25.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در خانه هم ماسک بزنید!
🔹مردانی، متخصص بیماریهای عفونی: در داخل منزل هم از ماسک استفاده شود چون فضای خانه هم ممکن است آلودگی هوا را داشته باشد.
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
تنها مسیر استان اصفهان
🎥 در خانه هم ماسک بزنید! 🔹مردانی، متخصص بیماریهای عفونی: در داخل منزل هم از ماسک استفاده شود چون ف
ظاهرا هنوز هم دست بردار نیستند و میخوان ماسک و واکسن بیشتری بفروشن!
شاید هم دارن ذهن مردم رو برای آبله میمونی آماده میکنند.
نظر شما چیه؟
🔴فاجعه در تگزاس
🔹فرماندار ایالت تگزاس: در تیراندازی مدرسه ابتدایی در شهر اوالد، ۲۱ نفر کشته شدند که ۱۸ نفر آنها کودک دبستانی و یک نفر نیز معلم این مدرسه ابتدایی بوده است.
🔔#توجه
اینها دانش آموزانی هستند که حقوقشان رعایت شده
جنگ و خشونت هم یادشون نمیدن که دست به اسلحه شدن‼️
و اما
در جمهوری اسلامی ایران ما با #سلام_فرمانده تولید خشونت میکنیم و حقوق کودک را نقض میکنیم. 😏
#جهاد_تبیین
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
🔺به تنها خبری که BBC تا این لحظه از فاجعه دیروز کشتار دانش آموزان منتشر کرده توجه کنید: تصاویر همدلی، یکپارچگی و دلسوزی مردم و تصاویری از نمای دور بدون هیچ نشانی از کشتار خونین!
▪️بیبیسی تاکنون ۲۹خبر از حادثه آبادان منتشر کرده، به جای دعوت به آرامش و تقویت همگرایی، دعوت به آشوب، دامن زدن به نگرانیهای بیشتر، نمایش اجساد قربانیان و بازنمایی آشفتگی اقدام کرده است.
🔴 و صدای آمریکا هم در اقدامی عجیب خبر جنایت کشتار دانش آموزان در تگزاس را با تصویری از برج فرو ریخته در آبادان منتشر کرد
این یک اشتباه در انتشار خبر نیست بلکه یک ترفند رسانه ای برای قرینه سازی ذهنی است . شیاطین رسانه ای حتی جنایت در غرب را با تطابق سازی تصویر و خبر به حادثه ای ساختمانی در ایران مرتبط میکنند.
#شیاطینرسانهای
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
تنها مسیر استان اصفهان
#برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی 🔹🔶➖ قسمت دهم امتحانات الهی ۶ 🎴هر امتحانی که خدا از ما میگی
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی 💖
🔶🔷🔺
قسمت یازدهم
#امتحانات_الهی 7
✔️ استاد پناهیان میفرمودن بنده توی این سی سال اگه سه تا مثال عالی داشته باشم، یکیش اینه:
🔷 رفتار خداوند متعال مثل یه "مربی بدنساز" میمونه.
مربی بدنساز دلسوز چیکار میکنه؟🏋
مثلا میبینه ورزشکارش دستاش ضعیفه. میاد و تمرینات دمبل زدن رو بیشتر میکنه تا طرف "دستاش قوی بشه".
👆✅👆
عمدتا "نقاط ضعفش" رو مهربانانه دقت میکنه و "تمریناتی رو برای اصلاحشون میده"
🌺👆
🔷خداوند هم رفتاراش شبیه مربی بدنساز هست.
🔹مثلا میبینه بنده اش توی "نگاه به نامحرم" ضعیف عمل میکنه.
🔞⁉️
اتفاقا شرایطی رو پیش میاره تا عبدش توی یه موقعیت "امکان نگاه به نامحرم" براش پیش بیاد...
میفرماید: حالا ببینم نگاه میکنه یا نه؟!
اگه تونست موفق بشه بهش یه جایزه بدم!✅
و از اون طرف هم خداوند مهربان کلی "کمک و نشونه" براش میفرسته تا اون بنده اش به خودش بیاد
و با مبارزه با نفس، "بی خیال اون نگاه به نامحرم بشه" و رشد کنه.✔️
🔴اما متاسفانه اکثر وقتا بندش زمین میخوره...
🚷
بعد اون بنده خدا فکر میکنه که خدا باهاش لج داره که هی موقعیت گناه رو براش پیش میاره!
😊نه عزیزم! مولای تو دوستت داره. نمیخواد که تو رو زمین بزنه...
میخواد رشد کنی و "بدون امتحان هم رشد نخواهی کرد..."👌
تو جای خدا باشی میای هی امتحانای آسون و آبکی میگیری؟!☺️
خب نه حاج آقا! درست میگید
✔️پس اولا کاملا به لطف خدا امیدوار باشید.
✔️ثانیا همه امتحانات رو هدیه های خدا ببینید.
✔️ثالثا تلاش کنید در امتحانات الهی موفق عمل کنید.
💥💥💥و در آخر اینو عرض کنم:
اگه توی یه امتحانی شکست خوردی سریع قهر نکن از خدا و زندگی
نگو خدا منو نمیبینه! بلکه با قدرت و عزم جدی تر مبارزه رو شروع کن.👌✔️
یه مبارز توی رینگ کاراته اگه دو تا ضربه خورد نباید بیفته و قهر کنه!
بلکه باید بلند بشه و با عزم بیشتری مبارزه کنه. مبارزه برای قهرمانی در جهان...
🌎 پس تو هم بلند شو ای مبارز میدان جهاد اکبر....
🔺🔷
اینو تا پایان زندگیتون فراموش نکنید...
🌱🔸🌿▫️🔹🌳
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی
قسمت دوازدهم
#امتحانات_الهی ۸
🌺👇✔️
شما کافیه توی امتحاناتی که خدا ازتون میگیره چند بار مبارزه با نفس کنید و نمره 20 بگیرید.💯
خدا دیگه اون امتحان رو ازتون نمیگیره.
یا خیلی کمش میکنه.✔️
امتحان کنید👌
🔸مثلا یه فرد سیگاری چند وقتی سیگار رو ترک میکنه! اما هنوز این ترک کردنش به خاطر مبارزه با نفس نبوده! برای "عبد شدن" نبوده
برای همین دوباره زمینه هایی پیش میاد که افراد دیگه بهش سیگار تعارف بکنن!
🔹🔷🔞🔺
و این بنده خدا خراب میکنه و دوباره میکشه!
بعد میگه نمیدونم چرا نمیتونم ترکش کنم!
راهش اینه که "چند بار واقعا مبارزه با نفس کنه تا ترک کنه "
💠بعد از یه مدت، دیگه خدا زمینه های سیگار کشیدن رو ازش میگیره.
(فکر کنم باید یه مدت برم توی کمپ برای معتادا هم سخنرانی کنم😊)
یه مدت تمرین کن تا توی امتحانات موفق عمل کنی✅
مبارزه با نفس هات رو بیشتر کن.
قوی تر کن.
✨احساس عبد بودنت رو قوی تر کن
اونوقت ببین خدا برات چیکار میکنه...
🔷🔰🌺
تو رو از همه ی رنج هات پرواز میده..
امتحانای کلاس بالا برات میذاره..👌
✅👆
در واقع هر کسی میخواد که یه گناهی رو ترک کنه باید یه چند باری نمره ۲۰ بگیره.💯
بعد خدا دیگه اون امتحان رو ازش نمیگیره.
🔴🔵🔴
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۳)
📚 انتشارات عهدمانا
ایرینا خودش را به کشیش نزدیک تر کرد و پرسید: چه شده ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ چرا حرف نمی زنی؟ کشیش پرسید : « این غریبه که بود ؟ »
ایرینا گفت :« کدام غريبه ؟ غیر از من و تو کسی در منزل نیست. »
کشیش به دست هایش نگاه کرد و پنجه هایش را آرام تکان داد، سپس رو به ایرنا گفت: « الآن یک مرد غریبه این جا بود . گفت که من عیسی بن مریم هستم !»
ایرنا گفت: « خدای من ! تو دچار کابوس شده ای !»
کشیش گفت : « او یک نوزاد پسر به من داد و گفت که من کودکم را به تو می سپارم ، از او به خوبی مراقبت کن .»
ایرینا شانهٔ کشیش را نوازش کرد و گفت : « دچار توهّم شده ای هیچکس وارد اتاقت نشده. تو باید بیشتر استراحت کنی.
کشیش گفت : «اما من او را دیدم ! شبیه مسیح بود ! درست شبیه تابلویی که توی سالن به دیوار زده ایم.
ايرينا عرق پیشانی او را پاک کرد و گفت : « فردا در این باره صحبت می کنیم. الأن تو باید استراحت کنی، تو خسته ای عزیزم.
- پروفسور آستروفسکی زنگ در کلیسا را برای سومین بار که فشار داد . کشیش در را باز کرد. پروفسور به محض ورود به کلیسا رو به تندیس حضرت عیسی در بالای محراب ، روی سینه اش صلیب کشید .
↩️ ادامه دارد...
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۴)
📚 انتشارات عهدمانا
پروفسور پرسید : این گنجی که می گفتی کجاست؟
کشیش خم شد و در حال باز کردن درِ کشو، ادامه داد : « البته اگر گنجی در کار باشد. »
پروفسور روی صندلی نشست و به کشیش نگاه کرد که داشت گره بقچه را باز می کرد، چشمش که به ورق های پوست آهو و کاغذ پاپیروس افتاد، نیم تنه اش را به جلو خم کرد. عینک مطالعه اش را به چشم زد. برگ رویی را برداشت و آن را جلوی چشم هایش گرفت...
- خدای من ! این خط عربی کوفی است ؟
بعد ورق کاغذ را بلند کرد و آن را جلوی نور لامپ گرفت و رو به کشیش گفت : « چنین اثری را حتی در موزه لوور فرانسه هم ندیده ام. دست تو چه می کند؟»
پروفسور حالا کاملاً یقین داشت که این کتاب منحصر به فرد است. پروفسور عینکش را برداشت و گفت : «پدر جان ! چمدانت را ببند و از این سرزمین برو. این کتاب را می توانی به چند میلیون دلار بفروشی و در جایی مثل جزایر قناری یک قصر برای خودت بخری.
پروفسور گفت : « قطع به یقین ، این کتاب را چندین نفر نوشته اند : چندین نفر در چندین دورهٔ تاریخی ، این از تفاوت کاغذها و خط نوشته ها معلوم است.» کشیش گفت : « رسیدن این کتاب به دست من بیشتر به یک معجزه شبیه است.»
پروفسور گفت این کتاب هدیه ای است به تو از سوی عیسی مسیح که تو خادم کلیسای اویی. این جملهٔ پروفسور ، کشیش را منقلب کرد. به یاد واقعهٔ شب قبل انداخت.
↩️ ادامه دارد...