eitaa logo
تنها مسیر استان اصفهان
3.7هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
65 فایل
••●❥🌸﷽🌸❥●•• ✅ کانال رسمی تنهامسیر آرامش‌اصفهان 🌟جایی برای رسیدن به زندگی عالمانه و مومنانه همراه با لذت و نشاط 🔴 کانال اصلی تنها مسیر آرامش 👇 @IslamlifeStyles 🔺ادمین @Tmontazer313 @lotfee 🔺 تبلیغ (تبادل❌) @sarbaz_seyed_ali90
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌊ساحل تماشاییِ بندر مُقام بندر مُقام از توابع بخش شیبکوه، شهرستان بندرلنگه در استان هرمزگان است. 🌸🍃ೋ•~ @Tanha_sfahan
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز سی‌ و دوم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۱/۰۴/۰۱
17.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ کانال مشاوران 💥 بزرگ ترین و پر مخاطب ترین مجموعه مشاوره ای در کشور👇🏼👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/1158414338Cb70fb512bd 🎁👆🏼 جهت عضویت و آشنایی با مشاوران وارد بشید
25.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 دیشب در کربلا غوغا بود. 🔹 اجرای با حضور مطرح‌ترین خوانندگان این سرود از ایران و عراق و لبنان. تمام بین‌الحرمین مملو از جمعیت حاضر برای اجرای این سرود عظیم بود. ✨ 🌸🍃ೋ•~ @Tanha_sfahan
دو حرف زیبا از دو بزرگ مرد: 🌷: برای شهید شدن اول باید مانند شهید زندگی کرد. 🌷 : تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه زیسته باشند. 🌹 🌸🍃ೋ•~ @Tanha_sfahan
📝 تعداد صلوات های هدیه شده تا این لحظه 1,573,380 (یک میلیون و پانصد و هفتاد و سه هزار و سیصد وهشتاد) عدد میباشد 📌 به امید ۲ میلیونی شدن 👇 https://khatmesalawat.ir/100180@Aminikhaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۶۳) 📚 انتشارات عهدمانا منزل ویلایی و بزرگ سرگئی ، آن قدر اتاق داشت که کشیش بتواند یکی از اتاق ها را در اختیار بگیرد و مطالعاتش را ادامه دهد. کتابهای اهدایی جرج جرداق را . ولعی که برای خواندن کتاب ها داشت ، سبب نمی شد تا نسخهٔ خطی ارزشمند را در اولویّت مطالعاتش قرار ندهد. کاغذهای پاپیروس مصری و پوستی را که خوانده بود ، در کشوی میز کارش قرار داد و باقی اوراق را گذاشت روی میز و عینکش را به چشم زد تا قبل از ناهار ، بخشهایی از آنها را بخواند ؛ بعد از ظهر استراحتی کند و دوباره تا پاسی از شب بی وقفه بخواند تا فرصتها را از دست ندهد و قبل از بازگشتن به مسکو ، مطالعاتش را دربارهٔ علی به پایان برساند. دست خط این بخش از کتاب ، عربی و بسیار خوانا نوشته شده بود که سی صفحه ای می شد و تاریخ آن مربوط به میانهٔ قرن پانزدهم میلادی بود. شروع کرد به خواندن . ▪️▪️▪️ من حسین هستم ؛ از شیعیان عراق که در جوانی به اسارت دولت عثمانی در آمدم . پس از طی دوران اسارت ، در قسطنطنیه ماندم . مذهبم را تقیّه کردم و در کتابخانهٔ سلطانی ، مشغول به کار شدم تا حال که شصت و نه سال دارم و عجبم از روزگار که چه بازیهایی دارد. هنگام فهرست نویسیِ متون عربی ، همین کتاب قدیمی و با ارزش را دیدم و با اشتیاق خواندم . چند بار سعی کردم آن را به سرقت ببرم ، که میسّر نشد. شاید کسی روزی این کار را بکند . این حاشیه را بر این متون می نویسم تا از حقانیّت و بزرگی مردی دفاع کنم که قرنها بردن نامش جرم تلقّی می شد. نوشتم تا منش و سیرهٔ علی ، سرلوحهٔ راه و روش زندگی دیگران قرار گیرد. می گویند هنگامی که علی به سوی صفین عازم بود ، در میان راه به شهری به نام انبار رسید. مردم این شهر دوستدار امام بودند ؛ در پشت سر ایشان شروع کردند به دویدن و دست تکان دادن و هورا کشیدن و بدین وسیله شادی خود را ابراز می کردند . علی از آنها پرسید : « این کارها برای چیست ؟ » گفتند : « این رسم ماست ؛ رسمی که در مورد امیران انجام می دهیم. همچنین برای شما آذوقه و برای چهارپایانتان علوفهٔ فراوان آورده ایم . » علی فرمود : « این کارها و این رسم ها هیچ سودی برای من و شما ندارد ، زیرا من مانند امیران نیستم که از تشریفات و تکریم ها خشنود شوم و شایسته نیست که شما خود را به زحمت بیندازید . در مورد آذوقه هم حاضر نیستم چیزی از روزی شما را بخورم ، مگر آنکه بهای آن را بگیرید. » آنها گفتند : « یا امیرالمؤمنین قبول است ؛ به شرط آنکه بهای آن را خود ما تعیین کنیم. » امام فرمودند : «خیر ! در این صورت شما قیمت درستی بر آن نخواهید گذاشت. » ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا