eitaa logo
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
45 فایل
🌖 زیرسایه امام رضاعلیه السلام با"تنهامسیرآرامش" قدم برمی‌داریم درمسیرظهور ان شاالله🌸 🌐 ارتباط باادمین کانال @Mahdi9294، @Zhaklins 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍و آنـــگاه ... که خـــدا روبـــروی ادب آیینه گرفت؛ عبــــاس، میراثِ چشمانِ زمین شــد! ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
✍و آنـــگاه ... که خـــدا روبـــروی ادب آیینه گرفت؛ عبــــاس، میراثِ چشمانِ زمین شــد! #م
‍ ✍"و... خدا، روبـــروی ادب، آیینه گرفت" و...تو خـلق شدی ؛ عبـ🌸ــاس عباس شدی، تا ما بیاموزیم؛ چگونه روبروی حجت خدا، دست به سینه بایستیم! عباس شدی، تا ما دویدن به دنبال حسین را بفهمیم. عباس شدی، تا معنای هزار و صد و هشتاد سال بی عباس ماندن اماممان را ادراک کنیم. خدا تو را فقط به یـ👇ـک بهانه آفرید: که شیعه، از پس پرده هزار ساله غیبت بفهمد؛ اگر یوسف، عباس داشت؛ زمین، برای ظهورش تنگ نمی شد! اگر یوسف، نیست... یعنی؛ عباس نیست. 💢راستی! از ما که لاف انتظار میزنیم... تا عباس شدن، چقدر فاصله هست؟ کاش یقین کنیم؛ اونمی آید؛مگر که ما ؛عباس شدن را بیاموزیم. او نمی آید؛ مگر آنکه در میانه میدان زندگی، یک چشم به آسمان داشته باشیم و چشم دیگر به انگشت اشاره امام... تا به فرمان او، تمام اسماعیل هایمان را یکجا، قربانش کنیم. وای بر ما... که همه چیز در سفره قلبمان جا دارد... مگر همان امامی که عباس به اذن اشاره ای از او، تمام خویش را یکجا فدا می کند! 💢راز جاودانگی عباس، اتصال به امام، در عین "ادب" است . کاش، چند جرعه از ادبش، روزیمان کنی، خـــدا..... 🌹 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
: 🔹در كلمات ائمه عليهم‌السّلام، روی دو جمله راجع به اباالفضل العبّاس (علیه‌السلام) تأکید شده است : یکی بصیرت، یکی وفا. 🌸 میلاد حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.🌸 ۷۹/۱/۲۶ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۶ 🌹 ایمان واقعی 🔹علی سکوت عمیقی کرد ... - هنوز در اون مورد تصمیم نگرف
🌌 شب ۱۷ "ثبات قدم" 🔹مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ... 🔸نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ...😰 🔸چند لحظه بعد، علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ... 🌷 سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ... - تب که نداری؟ ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟😥 بغضم ترکید ... نمی تونستم حرف بزنم ... خیلی نگران شده بود ... - هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟ ... 🔸 در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ... - علی ... - جان علی؟ ... - می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟ 😢 لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ... - پس چرا؟ چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟😓 - یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کفو هم باشن تا خوشبخت بشن ... 🌷 من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کفو من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ...☺️ سکوت عمیقی کرد ... - همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست ... تو دل پاکی داشتی و داری ... مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی... 🔸 و گرنه فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی ها حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ... مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ... 🌻راست می گفت ... من حزب باد و ... بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها... 🔹 اما یه چیزی رو می دونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و من... ادامه دارد .... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
🌠 شب ۱۸ 💢 علی مشکوک میزنه! 🔸 من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم، علی از زینب نگهداری می کرد. حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ... 🔹سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم😋🍟🥙🥗🥘 🍳 من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود! دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد 🍟 🔸واقعا سخت می گذشت خصوصا به علی ... اما به روم نمی آورد ... 🔹طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا میذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... 😌 گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ... 🔹زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم!!!😒 🔹 حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه! هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ... 🔹یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ... 🔸شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم!! 🔹یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ... زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ... - خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ 😊 🔹چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ... - نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...😒 حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
📝 یه بار بریم های قبل رو مرور کنیم؛ که یادمون بموننـــد ⛔️ .... 🌛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلام و ادب خدمت شما تنهامسیری‌های عزیز🌺 صبحتون شاد و پر از اتفاقات قشنگ🌹 🌺میلاد فرخنده حضرت اباالفضل العباس باب الحوائج بر شما عزیزان مبارک حالتون چطوره؟ خوبید ؟😊 ان شالله که حالتون خوب و پر از نشاط باشه.✅ 🌸هر یک از لحظات زندگیه ما همچون گوهری بی نهایت ارزشمنده که به هیچ وجه نمیشه روی اون قیمت گذاشت! لحظه لحظه زندگیتون پر از شادی🌹 ان شاءالله روزی مملو از الطاف و انوار الهی پیش رو داشته باشید✨ ‍ ‍
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز شانزدهم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز پانزدهم چله ی #ترک_گناه + قرائت
ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز شانزدهم چله ی + قرائت ‍ سلام همسفران آسمونی🤚🌺 💠💠💠💠💠💠💠 💎حے علی صلاه 👈 ترک کارهای دنیا⚡️ و پنـــــاه به آرامـــــش خــــــــــدا❤️ ♨️ حواسم به پــــــــــرتگاه ها باشه 📱موبایلم 👁👁ماهواره 💻وب گردی بی هدف ، 👥چت کردن با نامحرم و ... هر لحظه احتمال سقـــــ🔔ـــــوط هست❗️ 💠یڪ صفحه قـــــرآن با معنے بخونم📖 🔔🔔 مواظب زبانم باشم.. قبل از حرف زدن یکم مکـــــث کنم....😶 اگر رضایت خـــــدا توش نبود ✂️ 👈هیـــــس😷 👀 مـــــراقب نگاهم باشم مخصوصا جـــــاهایی که فک میکنم تنهام❗️ یادم نــره خدایی که شاهده ، قاضے است. ❤️ دعای عهد یه عهده با امام زمان براۍ ترک گناه... دلتون نزدیڪ خــــــــــدا🌹 📖قرائت دعای عهد فراموشتون نشه دوستان😊 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh