تنها مسیر استان اصفهان
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام ✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داست
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و دهم
❇️ گمراهی تو همانند گمراهی خاندان توست
[ با رسیدن پاسخ معاویه، دوباره به وی نوشتم: ]
🔻اما بعد، آنچه از گمراهی تو میبینم، بسیار شبیه گمراهی خاندان توست که کفر آنان و آرزوهای باطلشان موجب حسادت به محمد صلیاللهعلیهوآله شد، تا آنکه جام مرگ را سر کشیدند و نتوانستند از حریم خویش دفاع کنند و بلاهای بزرگ را از خویشتن دور سازند. در موقعیتهای خاص، من بودم که در مقابل آنان میایستادم و طعم شکست و فرار را به آنها میچشاندم و در آتش جنگی که افروخته بودند، خاکسترشان میکردم و بزرگانشان را که سردمدار گمراهی بودند، به خاک می افکندم! و اگر خدا بخواهد، امروز نیز جانشینان آنان را به همانها ملحق خواهم ساخت که بد جانشینانی هستند و جایگاهشان آتش جهنم است. والسلام.
🔻[ این بار معاویه به من جواب داد: اما بعد، تو در مسیر گمراهی، بسیار گام برداشتی، همانگونه که از جنگ نیز بسیار هراسناکی و پیوسته عقب مینشینی. همانند شیران غرّش داری؛ ولی همچون روبهان، سخت به دنبال حیلهگری هستی. تا چه هنگام از روبرو شدن با شیران بیشه و افعیان بیابان فرار خواهی کرد؟! هر چه آنها را دور بیندازی، بدان که به زودی سراغ تو خواهند آمد، انشاءالله. والسلام. ]
❇️ گویی تو را میبینم که از جنگ به ستوه آمدهای و خود را در تنگنا میبینی
[ در پاسخ این نامه نیز به وی نوشتم: ]
🔻اما بعد، چقدر جای تعجب دارد مطالبی که از جانب تو می رسد! و میدانم کار تو به کجا خواهد انجامید. اگر در حرکت به سوی تو درنگ میکنم، دلیل آن رعایت چیزی است که به آن معتقد نیستی و من به آن اعتقاد دارم!(مقصود امیر المومنین علیه السلام، اتمام حجت است) گویی در فرداروزی، تو را میبینم که از جنگ به ستوه آمدهای و خود را در تنگنا می بینی؛ همانند شترانی که بر اثر سنگینی بار، ضجّه و ناله میزنند! آن روز تو به همراه یارانت، مرا به حکم کتابی دعوت خواهید کرد که با زبان، به تمجید از آن میپردازید و در دل و نهان، انکارش میکنید! والسلام.
🔻[ معاویه در پاسخ من نوشت: اما بعد، مرا از شنیدن این داستانها معاف کن و این سخنان را رها ساز و از تهمت زدن به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و نسبتهای دروغ به آن حضرت دست بردار. از نیرنگ با کسانی که در اطراف تو حلقه زدهاند، اجتناب کن که آنها را بسیار فریب دادهای! و البته نزدیک است که آنها متوجه فریبهای تو شده و از اطراف تو پراکنده شوند و بدانند که سخنان تو باطل و بیهوده است! والسلام. ]
📚منبع:
شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۳۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Tanha_sfahan
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری بسیار زیبا ✨🌷
🎥 درک معارف وجودی
🔸 ارزش خودشناسی
#کلام_جان
#معرفت_النفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
◣@Javaher_Alhayat ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
🔴 چرا امام هادی(ع) با وجود پایگاه اجتماعی قوی، برای گرفتن حکومت اقدام نکرد؟
🔴 مشکل زمان امام هادی(ع) عدم رشد شیعیان در «زندگی اجتماعی» بود
➖امام هادی(ع)، مانند امامان قبلی بلکه بیشتر از آنها، دارای پایگاه اجتماعی بود. پایگاه اجتماعی امامرضا(ع) به ایشان رسیده بود و دشمنان ایشان هم با وجود حکومت، پایگاه اجتماعی نداشتند و دچار بیثباتی هم شده بودند.
➖ایشان اگر میخواست، بهسادگی میتوانست حکومت را بهدست بگیرد اما چرا غربت را تحمل کرد؟ چون مردم هرچند ایمان، آگاهی و اعتقاد کافی داشتند، اما «در زندگی اجتماعی» اینقدر رشد نکرده بودند که حضرت با اتکای به آنها بتواند یک حکومت مردمی تشکیل بدهد؛ حکومتی که مردم با احساس مسئولیت جمعی، نقش اصلی را در ادارۀ آن داشته باشند نه حکومتی که صرفاً متکی به قدرتِ حاکم باشد.
➖رسالت امام هادی(ع) این بود که علیرغم اینکه جامعه به سطحی از بلوغ اجتماعی نرسیده بود که حضرت قیام کند، اما ایشان شروع کرد هستۀ جامعۀ اسلامی را شکلدادن؛ با آن شبکۀ وکالت و با منسجم کردن مؤمنین به صورت گروهگروه در کنار همدیگر، و با این کار، سرمشق شیعه را برای دوران غیبت، تعیین کرد.
👈🏻 ادامه متن را در کانال @Panahian_text ببینید.
👤علیرضا پناهیان
🚩 سامرا - ۱۴۰۰,۱۱,١۵
@Panahian_ir
@Tanha_sfahan
تنها مسیر استان اصفهان
⭕️ راه حل معماهای حیات دنیا 🔹 بدون نگاه به حیات آخرت معماهای حیات دنیا حل نخواهد شد. و زندگی پی
⭕️ ما کجای تاریخ ایستادهایم
🔹 شرایط ما در این دوره از تاریخ مانند دور آخر دو امدادی است.
همۀ مجاهدان و مظلومانی که قبل از ما بودهاند با زحمات فراوانی این دین را به دست ما رساندهاند. ✓
تا پیروزی راهی نداریم. ✌️
🚫 منطقی نیست که در دور آخر مسابقه، سستی کنیم و کل زحمات را به هدر بدهیم!!
✅ دونده بیشترین انرژی خود را برای لحظۀ آخر مسابقه میگذارد.
#استاد_پناهیان
#شماره _۲۱
⭕️ قهرمان زندگی ما
📆 هرکسی باید تاریخ حیات خودش را به یاد داشته باشد و هر چند وقت یکبار آن را مرور کند.
ما هر کدام قهرمان تاریخ زندگی خودمان هستیم.✔️
نباید این قهرمان را تنها بگذاریم. باید با مرورِ تاریخ زندگی او، به ساختن آیندۀ او کمک کنیم. 💯
#استاد_پناهیان
#شماره_۲۲
@Tanha_sfahan
حضور "کاوه مدنی" در کنفرانس سازمان صهیونیستی/نخبه اصلاحطلب جاسوسی خود را تایید کرد!
🔺روز گذشته وبسایت سازمان صهیونیستی اتحادیه ملی برای دموکراسی (NUFDI) اعلام کرد که نشستی را با حضور چهرههای ضد ایرانی برگزار خواهد کرد.
🔸در این نشست دو عضو سابقه کابینه ترامپ سخنرانی خواهند کرد. "الیت ایبرامز" نماینده سابق آمریکا در امور ایران و نیز "برایان هوک" از جمله حاضران در این همایش خواهند بود.
🔸نکته جالب در این نشست حضور "کاوه مدنی" بهعنوان سخنران در یکی از پنلهای این نشست است.
🔸کاوه مدنی، معاون "عیسی کلانتری" در سازمان محیطزیست در دولت روحانی بوده است. مدنی به اتهام جاسوسی مدتی نیز در بازداشت به سر برده و پس از آن از کشور متواری شده است./مشرق
@Tanha_sfahan
🔆 #پندانه
✍ روش زندگی را از قرآن بیاموز
🔹مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانوادهاش راهی سرزمینی دور شد. فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.
🔸مدتی بعد، پدر نامه اولش را برای آنها فرستاد. بچهها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند:
این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.
🔹سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند، آن را در کیسه مخملی قرار دادند. هر چند وقت یک بار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه میگذاشتند. و با هر نامهای که پدرشان میفرستاد، همین کار را میکردند.
🔸سالها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید:
مادرت کجاست؟
🔹پسر گفت:
سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیمتر شد و مرد.
🔸پدر گفت:
چرا؟! مگر نامه اولم را باز نکردید؟! برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم!
🔹پسر گفت:
نه.
🔸پدر پرسید:
برادرت کجاست؟!
🔹پسر گفت:
بعد از فوت مادر کسی نبود که با تجربههایش او را نصیحت کند و راه درست را به او نشان دهد، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت.
🔸پدر تعجب کرد و گفت:
چرا؟! مگر نامهای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند و نشانههای راه خطا را برایش شرح دادم، نخواندید؟
🔹پسر گفت:
نه.
🔸مرد گفت:
خواهرت کجاست؟!
🔹پسر گفت:
با همان پسری که مدتها خواستگارش بود، ازدواج کرد. الآن هم در زندگی با او اسیر ظلم و رنج است.
🔸پدر با تأثر گفت:
او هم نامه من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرودار و خوشنامی نیست و دلایل منطقیام را برایش توضیح داده بودم و اینکه من با این ازدواج مخالفم.
🔹پسر گفت:
نه.
🔸مقصر خود فرزندان بودند که به جای خواندن نامه، اونو میبوسیدن و به چشم میمالیدن و با احترام در کیسه مخملی نگهداریش میکردن و به راحتی همه فرصتها را از دست داده بودن.
🔹به قرآن روی طاقچه نگاه کنید که در قوطی مخملی زیبایی قرار دارد.
🔸وای بر ما! رفتار ما با كلامالله مثل رفتار آن بچهها با نامههای پدرشان است. ما هم قرآن را میبوسیم؛ روی چشممان میگذاریم؛ مورد احترام قرار میدهیم، میبندیم و در کتابخانه میگذاریم و آن را نمیخوانیم و از آنچه در آن است، سودی نمیبریم، در حالی که تمام آنچه که در آن است، روش زندگی ماست.
@Tanha_sfahan