#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی
قسمت ۲۸
🔹🔶🔷🔴
#مبارزه_با_هوای_نفس 15
"شیطان یه بچه مذهبی بود!"
🔴یه سوال؟ شیطان چرا بدبخت شد؟ چون میخواست به جای سجده به آدم بره شراب بخوره؟!!!
بره کارای زشت بکنه؟!
🔺نه. شیطان یه بچه مذهبی بود. انقدر که برای ملایکه سخنرانی میکرد. چند هزار سال عبادت کرده بود....
⛔️اما فقط یه جا، اولویت خدا رو گذاشت کنار و رفت دنبال "اولویت خودش..."
خداوند متعال فرمود:من بهت دستور میدم که به آدم سجده کنی.اولویت من برای تو اینه.✔️
اما شیطان گفت خدایا من به آدم سجده نمیکنم. اما بجاش هزاران سال به تو سجده خواهم کرد....❌
🔰شیطان نمیخواست کار بد کنه. میخواست به جای آدم "به خود خدا" سجده کنه.
اما این یعنی کنار گذاشتن اولویت خدا و گرفتن اولویت خودش.
🔴🔴🔴
بعدش چی شد؟!
⁉️
ابلیس شد... رجیم شد... خاک بر سر شد...
اتفاقا باعث گمراهی بقیه هم شد.
❌
جالبه . بچه مذهبی هایی که میرن دنبال اولویت خودشون، اتفاقا باعث گمراهی بقیه هم خواهند شد...
گناه همیشه انجام یه کار بد نیست. گناه همیشه یعنی "انجام کار بدون اولویت خدا".
🔹الان داری به چه کار اولویت داری میپردازی؟!
اولویت با خداست یا تو؟!
⁉️
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۳۴)
📚 انتشارات عهدمانا
آن کس که عظمت خدا را می شناسد، سزاوار نیست خود را بزرگ جلوه دهد پس بلندی ارزش کسانی که بزرگی پروردگار را می دانند ، در این است که در برابر او فروتنی کنند و سلامت آنان که می دانند قدرت خدا چه اندازه است ، در این است که در برابر فرمانش تسلیم باشند . هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود ، مگر آن که پیمان شکنان را بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمی زنید. »
نکتهٔ جالب توجه اینکه علی همواره برای یاران خود ، دربارهٔ خدا سخنانی از این دست می گوید و اعتقاد دارد که برندگان واقعی جنگ ، تقواپیشگان هستند، نه دورویان و دروغگویان، والسلام .
...کشیش آخرین برگ از کاغذ پاپیروس را روی اوراق دیگر گذاشت. چند ورق بعدی ، ورق های پوستی بودند که با خطی زیباتر از خط عمروعاص نوشته شده بود. فکر کرد او ادامهٔ مطالبش را روی پوست نوشته است ، اما با مطالعهٔ چند سطر از نوشته ها پی برد که نویسندهٔ آنها کس دیگری است. به اوراق دیگر کتاب هم نگاه کرد تا شاید ادامهٔ نوشته های عمروعاص را پیدا کند ، اما با ناامیدی عینکش را برداشت و کمرش را راست کرد. به ساعت دیواری چشم دوخت. احساس خستگی و خواب آلودگی می کرد. فکر کرد به پایان رسیدن نوشته های عمروعاص شاید به دلیل آغاز جنگی باشد که از آن سخن می گفت. خمیازه ای کشید و از جا برخاست .
↩️ ادامه دارد...
✅ طبیعت بهاری روستای زیبای فشکور یکی از دهکدههای ییلاقی منطقه چالوس☺️
#ایران_زیبا
#گردشگری_مجازی
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
✨ خبرهای بد را هیچ وقت در خانه نگویید؛
💯 تا به خانه میرسد، میگوید تصادفی را دیدم! نمیخواهد بگویید.
⚠️ اصلا خبرهای منفی را در منزل نگویید. شما را به خدا قسم میدهم اینها را رعایت کنید؛
ضربههایی به خانواده زده میشود که جبران نمیشود. چیزهای پریشان کننده نگویید. به همسر و بچهها آرامش دهید.💞
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
❀ ⃟⃟ 🔖 ⃟ ⃟ ⃟✤══════════
تنهامسیراستاناصفهان
💕 یاد آقا جان ⚜حاج آقا قرهی: یکی از راههایی که دائم بیان کردم و باز هم بیان خواهم کرد و شما هم م
.
فراقتان به درازا کشیده
و منتظرانتان روزهای تلخ وسردی را سپری میکنند...
اما محال است امید به آمدنتان را در این شب تاریک غیبت از دست بدهیم💔
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
.
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💺 #موشن_گرافی_معیشتی 27
قسمت بیست و هفتم
🔸نهاد صدقه
🔺 صدقه در اقتصاد اسلامی
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۳۵)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش ماشینش را جلوی کلیسا پارک کرد و با قدمهای آهسته به طرف در ورودی کلیسا حرکت کرد، در را باز کرد ، کلید را توی جیبش گذاشت و دستگیره را پایین فشار داد ، اما وقتی چشمش به محراب افتاد ایستاد ، خیره به محراب نگاه کرد ؛ همه چیز به هم ریخته بود. تریبون سخنرانی واژگون شده و چهار جاشمعی پایه دار برنجی روی زمین بود. کشیش جلوی محراب ایستاد و با گام های بلند به دفتر کارش رفت که کنار محراب بود. دفتر کارش کاملاً به هم ریخته بود. هر دو کشوی میزش باز بود. اوراق و دفاتر داخل کشو روی زمین پخش و پلا بود. با اینکه يقين داشت دو هزار دلاری که بابت پول کتاب کنار گذاشته بود به سرقت رفته است ، باز دست برد داخل کشوی خالی ؛ دلارها در جای خود نبودند. وقتی به پلیس زنگ زد ، نای ایستادن نداشت . روی صندلی نشست و به اتاق به هم ریخته اش نگاه کرد و به کم سابقه ترین سرقتی که ممکن بود اتفاق بیفتد فکر کرد ؛ معمولاً سرقت از کلیساهایی انجام می شد که دارای عتیقه جات گران قیمت بودند ، نه کلیسایی که اشیاء با ارزشی در آن نبود. کشیش داشت فکر می کرد که سارق یا سارقان از کجا وارد کلیسا شده اند که ناگهان به فکر در پشتی افتاد. از جا برخاست. از اتاق خارج شد. قفل درو قسمتی از چوب آن شکسته شده بود . کشیش چشم هایش را بست و کف هر دو دستش را روی پیشانی اش گذاشت.
.↩️ ادامه دارد...
804.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ خانواده های مذهبی در آخرالزمان که پیامبر صلی الله علیه و آله از آنها بیزار است.
🎙استاد رحیم پور ازغدی
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ جزئیاتی از حادثه خروج #قطار_مشهد_یزد از ریل
آیا غیر از عمدی بودن، ماجرای نفوذ هم در کار بوده است؟🤔
🌸🍃ೋ•~
@Tanha_sfahan