💠درسته هدف ازدواج، تسکین و آرامش هست
ولی این هدف رو باید در تعریف به دست آورد👌
🔰 تصریح شده به صورت درشت در قرآن کریم که ازدواج " عامل آرامش بخش انسان هست "
✨لتَسکُنوا اِلَیها✨
انسان در زوجیت آرامش پیدا میکنه
🔔البته خداوند متعال برای شب هم فرموده شب عامل تسکین است
🌌🌃🌠💓
🌼 تشبیهی که خداوند متعال اینجا در مورد هدف ازدواج دارند
🌱 نیمی از اخلاق زندگی زناشویی
🌱 و نیم دیگرش هم معرفی زندگی رو به انسان نشون میده...
✅👆👆💍💖
✍📄یکی از دوستان نامه نوشته بود که آقا ما با جوونمون میایم توی این جلسه
جوون من سنش کمه و درحال درس خوندن
👱
🔺با این حرفها داری وادارش میکنی به ازدواج کردن😤
♦️به هوس اش میندازی که میگی ازدواج باید زود باشه
خب این نمیتونه ازدواج کنه
باید درس بخونه...!!
⭕️⭕️🎓💼
یعنی چی!؟؟؟
☢️ فقط به یک شرط انسان ازدواج کنه نمیتونه درس بخونه
👨🏫❌↘️
🔺👈که ازدواج بکنه و بعدش مثل خروس جنگی بیفتن به جونِ همدیگه
🐓🐓💔
✔️ اصلاً کسی که بخواد درس بخونه باید ازدواج کنه تا آرامش داشته باشه...
💍💍💞📚
⚠️متاسفانه ما فرهنگِ خانواده و فرهنگِ زندگی مشترک درستی نداریم
— چرا...؟؟
⭕️چون بزرگترها به پسرها و دخترها یاد نمیدن که خب تو خودت چه جوری باید عامل آرامش همسرت باشی ؟💗
🚨 نه اینکه آدم همش متوقع باشه که همسرش عامل آرامش او باشه....
🚫⛔️🚫
🔶 انسان وقتی آرامش پیدا بکنه،اگه هر لحظه یکی از زوجین به دلیلی بیقرار بشه😔
👇👇
💓اون یکی حواسش هست
به همسرش میگه عزیزم عین خیالت نباشه مهم نیست....😌
🔹یا خانم غذا رو خراب میکنه
🍲🍝⚡️⚡️
آقا میگه مهم نیست فدای سرت...😍
〰 اینقدر از این غذاها باید خراب کنی تا آشپز بشی👩🍳
💕ولش کن
اصلاً کی گفته تو باید آش بپزی...🍵
💖♥️💖
🔵 یا برای آقا ورشکستگی پیش اومده
🌷یه خانم خوب و زرنگ میگه :
آقای من چی شده که درب و داغونی؟!
👌آرامش رو به همسرش میرسونه....
💕💞
شب مایه ی آرامشه 🌌🌃
همسر هم مایه آرامشه💑
💓🔮اصلاً آرامش، فلسفه زندگیه....
عزیزدلم خودت هم تلاش کن این آرامش رو به طرف مقابلت بدی....✔️
باشه؟
ببینم چیکار میکنی...☺️
✅🔷🌺➖💖💍
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
✾✾═══🌷═══✾✾
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌱خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست...
ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست...
🌱قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت...
که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
🌱@tanhamasir_semnan
#محمدجعفرنصراصفهانی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
با شهید نصر به مشهد رفته بودیم .
ایشان از شب تا صبح در حرم گریه میکردند .
فردای آن از شهید نصر سوال کردم :
خب انشاالله شفای خودت را گرفتی؟
ایشان با کمال خوشرویی گفت:
من شفانخواستم.
با تعجب پرسیدم پس چه خواستی؟
شهید نصر با خنده پاسخ داد:
من از خدا شهادت خواستم و امامرضا (ع)را شفیع قرار دادم.