ۸. تیر: گلوله، بهره و قسمت، ماه چهارم از سال هجری شمسی ۹. چله: زهِ کمان، مدت زمان اعتکاف اهل معرفت، چهلمین روز از تابستان یا زمستان ۱۰. داور: اسم خدا به معنی حکم کننده ۱۱. اعجاز: معجزه، خرقِ عادت ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. ‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems