#جاده_رمضان 23
رمضان، ماهِ دعاست!
#آداب_دعا_کردن رو بلدی؟
💢نکته اول
وقتی دستهاتو میبری بالا و دعامیکنی،
تهِ دلت،به امداد هیچ کس جز خدا امیدوار نباش!
امیدت فقط خـ❤️ـدا باشه و بس.
💢نکته دوم
دعای خالص؛
دعایی ست که به فضل خدا، بیش از مقدار عمَلِت، اعتماد داشته باشی!
عمل تو
در برابر فضل خدا، یه ذره ناچیزه!
فقـ☝️ـط خـــدا!
💢نکته سوم
موقعِ دعا
غیر از قطع امید، از غیرِ خدا
باید یه یقینِ دیگه، توی قلبت وجود داشته باشه؛
حُسن ظن به خُـدا
👈بایدمطمئن باشی؛ خدا میتونه!
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#افطارانه
✍نامت را تکرار میکنم،
و...... بـــاران می گیرد!
همه غصه ها
همه دردها
و....
دانـ💧ـه دانه از چشمانم می افتنـد!
من مانده ام و...
افطاری با طعـمِ خوشمزه ی بــ🌧ـاران!
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
27.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 رهبر انقلاب، امروز عصر در دیدار رمضانی مسئولان نظام: به چالش تحمیلی حجاب باید از ابعاد فقهی و قانونی و ملاحظات جانبی آن نگریسته شود.
✏️ مسئولان بخشهای مختلف در این زمینه مسئولیت دارند و باید به مسئولیت خود عمل کنند. ۱۴۰۳/۱/۱۵
💻
eftetah.mp3
19.89M
❇️ قرائت دعای "افتتــــاح"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🌺«شب بیست و چهارم »
🗓شروع : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان بچه های بزرگ 10 کار غسل و کفن شهیده ی دوم و سوم را هرچند سخت، ولی با دقت انجام دادیم
#روایت_کرمان
بچه های بزرگ 11
چندتا سوال افتاده توی سرم و هرچند دقیقه یک بار ناخودآگاه تکرارشان میکنم. از خودم میپرسم چرا امشب تمام نمیشود؟ چرا امشب هر دقیقه اش یک ساعت طول میکشد؟ من چطور تا حالا سرپا مانده ام؟
برای هیچ کدامشان هم جوابی ندارم. اصلا امشب ذهنم یاری نمیدهد که جوابی برای سوالاتم دست و پا کنم. هر از چندگاهی از اتاق های کناری صدای جیغ و گریه ای میآید که نشان میدهد غساله ها با یک روضه ی باز رو به رو شده اند. نه حال من خوب است نه حال بقیه. فقط با نظر لطف خود شهداست که روی پا مانده ایم و کار دارد پیش میرود، وگرنه هر لحظه صدبار باید میمردیم از این غم 😭 .
پیکر بعدی را میآورند. نمیدانم قرار است با چه صحنه ای رو به رو شوم فقط خدا را قسم میدهم که زیر پر و بالم را بگیرد. کاور که باز میشود یک صورت سیاه میبینم. نه اینکه این زن سیاه پوست باشد، نه! صورتش کبود شده، بدجور هم کبود شده . قلبم مچاله میشود از شدت زخم هایش. سر و فک شکسته. پاهایش را هم ترکش سوراخ کرده. یعنی از این طرفه سوراخ ها، سمت دیگر دیده میشد. یعنی ترکش ها تکه هایی از پا را کنده و با خود برده اند. یعنی اگر آب بریزیم برای غسل باید مواظب تکه گوشت هایی باشیم که ممکن است از این زخم ها جدا شوند. دلم میخواهد بغلش کنم و بپرسم تو چه کار کردی که خدا اینطوری عاشقت شده؟! قطعا این همه زخم بهای دلدادگی خداست...
ترکش ها مهمانِ گوشه گوشه ی بدنش شدهاند. و او چه میزبان خوبی ست که دست رد به سینه ی هیچ کدام نزده.
از ته دلم آرزو میکنم که فردا خانواده اش نخواهند چهره را ببینند. چون این شدت کبودی و بدن پاره پاره قطعا کمرشان را خم میکند.
غسل شروع میشود و من چشمم به اعضای زخم خورده ای ست که جدا میشوند. سریع برشان میدارم و جدا غسلشان میدهم که آخرسر بگذاریم توی کفن.
این روایت ادامه دارد...
راوی: رضوان رستمی
نویسنده: زهرا السادات اسدی
________
📌کانال #تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
#روایت_کرمان
بچه های بزرگ 12
عمیق نفس میکشم و بغضم را قورت میدهم. تا صبح هنوز دو سه ساعتی مانده و باید دوام بیاورم. اشک هایم التماس میکنند برای ریختن، و من التماس میکنم که محکم سرجایشان بمانند.
پیکری را آوردهاند و ما باید دست به کار شویم. این عزیزمان چه وضعیتی دارد، خدا میداند! یکی از بچه ها که خستگی و آشفتگی از سر و رویش میبارد جلو می رود و زیپ کاور را باز میکند. می روم تا کمک بدهم و شهیده را روی سنگ بگذاریم. چشمم می افتد به روده ای که از شکمش بیرون آمده. چشم هایم را میبندم و محکم فشار میدهم. صدای جیغ و گریه ی بقیه بلند میشود. گریه هم دارد، گریه ی عمیق. خوب است که کفن تمام این زخم ها را میپوشاند و خانواده هایشان فردا آنچه ما دیدیم نمی بینند.
سرم گیج میرود و حس میکنم تب دارم. باید گریه کنم، دیگر جای مقاومت نیست.
چادر و مانتو و کفش او و خیلی های دیگر تقریبا نو بود ولی پر از خون. لباس ها را باید میچیدیم چون به آسانی در نمیآمدند. داشتم دیوانه می شدم، خدایا حالا روده ی بیرون آمده ی این زن را چکار باید بکنیم؟
چه خوب است که بچهها کنارم هستند. دلگرمم به حضورشان. در جمع ما دوتا دهه هشتادی دیگر هم هست. یکی همین تازگی ها زایمان کرده و حالا آمده کمک. او را که میبینم بیشتر روحیه میگیرم.
این روایت ادامه دارد...
راوی: رضوان رستمی
نویسنده: زهرا السادات اسدی
____________
📌کانال #تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
2_5247252220872753637.mp3
6.08M
#حرفهای_من_و_خدا
#سحر_بیستوچهارم
#ماه_رمضان
دلم برایت تنگ میشود
نميدانم تارمضان دیگر، چه برایم مقدر کرده ای؟
اما بگذار؛ سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک بماند!
✦✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
2_144145974906689360.mp3
32.37M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_24 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال :⇩
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
روایت معاون امنیتی وزیر کشور از حملۀ تروریستی امشب در چابهار و راسک
میراحمدی:
🔹تروریستها به مقر انتظامی دریابانی و مقر سپاه در راسک بهطور همزمان حمله کردند. ضمن اینکه در مسیر اعزامی نیروهای کمکی هم کمینگذاری شده بود تا از اعزام نیروها برای کمکرسانی جلوگیری کنند.
🔹در راسک تروریستها با مقاومت رزمندگان موفق به ورود مقر سپاه نشدند و یک نفر از آنها هم کشته شد و درگیریها ادامه دارد البته نیروهای تروریست هم در محاصره قرار دارند.
🔹در چابهار نیز درگیریها ادامه دارد و با مقاومت رزمندگان ما در دریابانی و سایر نیروها یک نفر از تروریستها کشته و تعدادی هم زخمی شدهاند.
🔹۳ نفر از رزمندههای ما نیز به شهادت رسیدند. درگیری ها ادامه دارد اما اوضاع تحت کنترل است و تروریستها در محاصره هستند.
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🌹شهادت هنر مردان خدا است...
💢 ستوان کریمی از ماموران کلانتری ۱۱ چابهار دومین شهید حمله گروهک تروریستی جیش الظلم به این کلانتری است که پس از «عباس میر» جانشین این کلانتری به شهادت رسید.
🔻 برخی درگیریهای پراکنده برای دستگیری تروریستهایی که به دنبال گریز از محاصره هستند ادامه دارد.
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهدای_امنیت #شهدای_فراجا
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman