eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
25.6هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
7 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! 🌹داستان هامون براساس واقعیت می‌باشد کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/joinchat/594149760C83b845a7b3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〽️ هیچ وقت . . . ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
هرکس بر من، هر روز و هر شب فرستد، شفاعتم بر او واجب می‌شود؛ اگر چه گناهانش از گناهانِ بزرگ باشد. ✍🏻پیامبراکرم(ص) سنگین‌ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می‌شود، بر محمد و اهل بیت اوست. ✍🏻امام‌باقر(ع) در قیامت هیچ عملی برتر و با فضیلت‌تر از بر محمد و آل محمد نیست. ✍🏻امام‌صادق(ع) هرکس نمی‌تواند کفاره‌ی گناهش را بپردازد، بر محمد و آل محمد بسیار فرستد زیرا صلوات گناهانش را کاملا از بین می‌برد. ✍🏻امام‌رضا(ع) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 قبول دارین گاهی اوقات کوتاه اومدن هم خودت را نجات میده هم بقیه را ... ‼️ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
❤️✨بعضی دعاها عجیب به دل می شینه: ⬅️ خداوندا: نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی … میان این دو گم شده ام هم خودم و هم تو را آزار می دهم … هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی … ⬅️ خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن ... 🌷 " امین یارب العالمین "🌷 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
پولت رو،حال خوبت را به قصد روزای خوب ذخیره کن،نه روز مبادا 🌸🌼🌾 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔴کلید نجات ✍️مردی خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائی کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصی ما شئت؛ راستگوئی را پیشه کن و از بپرهیز هر دیگری می خواهی انجام ده ، از این سخن مرد در شگفت شد و فرمایش آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگوئی نهی نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا می روم و با او زنا می کنم همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسی از او بپرسد از کجا میآئی نمی توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختی بزرگی مبتلا می شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگری انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه بواسطه ترک و دروغ دوری جست . 📚انوار نعمانیه ، ص 274 📚داستانها و پندها/ گردآوری و تنطیم مصطفی زمانی وجدانی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍ امام علے (؏): خداوند انسانى بهتر از محمّد صلى الله عليه و آله نيافريده است 📚 الکافے ۴۴۰/۱ گل،بوی بهشت را ز احمد دارد این بوی خوش از خالق سرمد دارد گویند که گل عطـر محمد دارد نور و شعف از وجود احمد دارد عید مبعث مبارک🌷 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من‌ حسابم ز همه مردم شهر جداست... من امیدم به خدا، بعد خدا هم به خداست🌱 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📕 : ✍ روزی انوشیروان عادل شاه ساسانی از محلی گذر میکرد که پیر مردی را دید که داشت درخت می کاشت ، انوشیروان نزدیک رفت و گفت : ای پیرمرد تو که موهایت سفید شده و عمری هم از تو گذشته حالا این درخت کاشتن به چه کار تو می آید پیرمرد گفت : ای شاه شاهان گذشتگان ما برای ما درخت کاشتن و ما از آن بهره بردیم و استفاده کردیم حالا نوبت ما است که ما بکاریم تا آیندگان و فرزندان ما از آن استفاده کنند 🔻 انوشیروان از سخن این پیرمرد خوشش آمد و کیسه ای طلا به او داد پیرمرد در جواب به او گفت : درخت من همین امروز به من ثمر داد و این درخت کاشتن برایم بد نشد با اینکه عمر من از هفتاد گذشته اما این درخت 10 سال انتظارم نداد و همین امروز برای ما طلا ثمر داد شاه از این جواب پیرمرد باز خوشحال شد و این بار زمین و روستا رو به او بخشید 📚 عبرت : 🔹 سعی کنیم در همه وقت و همه جا نسبت به همه کس و همه چیز خوبی کنیم و خوب باشیم چون به قول حضرت مولانا : این جهان کوه است و فعل ما ندا باز می آید سوی ما ندا 🪴 یعنی هر کاری انجام بدیم نتیجه اش به ما بر میگردد چه خوب یا چه بد!! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
خدایا گشایشی فرما ؛ به آنان که چشم امید به رحمتت بسته اند🌼 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🖤❄️🤍 روزهای خیلی بدی و داشتم این قضیه مثل توپ تو محلمون ترکیده بود همه یه جوری نگاهم میکرد
❄️🖤🤍 چشمم افتاد به رحمت که افتاده بود کف حیاط و زیر مشت و لگد خان داداشم میدونستم اگه رحمت میخواست خان داداشم و بزنه خیلی زورش بیشتر از این حرفها بود ولی تا میتونست داشت کتک میخورد🤧 مادرم هر کاری میکرد نمیتونست جلوی داداشمو بگیره، زن داداشم دویید سمت داداشم و هر طوری بود با مادرم جلوشو گرفتن.! خان داداشم به نفس نفس افتاده بود. داد میزد : کثافت بی همه چیز غلط میکنی پاتو میزاری در خونه ما مگه بهت نگفتم دیگه اینورا پیدات نشه،! 😠😤 رحمت با دست صورتش که غرق خون شده بود رو پاک کرد و به سختی از زمین بلند شد و در حالیکه نمیتونست رو پاهای خودش وایسه نگاهی به من کرد و لبخندی زد و گفت : گریه نکن من تو رو به دستت میارم هر کاری لازم باشه میکنم.! خان داداشم با عصبانیت هجوم برد طرفش که این دفعه قبل اینکه بخواد درگیر بشه خانوم جون مانعش شد.، تو دلم آتیش به پا بود مثل ابر بهار اشک میریختم🥺😢 خانوم جون رحمت و فرستاد بیرون و رو به خان داداشم گفت : تو چت شده چرا اینجوری میکنی با پسره مردم؟! خان داداشم با عصبانیت داد زد : من چرا اینجوری میکنم نگاهی به من انداخت و گفت: این دختره کثافتت آبرو برامون نزاشته دختره بی همه چیز...!! مادرم با شنیدن این حرف نزدیک خان داداشم رفت و گفت : راجع به خواهرت درست حرف بزن ایرج🤨 احساس میکردم تحمل این همه حرف هارو ندارم تحمل این همه فشار چهره خونین و مالین رحمت یک لحظه از جلوی چشمهام بیرون نمیرفت! 😣 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا