🇮🇷تنهامسیری های استان کرمان🇮🇷
بسمالله الرحمن الرحیم #صبر_چرا_چگونه_۵ گفتیم #صبر نقطه مقابل راحتطلبی نیست؛ چون انسان اصلاً صبر
بسم الله الرحمن الرحیم✨
سلام شبتون بخیر
الهی که تو این روزهای زمستانی وجودتون بهاری و لبریز از یاد خدا باشه🌹
با ادامه بحث کلیدی #صبر در خدمتتون هستم 👆👇
🇮🇷تنهامسیری های استان کرمان🇮🇷
بسمالله الرحمن الرحیم #صبر_چرا_چگونه_۵ گفتیم #صبر نقطه مقابل راحتطلبی نیست؛ چون انسان اصلاً صبر
بسم الله الرحمن الرحیم
#صبر_چرا_چگونه_۶
قرار بود برای رسیدن به صبر راحت طلبی خودمون رو مدیریت کنیم ،
ولی چیزی که راحتطلبی رو غیر قابل مدیریت میکنه ،
👈 خودخواهیه!!
بعضیا آدمهای خودخواهین. اینا اصلاً بدیهای راحتطلبی رو نمیبینن که بخوان مدیریتش کنن!
اصلاً نمیتونن. اصلاً فرصت نمیدن به خودشون.
آدم خودخواه و خودپرست اصلاً قابل مدیریت نیست!
اصلاً چی میخوای بهش بگی؟!
گوش نمیده اصلاً ! حاضر نیست با تو صحبت کنه !
🤔فرض کن تو مثلاً یه مشاور مومنی هستی که میخوای یه توصیهای بکنی... مثلاً چیکار میخوای بکنی ؟!
اگرم باهات صحبت بکنه زورش برسه فحش میده زورشم نرسه مسخره میکنه ، نرسه بیاعتنایی میکنه 😏
سهتا مرحله داره سهتاشم توی قرآن اومده از برخورد اونا از بس خودپرسته !
یا با بیاعتنایی بهت فحش میده یا با مسخره و تمسخر فحش میده یا مستقیماً فحش میده !
چون به شدت خودش رو دوست داره، این اصلاً نمیبینه داری چی میگی!
میگه بیا برو بابا حال داری توام 😏
اومده برای من قصهی هزار و یک شب میگه
این کیه دیگه؟😒
وقتی در باره صبر حرف می زنیم همیشه میرسیم به اینکه صبر خیلی مهمه👌
خب مهمه ، ولی معنای دقیق صبر اینه که انسان در سختی و تلخی جزع و فزع نکنه !
و اگه بخوای جزع و فزع نکنی باید راحتطلبی رو مدیریت بکنی
مدیریت هم به معنی این نیست که نابودش بکنی یا ولنگ و وار تسلیمش باشی...نه !!
عزیز من ! بخوای راحتطلبی رو مدیریت بکنی اول باید خودخواهیت رو کم بکنی✔️
❓چجوری سر خودخواهی رو ببُریم؟
❓یالااقل یه زخمی بهش بزنیم، نحرش بکنیم ؟
🐪گاهی وقتی میخوان سر شتر رو ، این دراز بیقواره رو ببرن نمی تونن...
کی میخواد اونو بخوابونه سرش رو ببُره؟!!
چیکار میکنن؟
اول نحرش میکنن...
نحر یعنی چی؟؟
یعنی با چاقو رگش رو میزنن همینطور ایستاده ، این خونش میریزه شل میشه خودش میفته زمین...
بعد سرش رو میبُرن🔪
#خودخواهی یه شتر چموشیه که نمیشه به این راحتیا سرش رو بُرید❗️
برای اینکه این شتر خودخواهی رو نحرش بکنی، شتری که چموشم هست باید چیکارش کنی؟🤔
یه راه ساده و فوری اینه که ببریمش در خونهی اباعبداللهالحسین...🌹
🌹امام حسین مرکب چموش خودخواهی رو نحرش میکنه میزنه، زورش رو میگیره...
تنها جایی که شما به سهولت در اوج خودخواهی هم باشی یکی روت رو کم میکنه،
یکی یدفعهای تو رو از خودخواهی در میاره بیرون... روضه اباعبداللهالحسینه👌
یدفعهای میزنه نابودش می کنه 💥
این تنها راهحل منطقی، عقلانی، ایمانی، عاطفی، عملیاتی، شدنی و راهحل سریع و قدرتمنده👌👌
خودت رو معطل نکن...❗️
امام حسین میتونه دل ببره...❣
وقتی دلتو برد تو دیگه یه کسی رو مثل خودت دوستش داری 💕
بعد کمکمخجالت میکشی از اینکه خودت رو مثل امام حسین دوست داشته باشی😓
بعد یدفعهای تویی که تو عمرت میگفتی همهی عالم فدای من بشن،
کمکم به حسین میگی امام حسین فدات بشم 💔
تمام ملائک بالبال میزنن میگن این چی گفت این تا الآن میگفت همهی عالم فدای من بشن ‼️
امام حسینم تعجب نمیکنه ! براش راحته میپذیره... عادت کرده...💕
عادت کرده که آدم بدها برن در خونهش بگن فدات بشم ❣
❤️اصلاً اباالفضلالعباس ، نگهبان در خونهی حسین عادت داره،
عرقخورها بیان شرابخورها بیان گنهکارا بیان نامردا بیان ...
همه اونجا که میرسن غبارآلود، ژولیده ، به سر و صورت میزنن... حسین ما نوکرتیم آقا فدای تو بشیم...❣
همچین میزنه آدم رو ، نرم هم میزنه...خیلی آروم...👌
هیچ مبارزه با نفس و شکنجه و ریاضتهای اخلاقی هم نمیخواد !
زیاد برو در خونهی حسین !
خودخواهیت رقیق میشه ...
هر موقع دیدی یه خودخواهی داری که داره انحرافت میده هی بیچارت میکنه ،
هی نگاه غلط بهت میده، هی....
بگو حسینِ خونم کم شده.....
بعد برو تو مجلس امام حسین سینه بزن
این ضربهای که میزنی روی قلبت اثرش میره روی قطرات خونی که در قلبت هست،
بعد قلب میبره توی همهی وجودت💗
💖حسین خودخواهی رو میزنه...✔️
پاشو برو درخونش ...خودتو معطل نکن !
📔از چیزی نمیترسیدم
💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
1️⃣ روستازاده قهرمان
🌱 عاشق فرارسیدن بهار بودم، زمستان ما بسیار سخت بود.
و پلاستیکی که به آن «بشور و بپوش» میگفتیم و ایران، زنِ کرامت، آن را میدوخت، بدون هرگونه زیرپوش یا روپوش به تن ما بود. بعضی وقتها از شدت سرما، چادر شب یا چادر مادرمان را دورمان میگرفتیم.
⭐ مادرم با چارقَدِ خودش دور سرم را محکم میبست که به تعبیر خودش، باد توی گوشهایم نرود. از شدت سرما دائم در حال دندان گریچ* بودیم. مادرم زمستانها مقداری مائده* خشکشده که مثل سنگ بود (شلغم پختهشده خشکشده) به ما میداد. جویدن یک شلغم نصف روز طول میکشید. مقداری شیشْت (سنجد) و گندم برشته و مغز هم، بعضی وقتها میداد و بعضی وقتها نمیداد.
❄️ عمدتأ زمستانها من و خواهر و برادرانم سيبو (سیبزمینی) زیر آتش چال میکردیم، میپختیم و میخوردیم. به محضی که آسمان باز میشد، به سمت آفتاب میرفتیم و کنار خانه صمد که برِ آفتابی خوبی داشت، رو به آفتاب، خودمان را گرم میکردیم.
😇 کمکم که بزرگ شدم، زمستانها بازی ما برف بازی و کاگوبازی* بود. حسین جلالی از زردلو* میآمد و با بچهها بازی میکرد. با بیرحمی، همه را میزد! برای فرار از زمستان و سردیِ شديد آن و سختی، ما در آرزوی فرارسیدن فصل بهار بودیم.
🍃 بهار برای ما فصل نعمت بود: اولاً فرار از سرمای جانسوز زمستان و دوم اینکه فصل کوچ ما بود. به محض اینکه نوروز تمام میشد، پس از اتمام سیزده که زنها معتقد بودند نحس است، ایل ما کوچ میکرد به سمت ارتفاعات تَنگَل*: جنگلی تُنُک* با بادامهای وحشی که در فصل بهار چادرکَن* می شد و باغ بزرگی در تنگل که انواع میوهها را داشت.
🌄 دره عمیق و سرسبز و پر از گردوی بُندر* که از شدت درهمتنیدگیِ درختان گردو، آفتاب داخل آن نمیافتاد و دهها چشمهسار آب از درههای کوچک آن جاری بود و رودخانه کوچکی را تشکیل میداد. بیدهای بسیار بلند و سپیدارهای سر به فلک کشیده باغ، سایه بسیار بزرگی را درست میکرد.
🔺 مادرم پَلاس* را لب جوی آب میزد و جُغها را میکشیدند. صدای شُرشُر و غلتان آب که از وسط چادر سیاه ما عبور میکرد، صفایی می داد؛ اگرچه فقر و زحمت زیاد، فرصت درک این صفا را نمیداد.
*دندان گریچ: همان دندان قريچو یا دندان قروچه
*مائده: خوراکی، در معنای عام آن
*کاگوبازی: یا کوگ بازی یا کوگوبازی شاید بهمعنای کَبکبازی باشد. در منطقه برفی رابُر، کبک زیاد است. کبکها، گاهی از ترس، سرشان را زیر برف میکنند یا در برف قایم میشوند. کودکان منطقه هم «قایم باشک بازی» را به این نام میخواندند
*زرلو: یکی از دهستانهای بخش هنزا در منطقه بافت
*تَنگل: تنگل هونی، در ۶کیلومتری جنوبشرقی شهر رابر، منطقه ی است پربرف و پرگیاه که مقصد قشلاق عشيرة آنان بوده است.
*تنک: کمپشت و نانبوه
*چادرکَن: در زبان محلی، چادرکن یعنی پر از گل و شکوفه
*بُندر: بندر هنزا در ۳۰ کیلومتری شهر رابر مدنظر است. بندر (بن دره) آغاز و ورودی دره را میگویند که جایی است خنک و بیآفتاب
*پلاس: یا سیاهچادر عشایری سرپناه اصلی کوچنشینان است. آن را با موی بز میبافند و با یک چوب عمود در وسط و چند چوب و طناب در اطرافش سرپا میکنند
*جُغ: حصاری بوده که با نی میساختند و دور سیاه چادر (پلاس) میکشیدند.
❤️ #رفیق_خوشبخت
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🇮🇷تنهامسیری های استان کرمان🇮🇷
📔از چیزی نمیترسیدم 💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی 1️⃣ روستازاده قهرمان 🌱 عا
📜 خوانش قسمتهایی از کتاب «از چیزی نمیترسیدم»، زندگینامۀ خودنوشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🌟 ما گاهی قهرمانهایمان را زود از دست میدهیم. دلیلش بیتوجهی و بیسعادتی ما نیست. دلیلش دو ویژگی مهم است که اکثر قریببهاتفاق قهرمانهای ایرانی دارند: اول اینکه بیشترشان آنقدر اخلاص دارند و همهچیز را درگوشی با خود خدا معامله میکنند که ما قدر و اندازۀ درست آنها را در زمان حیاتشان نمیشناسیم. دوم اینکه متأسفانه دشمنان ما همۀ تلاششان را میکنند که از پشت این اخلاص و فروتنی شایع میان همۀ قهرمانانمان، اهمیت و اثرگذاری زیاد آنها را ببینند و میبینند، اما چشم دیدنشان را ندارند! همین است که یا دانشمندان علمی کشورمان را ترور میکنند، یا فرماندهان کاربلد و نخبۀ نظامیمان را.
🍃 دو مثال معروف تلخش، شهید محسن فخریزاده و شهید حاج حسن تهرانیمقدم هستند که تازه بعد از شهادتشان، اسمشان به گوش مای بیخبر، آشنا شد.
✨ میان این ستارههای مخلص، ما یک ابرقهرمان داشتیم. خدا این اقبال را به ما داد که با وجود اخلاص مثالزدنی و تواضع بیکران این ابرقهرمان، ما او را پیش از شهادتش بشناسیم. ما که نه! دنیا هم او را چندسال پیش از عروجش شناخت. دنیا، «ژنرال» صدایش میکرد و ما «حاج قاسم»! همۀ ما در زمان حیات حاج قاسم، میدانستیم او یک نخبۀ تمامعیار است.
💌 میدانستیم وقتی قهرمان ما قول میدهد داعش را از صفحۀ روزگار محو کند، حتماً این کار را میکند و کرد. خیلی از ما دلمان میخواست حتی شده کمی شبیه او باشیم. داشتیم بهزحمت از ورای اخلاصش تقلا میکردیم تا ویژگیهای مثالزدنیاش را ببینیم و از روی آنها سرمشق برداریم که موشکهای شوم آمریکایی کار خودشان را کردند و جسم دنیایی ابرقهرمان ما را از ما گرفتند...
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman