من هوایِ تـو را به سر دارم
تـو هوایِ دلِ مرا داری،
دلشکسته کسی به من میگفت:
خوشبحالت امام رضا داری ..
#آقایامامرضا🤍
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌸🌺🍃 سارا اما با لبخندی که سعی در جمع کردنش داشت و چندان هم موفق نبود به دستم خیره شده بود!😊 با زن
🌸🌺🍃
بازم تک خندهای کرد و گفت : البته میدونم ما دوتا خونواده زیاد باهم تفاوت داریم شما شهر نشین و حجره داری ،ما که ناشکری نباشه روستایی و نداریم!!😬😊
نادر عمادی حرف بیوک رو توی هوا گرفت و گفت : نفرمایید آقا…!! این چه حرفیه که شما میزنی؟!
مگه معیار سنجش شخصیت آدم ها به محل زندگی و سبک سنگینیه جیبشونه؟!
علی گفت:بله درست میفرمایید!
حالا درسته که اختلافاتی از نظر مالی و اقتصادی هست اما مهم اینه که دوتا جوون باهم بسازن و زندگی و خانوادهای که تشکیل میدن رو بتونن درست و حسابی پیش ببرن که خداروشکر همشیره محترمهی شما تعریفش سر زبون ها هست هم آقا پسر ما !☺️
برادرهای تارا در گوشی باهم حرف میزدن و ماه تاج خانوم بی صدا و ساکت بدون پلک زدن زل زده بود به میز روبروش!
آقای عمادی که حتما پیش خودش میگفت محاله تارا به این ازدواج راضی باشه و این خونه زندگی رو ول کنه پاشه بیاد روستا گفت حالا اجازه بدید با اهل و عیال یه صلاح مشورتی داشته باشیم؛🤔🙄
انشالله جواب رو چه مثبت و چه منفی اطلاع میدم بهتون!!!
با دستش اشاره کرد به میز و ادامه داد: بفرمایید…بفرمایید خواهش میکنم از خودتون پذیرایی کنید،
رو کرد سمت پسر بزرگش و گفت : پسرم دوری ها رو پخش کن، دوتا پسر کوچیکش مثل فنر از جا پریدن و شروع کردن پذیرایی کردن
پسر بزرگش اما لم داده بود به دستهی مبل و یک پاش رو انداخته بود روی اون یکی پاش، شدیداً هم توی فکر بود،!😕
باقی مجلس به گپ و گفت معمولی گذشت ،ماه تاج خانوم هم درمورد دخترها سوال های معمول میپرسید!!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
خبر از آمدنت من که ندارم، تو ولی
جان من تا نفسی مانده خودت را برسان..
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
17.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دینداری باید از روی فهم باشد
👤حجتالاسلام حامد کاشانی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍از امام حسین (علیه السلام) در دعایی که به ایشان منسوب است نقل شده :
خدای من ؛ چگونه جز تو را امید میبرند، در حالی که احسان را نگسسته ای؟
و چگونه از غیر تو میخواهند، در حالی که خوی نعمت بخشی را تغییر نداده ای؟....
📚بحار الأنوار ج ۹۸ ص ۲۲۵ ح ۳
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚
✨💚
💚
✳️ دعای جدی برای ظهور نمیکنیم...
خدا میداند که چطور کفار مینشینند و برای ذلت و عبودیت و بردگی ممالک اسلامی نقشه میکشند! چقدر باید در فکر حضرت غایب (عج) باشیم و برای تعجیل در امر فرجش دعا کنیم؟! بهطور یقین «دعا» در تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، اما نه لقلقهٔ زبان و «عجّل فرجه» خشک و خالی و ورد همیشگی که در آخر منبر برای اینکه مردم از جا بلند شوند گفته میشود.
یعنی راستی و جدی و با همّوغم متأثر باشیم و از خدا بخواهیم تا فاصلهٔ هزاروچندصدسالهای که بین مردم و واسطهٔ فیض اتفاق افتاده است برطرف شود و به پایان برسد. دعای با حال حزن و اندوه و تأثر قلبی از مردم واقع نمیشود؛ اگر میشد، قطعا وضع اینطور نبود!
📚 از کتاب #حضرت_حجت | مجموعه بیانات و اشارات #آیتالله_بهجت پیرامون حضرت ولی عصر (عج) ص ۲۴۳
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍جناب آقای حاج على حاج فتحعلی میگفتند روزی یکی از دوستانم که بر سر مسأله ای با همسر خود قهر کرده بود راجع به مشکلات زندگی صحبت به میان آورد. او از قول یکی از اساتیدش گفت اگر انگشت مرد آغشته به عسل باشد و آن را در دهان همسرش بگذارد او عسلها را میخورد و در نهایت انگشت راگاز می گیرد.
مدتی بعد از این واقعه که با دوستم خدمت آقای مجتهدی مشرف شده بودیم آقا به او فرمودند اگر مرد به همسر خود محبت نکند پس چه کسی باید به او محبت کند؟ آیا بقال سر محل محبت کند؟ سپس به او فرمودند آقاجان شما دستتان را بدهید تا من ببوسم و در عوض آن به همسرتان محبت کنید!!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨داستان ذوق مادر شهید دارابی
چه بود؟!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚
✨💚
💚
✅ تاج کفایت از خدا بخواهیم
وجود مبارک #علی_بن_الحسین (علیهما و علی آبائهما آلاف التحیه و الثناء) در این صحیفه نورانی سجادیه که همتای نهج البلاغه جدّش #علی_بن_ابیطالب (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) است، امور فراوانی را به انسان یاد می دهد.
به خدا عرض می کند: خدایا! من هم در نفی، هم در اثبات؛ هم در رسیدن به طهارت، هم در نجات یافتن از آلودگی؛ در هر دو بخش به تو پناهنده می شوم، از تو کمک می خواهم؛ (توّجنی بالکفایه و سُمنی حُسن الولایه)*. خدایا! تدبیر و مدیریت و مربی بودن پاک و دقیق و علمی را از تو مسالت می کنم. تو این تاج لیاقت را به من بده؛ اینطور نباشد که امروز با یک نام و نانی به سِمَت برسم، فردا به بهانه #اختلاس به زندان بروم!
خدایا! این کفایت تاج است؛ تا تو ندهی، نصیب کسی نمی شود! این دعای نورانی #امام_سجاد در #صحیفه_سجادیه است؛ (و توّجنی بالکفایه).
این با هر درس خواندنی حاصل نمی شود، با هر خانواده ای حاصل نمی شود!
#مدیریت یک مملکت، اداره یک مملکت، داشتن مال های سنگین به صورت امانت در یک مملکت یک (تاج) است، این " تاج الهی " است؛ این تاج الهی را امام سجاد از ذات اقدس اله مسالت می کند؛ (و توّجنی بالکفایه)، یک؛ (و سُمنی حُسن الولایه). این سِمِه، این علامت، این نشانه، این مدال مدیریت صحیج را تو باید بدهی! اداره کشور یعنی این!! این تاج است، ما باید بدانیم این تاج را روی سر هر کسی نگذاریم؛ (و توّجنی بالکفایه).
اینکه امام سجاد (صلوات الله و سلامه علیه) عرض می کند و اینکه این (صحیفه سجادیه) زبور و انجیل ما شیعیان است، این است؛ خدایا! (توّجنی بالکفایه)، این تاج است که من بتوانم زیر مجموعه خود را عاقلانه و عالمانه کفایت کنم.
(و حُسن الولایه)؛ ولیّ خوبی باشم، والی خوبی باشم، ولایت خوبی داشته باشم، قلمرو ولایت من با علم صائب و عمل صالح اداره بشود.
الصحیفه السّجادیه / دعای ۲۰ _ (... فی مکارم الاخلاق و مرضیّ الافعال)
📚 پیام به مراسم تجلیل از نیم قرن فعالیت یار صادق انقلاب (آیت الله واعظ طبسی (ره))
قم ؛ اسفند ۱۴۰۲
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وضو بگیرید و بخوابید. روایتی از فضیلت وضو و نورانیت در قیامت
👤حجت الاسلام انصاریان
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚
✨💚
💚
✅آيت الله العظمی جوادی آملی:
«درست است كه هر كسی را در قبر خودش ميگذارند حالا يكی «روضةٌ مِن رياض الجنّة» يكي «حُفرة مِن حُفَرِ النيران»،
بله وقتی مرديد هر كسی قبر خودش را دارد اما مادامی كه روی زمين هستيد سخن از قبر نيست سخن از سفينه است.فرمود افرادی كه در يك سفينه نشستند در يك كشتی نشستند صندلیهای اينها فرق ميكند، اگر كسی يك فأس و داسی بگيرد زير صندلی خودش را بخواهد خراب بكند، بگويد من صندلی ام جدا شما صندلیتان جدا، ديگران اگر دستش را گرفتند نگذاشتند زير صندلی خودش را خراب بكند همه نجات پيدا ميكنند اما اگر دستش را نگرفتند اين زير صندلی خودش را خراب كرده شكافته شكسته شده آب از زير صندلی او وارد كشتی شده كل فضای كشتی را به هم ميزند همه را هم غرق ميكند اين تمثيل وجود مبارك پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم)است.
هم شما مسئوليد به من بگوييد هم من مسئولم،برای اینکه ما سرنشینان یک کشتی هستیم.»
📚درس تفسیر سوره نور جلسه ۳۶
۱۳۹۰/۱۰/۰۵
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌸🌺🍃 بازم تک خندهای کرد و گفت : البته میدونم ما دوتا خونواده زیاد باهم تفاوت داریم شما شهر نشین و
🌸🌺🍃
موقعیکه بلند شدیم برگردیم خونه از هر دری صحبت شد بجز مسئلهی خاستگاری بچهها..
دیگه تارا و سارا رو هم ندیدیم!😮💨😔
بالاخره بعد از یکی دو ساعت قصد رفتن کردیم،!
آقا نادر گفت که شب رو اینجا بمونید فردا برگردید روستا که قبول نکردیم و طبق گفته های امیر گفتیم باید بریم خونهی مهتاب و صبح اول وقت برگردیم روستا که گفت: خب چه کاریه این وقت شب از این سر شهر برید اون سر شهر؛☺️
اینجا بمونید فردا صبح هم من خودم میرسونمتون
-بیوک همونطور که دستش برای دست دادن توی دست آقا نادر بود به نشانهی احترام اون یکی دستش رو هم گذاشت روی دست های قفل شدهاشون و گفت : نه بخدا به اندازهی کافی سرتون رو درد آوردیم؛!!
دیگه رفع زحمت میکنیم انشالله توی یه فرصت دیگه میایم و میمونیم…
نادر خان روشو کرد سمت پسرهاش و گفت :اون سوئیچ رو بیارید تا منزل همشیره برسونیدشون
اینبار دیگه من به کمک بیوک رفتم و تندی گفتم : ای وای نه اصلا حرفشم نزنید!
من میخوام یکم پیاده روی بکنم😬
علی هم از اون سر با خنده گفت : آره یکم راه بریم این رگ های پامون باز بشن بهتره!
بعد از کلی سفارش و احترام و خوشامد گویی از خونهاشون زدیم بیرون، بی سرو صدا و ساکت رفتیم سمت کوچهای که امیر گفته بود اونجا منتظرمونه
ماشین رو همون اول کوچه پارک کرده بود
سرش رو به صندلی ماشین تکیه داده بود
با دیدن ما سرش رو بلند کرد و چراغ های ماشین رو یکی دوبار روشن خاموش کرد!
رفتیم سوار شدیم و منتظر بودیم حرکت کنه اما امیر یه دست رو روی فرمون گذاشته بود و روشو کرده بود سمت ما و پرسشگر نگاهمون میکرد!🤔
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°