🏖کلاس تابستانه هنری
🪔نقاشی با مداد رنگی بصورت تخصصی به سبک هایپر رئال (بزرگسال) ترم ۱
کلاس شامل :
🔸رنگ شناسی
🔹آموزش تنالیته
🔸 طریقه ساخت کاتالوگ مداد رنگی ،
🔹 آموزش ادغام رنگ های گرم
🔸 طراحی و رنگ آمیزی گیلاس و....
❇️ مناسب برای افراد ۱۴ سال به بالا
جهت ثبت نام، کلمه "نقاشی" رو به ایدی زیر ارسال بفرمایید 👇🏼
@admintanhamasiri
هزینه ۱۲۰ هزار تومان
شروع کلاس چهارشنبه ۱۵ تیر 👌
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۱)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش به آهستگی قدم بر می داشت و به دو مرد ژنده پوش که جلوی در کلیسا ایستاده بودند ، نگاه می کرد.
مردان با تکان دادن سر سلام کردند ، مرد مسن تر گفت : پدر ، ما را آندریان ويتالیویچ فرستاده ، گفت شما کارمان دارید. » کشیش یادش آمد که دیشب از او خواسته بود دو نفر از کارگران رستورانش را برای نظافت کلیسا بفرستد. کشیش به آن دو لبخند زد و گفت : « بله ! بله ! با من بیابید. »
کشیش رو به آنها گفت : می بینید که باید چه کار کنید ؛ همه چیز به هم ریخته است... بیابید جلوتر تا بگویم از کجا باید شروع کرد .
مردها با تعجّب به محراب به هم ریخته نگاه می کردند. مرد ریش جو گندمی گفت : « اینجا چه خبر است پدر ؟ چرا همه چیز به هم ریخته است ؟ »
کشیش گفت : « سارقان به این جا دستبرد زده اند. » هردو مرد روی سینه هایشان صلیب کشیدند. مرد ریش جو گندمی گفت : « یا مریم مقدس ! سرقت ؟! آن هم از کلیسا ! ببینید چه دوره و زمانه ای شده است. » کشیش گفت : « ایمان که نباشد ، کسی از خدا نمی ترسد پسرم. » بعد با دست به آنها اشاره کرد و گفت : «کارتان را از اینجا شروع کنید ، بعد بیایید داخل دفتر... همین طور نایستید... سرقت از خانه های مردم ، گناهش کمتر از سرقت از کلیسا نیست... شروع کنید بچه ها. » این را گفت و راه افتاد به طرف دفتر کارش .
به فکر مرد تاجیک افتاد و آن دو مرد روس که قاتلان او بودند و او به خاطر کتاب قدیمی نمی توانست حرفی به پلیس بزند. عذاب وجدان ، چیزی بود که کشیش را آزار می داد. همین طور توی فکر تاجیک و آن دو جوان روسی بود که کسی به او سلام داد. سرش را بلند کرد ، از ترس به خود لرزید. دو جوان روس در چهارچوب در ایستاده بودند ، ترس همهٔ وجودش را گرفته بود. یکی از آن دو ، زیپ کاپشنش را پایین داد و در حالی که با دست استخوانی اش کارد حمايل شده در کمربندش را نشان می داد ، گفت : « پدر ! ما با شما کاری داریم ؛ یک کار کوچک ! » بعد با سر و چشم و ابرو به کشیش فهماند که باید حرف او را جدی بگیرد. کشیش نای برخاستن نداشت. رنگش پریده بود. نمی توانست تصمیم بگیرد چه کند .
↩️ ادامه دارد...
❤️ بزرگوارانی که به تازگی وارد کانال شدند همگی میتونن از این ایده فوق العاده استفاده کنند👇
🌺 یه کانال خصوصی درست کنید و حرفا و در دل هاتون رو با امام زمان علیه السلام در میان بذارید.
صحبت روزمره با امام زمان یه حس زیبا و لذتبخش رو به آدم میده و خیلی از مشکلات آدم رو حل میکنه.
به دستان توانمند آقا و صاحبمون اعتماد کنیم....🌹😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷❤️ مناجات زیبا با امام زمان ارواحنا فداه....
استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ١٣ روز مانده تا عید سعید #غدیر
تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
تنها مسیر استان اصفهان
✍بالای ایوان طلای امیرالمومنین نوشته، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ✨اگر همه مردم بر محبت عل
.
همان خدا میتواند. 👌🏻
خدایی که انسانها را به صورت غیرمحسوس کنترل میکند و اجازهی بسیاری از خلافکاریها و جنایتها را به افراد نمیدهد. ⛔️
✅ همان خدا میتواند به صورت غیرمحسوس انسان را به سوی خوبیها ببرد و اجازه فاصله گرفتن از خودش را به آنها ندهد.
خدا اگر کسی را دوست داشته باشد او را به سوی خود میکشاند.❤️
#استاد_پناهیان
# شماره 186
.
✨ نوید یک نسل نورانی
ظاهرا خداوند متعال مقدر فرموده ،
نسلی که در آخرالزمان در جامعه اسلامی به وجود میآید نسلی نورانیتر باشد. ✨
⬅️ چون وقتی یک خانواده مؤمن به قصد ضرورت تکثیر نسل در امت اسلامی و اطاعت از رهنمود ولایت اقدام به فرزنددار شدن کنند
قطعا این نیت در فرزندان آنها تأثیر خوبی خواهد داشت 👌🏻
💫شما در آینده شاهد این نسل نورانی خواهید بود . 😌
#استاد_پناهیان
#شماره 187
.
⭕️ از دور سخت به نظر میرسد
#کافیست_وارد_شوی 👌
خدا از بندگان خود:
🔆 مجاهدت و فداکاری میخواهد.
🔆 ازخودگذشتگی و تحمل در مشکلات میخواهد.
🔆 هجرت و شهادتطلبی میخواهد.
🔆 عبادت و انفاق میخواهد.
👈🏻 اینها همه از دور سخت به نظر میرسند.
ولی وقتی وارد این سختیها میشوی میبینی نه تنها آسان است 😊
بلکه زندگیت را هم آسودهتر و لذتبخشتر میکند. 🌹
#استاد_پناهیان
# شماره 188