eitaa logo
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
606 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
31 فایل
جهت ارتباط با خادم کانال @AH3gh72 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• 🌹سلام عرض ادب و احترام خدمت همه ی شما بزرگواران که سر سفره با برکت خود خدا نشسته اید. ☀️پگاهتون به زیبای گلهای بهشتی🌺 ▪️سالروز رحلت شهادت‌گونه بانو (س) هست ، 🖤با عرض تسلیت محضر مبارک امام زمان (عج ) و محبین ایشان ، ان شاءالله که دلامون همیشه مملو از مهر ائمه باشه ، و حوائج دنیا و آخرتمون به عنایتشون برآورده به خیر شود ....🤲 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
✤ ⃟♥️ ⃟⃟ ⃟❀﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤ ❣ ✵✨امام رضا (علیه‌السلام ) : 🍃 «مَن زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ»؛ ↫✙«کسی که فاطمه معصومه را زیارت کند، در حالی که حق او را بشناسد، بهشت برای او است.» 👌✔️ 📚[کامل‌الزیارات، ص536، ح 826] ✍آن حضرت در روایت دیگری فرمود : «مَنْ زَارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمٍّ کمَنْ زَارَنی» ↫✙ کسی که معصومه(ع) را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است.💯👌 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
#تمرین_صبر 15 قبل از عبادت، با تمرینِ #سکوت در دو بخش کلام وخیال، مناجاتِ آرامش بخشی رو تجربه کن
16 ✅آدم صبور، راحت دیگرانو تحمل میکنه، و باهاشون هماهنگ میشه. اگه چیزی خلاف نظرش بود؛ بهم نمیریزه بلکه از این اختلاف،بعنوان یه میدانِ قوی، برای تمرین صبر استفاده میکنه. ✅ وقتی انسان صبور نباشه ، اگه دیگران مثل خودش فکر نکنند؛ 👈از اظهار نظر منعشون کرده، یا کلّاً حذفشون میکنه. ...صبور باش ! ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ✅ به آنجا نگاه کن..... ✴️فردایی که علاقه‌هایت یا سرد می‌شوند و یا تغییر خواهند کرد ⬅️و احساساتت منطقی‌تر و معقول‌تر خواهند شد ⬅️و عجله‌هایت به آرامش و صبر تبدیل می‌شوند را در نظر بگیر، 👌 ✔️و از همین الان به تعدیل خودت بپرداز ⬅️و آرام‌تر دربارۀ هرچیزی قضاوت کن ✔️و صبورانه‌تر و عاقلانه‌تر رفتار کن.👌 🍃 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
✅عرض کردم آقا! من عجول و بی صبرم، حوصله معطلی ندارم! در یک جمله برایم عصاره همه معارف اسلام را بیان کنید ! 😇خنده ملیحی کرد وفرمود : ✅باهمه مهربان باش ! خلاصه دین وقران "بسم الله الرحمن الرحیم " است. ✔رحمان باش باهمه آفریده های خدا ✔و رحیم باش با مومنان. ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
🏴 معصومه‌ی بهشت : ✔️ما باید از حضرت معصومه علیها‌السلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: «ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی.» ۱۳۷۱/۰۴/۲۸ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دستخط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دفتر یادبود حرم مطهّر سلام‌الله علیها ۱۳۷۲/۰۷/۰۳ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
🔰صدقه را ترویج کنید ✍️ : اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا افتاد، آن وقت کسانى پیدا می‌شوند که «صدقه‌ کتاب» درست می‌کنند که الان نیست. شما ببینید چقدر روضه‌خوانى می‌شود! چقدر احسان می‌شود! چقدر به ایتام کمک می‌شود! چقدر پول و جنس و پارچه و چیزهاى دیگر داده می‌شود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده می‌شود؟! به همین نسبت پول براى چاپ کتاب داده می‌شود؟! خیلى کم. خب، شما که روشنفکرید و به اهمّیّت این کار آگاهید، این را ترویج کنید. 📆بازنشر به مناسبت آغاز هفته ۱۳۷۴/۲/۱۸ ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
✨بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ارادت و شب بخیر خدمت دوستان عزیز؛ ☺️ 📚 هفته ی کتاب و کتابخوانی رو خدمتتون تبریک عرض میکنیم. به مناسبت هفته ی کتابخوانی ؛ ان‌شاءالله از امشب با یکی از کتاب های خوب و جذاب ( ) در خدمتتون هستیم . باشد که رستگار شویم...😉👌✨
♻️ گذر ایام پسری بودم که در خانواده مذهبی در یکی از شهرستان های استان اصفهان در مسجد و پای منبرها و پایگاه بسیج بزرگ شدم و رشد کردم. در دوران مدرسه و سالهای پایان دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود. سالهای آخر دوران دفاع مقدس برای مدتی کوتاه، توانستم حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم. در دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند . اما از آنروز تمام تلاش خود را در راه کسب معنویت انجام میدادم. میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم. وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که یک وقت نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. یک شب با خدا خلوت کردم خیلی گریه کردم در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده بدنیا و زشتی ها و گناهان نشوم. ✅بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زود برساند. گفتم : من نمیخواهم باطن آلوده داشته باشم. من میترسم به روز مرگ بدنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم. لذا بحضرت عزرائیل التماس میکردم که زودتر به سراغم بیاید. چند روز بعد با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم. با سختی فراوان کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبه کاروان ما حرکت کند. 🍃 روز چهارشنبه با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم قبل از خواب دوباره بیاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع بدعا برای نزدیکی مرگ کردم. 😌 البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کار خوبی میکنم نمیدانستم که اهل بیت ما هیچگاه چنین دعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه در آخرت میدانستند. 😴 خسته بودم و خوابم برد نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم. با ادب سلام کردم. ایشان فرمود: با من چکار داری؟ چرا اینقدر طلب مرگ میکنی؟ هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است و ترسیده بودم اما با خودم گفتم: اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است پس چرا مردم از او میترسند؟! میخواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند. التماسهای من بیفایده بود با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم! ⏰ در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم رأس ساعت ۱۲ ظهر بود هوا هم روشن بود موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفتـ در همان لحظات از خواب پریدم. نیمه شب بود میخواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!! خواب از چشمانم رفت این چه رویایی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائیل را دیدم ایشان چقدر زیبا بود؟! روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند. سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. در مسیر برگشت سر یک چهار راه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد کرد. آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم. 😣 نیمه چپ بدنم بشدت درد میکرد راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید میلرزید فکر کرد من حتماً مرده ام. یک لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائیل به سراغ ماهم آمد. آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقاً ۱۲ ظهر بود! یکباره یاد خواب دیشب افتادم با خودم گفتم : این تعبیرات خواب دیشب من است من سالم می مانم. حضرت عزرائیل گفت که وقت رفتنم نرسیده. زائران امام رضا علیه السلام منتظرند باید سریع بروم از جا بلند شدم راننده پیکان گفت: شما سالمی؟ گفتم : بله، موتور را از جلوی پیکان بلند کردم و روشنش کردم. ✅ با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم. راننده پیکان داد زد: آهای مطمئنی سالمی؟بعد با ماشین دنبال من آمد او فکر میکرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم. کاروان زائران مشهد حرکت کردند درد آن تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت. 📚 ادامه دارد... ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh