فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺لطفا اینو به باباها بگین...
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
✍دست خط ناب شهید ترور دانش آموز شهید محمد امین صفرزاده...
🔹شهید محمد امین صفرزاده انگشترش همیشه دستش بود ولی
صبح روز سیزده دی انگشترش را در
برابر آینه می گذارد...
🔸و جالب اینجاست همون انگشتش هم قطع میشه...
#شهید_محمدامین_صفرزاده
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناکام اونیه😭
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان 🏨زن جوانی با حدود سی و هفت، هشت سال سن با ته مانده ی آرایش غلیظی که روی صورتش ماسیده
#روایت_کرمان
✨ گیسوی تو، نشانه است!
💠زن از ماشین پیاده شد جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید چادرش روی شانههایش افتاده بود.
تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابهلای روسری روی گونهاش ریخته بود ریخته بودند.لبهایش از ترس سفید شده بود به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زندهست؟"
و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد سرش را گذاشت روی شیشه و بهزور بدن بیجانش را نگه داشت.نگهبان همانطورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه میکرد گفت:" پسرته خواهر؟"و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد:" تورو امام زمان نگو مرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت:" خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه اسمش تو لیست من نیست برو توی اورژانس و بگرد ببین پیداش میکنی؟". زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضیهاشان از هوش رفته بودند.
اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باند پیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار،نه محسن شانزده سالهی او.
سومی هم بدن بیجانی بود که بر پارچهی رویشنوشته بودند: سردخانه. چشمش که به این کلمه افتاد ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که بهسرعت داشت از کنارش میگذشت چنگ انداخت:" خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه اینجا نیاوردن؟" پرستار به سرم توی دستش اشاره کرد:" من کار دارم، خانم جون پاشو اینجا آلودهست پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکییکی اتاق ها رو نگاه کنی.
😥زن هر چه توان داشت رویهم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاق ها،اتاق اول، اتاق دوم....
چپ،راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک میشد دلش بیشتر راضی میشد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاق ها بیابد.
آخرین اتاق آخرین امید او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناسایی محسن به سردخانه میرفت، زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو رابه آبروی حاج قاسم قسم و بعد به سراغ تخت آخر اتاق آخر رفت زنی سالخورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله میکرد.
جهان روی سرش آوار شد، یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود:" مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه کامل اتاقمو تروتمیز میکنم"
در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود مرور کرد سرش گیج رفت چشمهایش تار شد:" خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم".
بیرمق با لبهایی لرزان از زنی پرسید:" سردخانه کجاست؟" و قبلاز آنکه جملهاش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون میآمد بلند فریاد زد:" پسر نوجوونه برگشت دکتر میگه منتقل شه آی سی یو"
از لابهلای درِ باز شدهی اتاق و رفتوآمد دکترها و پرستاران موهای مشکی محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفتهاش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان میداد آرام گرفت...
_________________
📌کانال #تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
#مکتب_سردار_کریمان
📜سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
مدیر خلاق، از دل بحرانها مدیریت ایجاد می کند
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
🌞 #حدیث_روز
🍀 پیامبر اکرم «صلّی الله عليه وآله»⇩:
💞عُنوانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیِّ بنِ ابیطالب علیهالسلام.
↫◄❣سرلوحة پروندة هر مؤمن (در روز قیامت) دوستی و محبت علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
📚{مستدرکحاکم، ج٣،کنزالعمال، ج١١}
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#تمرین_صبر 12 اساسی ترین راهکار صبوری اینه که ؛ جلوی خواهشهای دلت بایستی👉 نفس زمانی ضعیف میشه ؛ ک
#تمرین_صبر 13
گفتیم برای صبوری
تمرین کن جلوی خودت بایستی!
❌اما تو موفق نمیشی؛
مگر اینکه انرژی لازمِ اینکار رو، تأمین کنی!
انرژی اش فقط با دوچیز بدست میاد:
✨خود شناسی
✨خلوت با خدا
#مبارزه_با_نفس
#صبر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
✅اولین چیزی که خدا از آن تقدیر میکند..
🔰هر چه بیشتر به خدا "صبر" کنیم، خدا بیشتر به خاطر ما عجله خواهد کرد
و هر چه بیشتر در ←سختیها→ لبخند بزنیم، خدا زودتر ☜آسایش را به ما میرساند.
انگار خدا طاقت ندارد "صبر" بندۀ خودش را ببیند و در آخرت هم هنگام ورود به بهشت اول از صبرشان تقدیم میکند:
↫⇦سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ💯
🍃 #استاد_پناهیان
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
سلام و وقت بخیر خدمت شما اعضای محترم 🌹
🔷 خیلی از خانم ها میپرسن که برای روز مرد چه هدیه ای بخریم؟🎁🤔
🔸 برای این موضوع هر کسی باید نسبت به شرایط خودش خرید کنه و نمیشه به همه بگیم که فلان چیز رو بخرید.
ولی کلا اگه وسائلی رو بخرید که حس اقتدار بده به شوهرتون از همه چیز بهتره.
مثلا میتونید یه بالشت مخصوص تکیه پدر توی خونه بخرید!😊
یا مثلا یه صندلی مخصوص برای پشت میز. یا یه دونه مهر با نام همسرتون سفارش بدید آماده کنند.
یا مثلا انگشتر خیلی چیز جذابی برای خیلی از مردها هست. یا یه ساعت مچی زیبا. یا یه عکس قشنگی که ازش دارید رو چاپ کنید و قابش کنید و...
✅🔶 اما در کنار اینها حتما خوبه که یه متن جالب و اقتدار دهنده براش بنویسید و کنار کادو بهش بدید. یک نامه کوتاه خیلی میتونه در روحیه همسرتون تاثیرات مثبت بذاره
مثلا یه نمونه نامه ای که یکی از اعضا فرستادن رو تقدیم میکنیم میتونید الگوبرداری کنید.👇🏼👇🏼