eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃبِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ‌ུྃ💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عرض سلام و ارادت خدمت شما خوبان ☺️🌹 صبح قشنگ سه‌شنبه‌تون پر از خیر و برکت الهی✨ سپاس بخاطر بودنتون و حضور ارزشمندتون که قوت قلب ماست😍❤️ دوست جان من ؛ غمگین نباش! از پنجره‌ای که رو به دیوارها باز می‌شود و از دری که لولا ندارد! بغض گاهی شبیه نور است، وقتی می‌شکند💥رنگین‌کمان زیبایی می‌شود...🌈 ابرها اگر نبارند، به درد آسمان نمی‌خورند این را، از زلزله خیزترین شانه‌های دنیا فهمیده‌ام..⛱ پس این بار که زمین خوردی زخم‌هایت را قاب کن ، و گردن اتاق بیانداز... باران اگر زمین نخورَد، هیچ درختی این قدر زیبا نمی‌شود...🌳👌 زندگی خانه‌ای اجاره‌‌ای است...! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ 💥 🌻 امام کاظم "علیه السلام"⇩: 🌍 ↫ دنیا را ناچیز بشمرید و آن را راحت بگیرید؛ چرا که به یقین، هیچ مردمی، آن را راحــت نگرفتند، مگر آن که خداوند، زندگی را بـــر آنان گوارا نمود...👌✔️ 📚{أعلام الدین، ص 280} ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
═༅𖣔🌺﷽🌺𖣔༅═ 0⃣2⃣روزتاعروج مالک زمان 📣میگفت:قرآن همراهتون هست؟ اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره را سر مزار شهدا حتما میخواند... ‎ چهل روز به نیابت از شهیدان و ۱۴صلوات و قرائت سوره حشر 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 شروع:۱۴۰۰/۹/۳ پایان:۱۴۰۰/۱۰/۱۳ 🖤🥀کانال تنهامسیر استان کرمان 👇 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
سوره ی مریم را که باز میکنی دنیایی سراسر از شگفتی میبینی... از دعای حضرت زکریا برای درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی.... تا تولد بدون پدر حضرت عیسی و سخن گفتن در گهواره ی او و.... اما نکته ی جالب اینجاست؛ 🌺---> قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ ۖ <---🌺 پرودگارت گفت ؛ این کارها نزد من بسیار آسان است... (سوره مریم آیه ۲۱) یعنی خداوند شگفت انگیزترین کارها برای ما را، آسان ترین کارها برای خود میداند و جالب اینجاست این جمله را چندین بار تکرار میکند تا همواره به تو اطمینان دهد که: آنچه تو سخت و دشوار و محال می پنداری نزد خداوند سختی و دشواری ای ندارد. پس به قدرتش اعتماد کن، بر او توکل کن بی شک، او تو را به سر منزل مقصودت خواهد رساند...👌 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش رهبرمعظم انقلاب به ظلم دشمنان و تحریم دارویی ♦️ خدا رحم کرد دانشمندان ما واکسن کرونا را تولید کردند وگرنه معلوم نبود کی به ما واکسن می‌دادند ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
💢سازش و تحمل در زندگی مشترک💢 💠 ۷۸/۴/۹ ⭕️اگر دیدید که همسرتان یک نقطه عیبی دارد-هیچ انسانی بی‌عیب نیست- و مجبورید او را تحمل کنید❗️ تحمل کنید😊 👈🏼 که او هم همزمان،دارد یک عیبی را از شما تحمّل می‌کند‼️ ⚠️آدم عیب خودش را که نمی‌فهمد، عیب دیگری را می‌فهمد💯 پس بنا بگذارید بر تحمّل✅ 🔷اگر چنانچه قابل اصلاح است، اصلاحش کنید👌 اگر دیدید کاری نمی‌شود کرد، با او بسازید. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیستم 💠 نشـــــانه ها 🧟‍♂ پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتف
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💠 مدافعـان حـــــــرم 💯 دیگر یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور باید این حرف را ثابت میکردم. برای همین چیزی نگفتم. اما هر روز که برخی همکارانم را در اداره میدیدم یقین داشتم یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات میکنم. ⁉️ اما چطور این اتفاق می افتد؟ آیا جنگی در راه است!؟ چهار ماه بعد از عمل جراحی و اوایل مهر ماه ۱۳۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقه مند بحضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند. ☣ جنب و جوشی در میان همکاران افتاد. آنها که فکرش را میکردم همگی ثبت نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا همراه آنها پس از دوره آموزشی تکمیلی راهی سوریه شوم. ✴️ آخرین شهر مهم در شمال سوریه یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد میشد. نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کار آغاز شد. چند مرحله عملیات انجام شد و ارتباط تروریست ها با ترکیه قطع شد. محاصره شهر حلب کامل شد. 🙏 مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه ای بحضور در دنیا نداشتم. مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. ✨ من دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. کارهایم را انجام دادم. وصیت نامه و مسائلی که فکر میکردم باید جبران کنم، انجام شد. آماده رفتن شدم. بیاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم. با رفتن من موافقت نمی شد و... اما با یاری خدا تمام کارها حل شد. 💢 ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. یعنی خیلی مراقبت از اعمالم انجام میدادم تا خدا نکرده دل کسی را نرنجانم؛ حق الناس بر گردنم نماند. دیگر از آن شوخی ها و سر کار گذاشتن ها و... خبری نبود. 〽️ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. یکی از آنها گفت: شنیدم که شما در اتای عمل حالتی شبیه مرگ پیدا کردید و... خلاصه خیلی اصرار کردند که برایشان تعریف کنم. اما قبول نکردم. من برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند. لذا تصمیم داشتم که دیگر برای کسی حرف نزنم. ↩️ جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و علی شاهسنایی و ... مرا به یکی از اتاقهای مقر بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی. من هم کمی از ماجرا را گفتم. رفقای من خیلی منقلب شدند. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت. ☀️ فردای آنروز در یکی از عملیات ها به عنوان خط شکن حضور داشتم. در حین عملیات مجروح شدم و افتادم. جراحت من سطحی بود اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم. هیچ حرکتی نمی توانستم انجام دهم. کسی هم نمی توانست به من نزدیک شود. شهادتین را گفتم. در این لحظات منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیر انداز تکفیری بشهادت برسم. در این شرایط بحرانی عبدالمهدی کاظمی و جواد محمدی خودشان را بخطر انداختند و جلو آمدند. آنها خیلی سریع مرا به سنگر منتقل کردند. 🤬 خیلی از این کار ناراحت شدم. گفتم: برای چی این کار را کردید؟ ممکن بود همه مارو بزنند. جواد محمدی گفت: تو باید بمانی و بگویی که در آن سوی هستی چه دیدی. چند روز بعد باز این افراد در جلسه ای خصوصی از من خواستند که برایشان از برزخ بگویم. ☺️ نگاهی به چهره تک تک آنها کردم. گفتم چند نفری از شما فردا شهید می شوید. سکوتی عجیب در آن جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردند که من سکوت نکنم. حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصیف نبود. من همه آنچه را دیده بودم را گفتم. از طرفی برای خودم نگران بودم. نکند من در جمع اینها نباشم. اما نه... ان شاء الله هستم. 🙏 جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیش از همه در آنطرف به درد ما میخورد؟ گفتم: بعد از اهمیت به نماز با نیت الهی و خالصانه هر چه میتوانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید. 🍃 روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهار نظری کرده بود که برای غربی ها خوراک خوبی ایجاد شد. خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. جواد محمدی مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت: می بینی؟ پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا می رود و میگویند شهید شده. ♢ ادامه دارد... 📚 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
✅ با سلام و احترام خدمت طلاب غیور و فرهیخته ✔️ ضمن تبعیت از امر ولایت فقیه حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) مبنی بر جلوگیری از هر گونه اختلاف‌افکنی بین مسلمین در آستانه ▫️ لازم است با پاسخ بر ادعای مولوی اهل سنت گرگیج از بروز شبهات در بین مردم جلوگیری به عمل آید. ▫️ پاسخِ گرگیج توسط گروه پژوهشی «ویکی فقه» داده شد که در صفحه زیر می‌توانید مطالعه بفرمایید: 📃 https://fa.wikifeqh.ir/شبهه_مولوی_گرگیج_درباره_مادران_اهل_بیت ▫️بزرگواران توجه کنند که پاسخ به شبهات مطرح در جامعه نه تنها به منظور اختلاف‌افکنی نبوده بلکه از روی وظیفه انجام می‌پذیرد. ▫️حساب اهل سنت از حساب افرادی که به اسم سنت، آبروی اهل سنت را می برند جداست. ✍️ با ما همراه باشید‌.
: ‏ 📔این کتاب ‎ را که قدیمی‌ترین کتاب شیعه هست بخوانید! ‎! مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت ‎ هست، آگاهانه‌تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر میدهیم و دفاع میکنیم. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜حاج قاسم سلیمانی: اینکه گفته میشود الاعمال بالنیّات، نیت انسان هم برشی از تعلقات است، تعلقات اثر اساسی را در اراده ، اقدام و عمل انسان در حرکتش دارد. اگر انسان، تعلقش به شهادت بود، در وقت خطر و در وقت پیروزی، همان حالی را دارد که در وقت شکست دارد، هیچ اثری بر او نمی‌گذارد. @Tanhamasirkerman
✳️ قطره‌ی متصل به دریا به‌اندازه‌ی دریاست... 🔻 چه کسی احساس و پُری می‌کند؟ آن که در او باشد. والّا هر چه در دل انسان باشد، احساس می‌کند. 🔸 «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا»؛ این «هلوع» یعنی سبک‌سر؛ یعنی احساس پوچی، احساس سبکی، دل پر از و غصه و دلهره و ؛ «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»؛ به‌راستی که انسان، سخت آزمند خلق شده است. چون صدمه‌ای به او رسد، عجز و لابه کند و چون خیری به او رسد، بخل ورزد.(معارج، ۱۹) 🔺 آدمی که خدا در دل اوست، احساس سنگینی می‌کند. سنگین است؛ به اندازه‌ای که خدا سنگین است. قطره‌ی وصل به دریا به‌اندازه‌ی دریاست. والّا اگر قطره باشد، هر بادی او را می‌برد. به قول امام صادق علیه‌السلام، هیچ است. اگر بخواهیم سنگین باشیم و احساس پوچی نکنیم، باید با خدا رابطه داشته باشیم. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حرمتش واجب است در دو جهان، هرکه در فکر احترام علی است 🔹شعرخوانی زیبا از احمد بابایی در وصف حضرت علی(ع) در حضور ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
📝 همه‌ی آنچه که در قلب ما می‌گذره؛ تعیین کننده‌ی نوع انرژی‌ای هست که از ما صادر میشه! قلب‌تون وقتی پر از نقد، قضاوت، بدبینی، مقایسه، رقابت و ... نسبت به کسی باشه؛ ✖️ حتی اگر باهاش در فضای مجازی هم صحبت کنید، ✖️ و حتی اگر عاشقانه‌ترین و محبت‌آمیزترین واژه‌ها و استیکرها رو استخدام کنید؛ بازم محاله که بتونید انرژی منفی صادره از قلبتون رو، پنهان کنید! 💥 نَفْس شما و نفس دیگران، از یک جنس آفریده شدند، پس برای ادراک انرژی‌های همدیگه، نیاز به آموزش ندارند! بصورتی کاملاً فطری و ناخودآگاه انرژی‌های هم رو دریافت می‌کنند! قانون جذب؛ قانون پاکیِ دلهاست! 🌛 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃبِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ‌ུྃ💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلااام و درودها دوستان ارزشمند و همیشه همراه تنها مسیری ما🤚🌺 صبحتون به لطافت لبخند خدا☺️ حالتون چطوره؟؟ الهی حالتون ناااب و کلبه دلتون همیشه آروم ❤️😊 🍋 همراهان عزیز خوب بودن زياد سخت نيست! کافی است مهربانی کنی، زبانت که نيش نداشته باشد و کسی را نرنجاند همين خوبی است. وقتی برای همه خير بخواهی، همين خوبی است. وقتی محبتت بی منت باشد، وقتی عشق بورزی، وقتی زيبايی اشخاص را ببينی، وقتی خوبی هايشان را ببينی، همين خوبی است. مهم نيست که آدم ها چگونه اند، مهم نيست جواب سلامت را ميدهند يا نه تو سلام کن، همين خوبی است. 👌مهم اين است که تو خوب باشی ! آن ها روزی دلشان برای خوبی هايت تنگ می شود . .‌ . ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ 💥 ✨ 🌼 امام رضا "علیه السلام"⇩: ✔️ ↫ هر کس در قبال خوبی مردم تشکر نکند ، از خداوند هم تشکر نکرده است.❎ 📕 {عیون الاخبارالرضا ج۲ ص۴۲} ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
═༅𖣔🌺﷽🌺𖣔༅═ 9⃣1⃣روزتاعروج مالک زمان 📣میگفت:قرآن همراهتون هست؟ اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره را سر مزار شهدا حتما میخواند... ‎ چهل روز به نیابت از شهیدان و ۱۴صلوات و قرائت سوره حشر 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 شروع:۱۴۰۰/۹/۳ پایان:۱۴۰۰/۱۰/۱۳ 🖤🥀کانال تنهامسیر استان کرمان 👇 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
💕 دوستان عزیزم ! قبول دارید که همگی ما با این مقدار سن و تجربه رنج هایی در زندگی متحمل شدیم و باز هم رنج هایی خواهیم داشت؟؟!! 🌀بله باز در آینده برای ما رنج هایی رقم خواهد خورد و کسانی پیروز میدان میشن که به این شرایط به چشم فرصت طلایی و سازنده نگاه می کنند و👇 یقین دارند وقتی در زندگی رنج یا مشکلی بروز میکنه یعنی زنگ امتحان خدا به صدا دراومده!! 🔔بنده ی عزیزم وقت امتحانه!! این همه نماز میخونی، دعا میخونی بیا ببینیم چی برامون داری؟!!!! مگه خداوند در قرآن نفرموده که ؛ 📢ما شمارو با سختی ها بزرگ می کنیم.پس جای چونه زدن برای بنده وجود نداره.. هرچه عزیزتر باشی خدای متعال هم به همان مقدار سختی و رنج می آفرینه! ✨چون از دل تمامی این فرازو فرودها عیار واقعی مومنان حقیقی با غیر حقیقی مشخص میشه!! 🔍بالاخره نمازهایی که سالها خوندیم، روزه هایی که گرفتیم و معتقد بودیم بخدا توکل وایمان داریم در شرایط سختی و گرفتاری عیارش باید برای خود ما معلوم بشه وگرنه خداوند که سمیع و بصیر مطلقه!! 😊بیایید تصمیم بگیریم اون دید تاریک و حس بدی که در جامعه نسبت به گرفتاری و رنج ها ایجاد شده که؛ 📛 باید مدام ناله و نفرین کرد، 📛چقدر انسان بدبختی هستم، 📛چرا بین این همه آدم فقط من!! 📛خدایا چقدر مشکل بسه دیگه و.... ♻️کم کم تغییر بدیم و بجاش عاشق همین مشکلاتمون باشیم که بدون شک فقط و فقط نعمت هستند نه نقمت ! مثلا بگیم....👇 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#گپ_دوستانه💕 دوستان عزیزم ! قبول دارید که همگی ما با این مقدار سن و تجربه رنج هایی در زندگی متحمل ش
مثلا بگیم: 🌲اگه شوهر بداخلاقی دارم ،خداوند با بداخلاقی اون منو داره تمرین میده تا همسر صبوری باشم تا بتونه فشارهای عصبی خودشو تخلیه کنه!! 🌳اگه خانومم پرحرفی میکنه یا غر میزنه خدا داره با غرزدن اون منو برای سنگ صبوری همسرم قویتر میکنه تا بتونم حرفها و احساسات درونیشو بشنوم. ❣اگه بچه ام هرروز منو عصبانی تر میکنه و با قد کشیدنش مشکلاتشم هم بزرگتر میشن واسه اینکه خدا داره بمن تمرین مادر بودن میده تا بهشتشو برام شیرین تر کنه. 💶اگه وضعیت اقتصادی من خوب نیست و احساس میکنم کم آوردم ، خدا که روزی دهنده است کم یا زیاد میرسونه ولی داره منو قوی میکنه ببینه برای بدست آوردن پول بیشتر دست به هرکاری میزنم یانه!؟ 👈چون معتقدم وعده الهی حقه و من اون دنیا میخوام غنی باشم نه این دنیا! 🍂اگه از بیماری رنج میبرم و سلامتی خودمو بهر دلیلی نصف و نیمه دارم برای اینکه یا خودم کوتاهی کردم و مراقب خودم نبودم یا از ابتدا خدا خودش خواسته این مدلی منو خلق کنه تا براش بیشتر عزیز باشم چون اون دنیا بمن تخفیف میده ولی به آدمهای سالمی که هیچ کاری برای خودشون نکردن بیشتر بازخواستشون میکنه. 💕اگه مجردم و هنوز ازدواج نکردم و حرف و نگاه مردم روی من سنگینی میکنه بخاطر اینکه خدا حواسش بمن خیلی بوده نخواسته زندگی اشتباه و پر غلطی، بخاطر حرف مردم داشته باشم وقتش که برسه کسی که لایق من باشه میزاره‌ سرراهم. 👧اگه از نداشتن فرزند رنج میبرم، و حس شیرین پدر یا مادر شدن هنوز روح و روان منو جلا نداده ، خدا داره بمن یاد میده حتی اگر تو این دنیا تنهاترین باشم اما فقط خدای بالاسرمو داشته باشم برام کافیه! 🎋اگه رنج تنهایی و بی کسی دارم خدا داره بمن بااین تنهایی میگه؛ بنده من کی گفته تنهایی وقتی من همه جوره تورو خودم به وجود آوردم و خودم کنارتم....یعنی میخوای بگی من برات کافی‌نیستم!! 💔اگه سر راهم آدمهای جالبی قرار نگرفتن؛ یکی رنج دلشکستگی بهم داد؛ یکی رنج ورشکستگی؛ یکی بهم بدی کرد؛ یکی خیانت؛ یکی زخم زبونم زد و... 💥این اتفاقات باید برام می افتاد تا خدا بهم تلنگری بزنه که برای آینده حواس خودمو بیشتر جمع کنم و یک اشتباهو بارها تکرار نکنم 〽️اگه از رنج غربت و دوری از خویشان و دیارم رنج میبرم خدا با این رنج خواست بمن بفهمونه بایداین قدرتو داشته باشم از تعلقات دنیوی بخاطر اهداف بزرگتر دست بکشم ! و.... 😍دیگه وقتشه عاشقانه به مشکلاتمون نگاه کنیم و باور کنیم هیچ چیزی از دایره ی خیر و خوبی خداجان خارج نیست... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیست_و_یکم 💠 مدافعـان حـــــــرم 💯 دیگر یقین داشتم که ماجرای ش
⤴️⤴️⤴️ ﷽ ⚰ خیلی آرام گفتم: آقا جواد من مرگ این آقا را دیدم. او در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمی توانند برایش انجام دهند! حتی مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته... 〽️ چند روز بعد آماده عملیات شدیم. نیمه های شب جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم. 💣 من آر پی جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره. احتمالاً با تمام این افراد همگی با هم شهید می شویم. هنوز ستون نیروها حرکت نکرده بود که جواد محمدی خودش را به من رساند. او مسئولیت داشت و کارها را پیگیری می کرد. سریع پیش من آمد و گفت: الان داریم میریم برا عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست او به گونه ای می خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند. 😓 بعد کمی برایم از سختی کار توضیح داد. من هم به او گفتم: چند نفر از این بچه ها فردا شهید می شوند. از جمله دوستانی که باهم بودیم. من هم می خواهم با آنها باشم بلکه بخاطر آنها ماهم توفیق داشته باشیم. دوباره تأکید کردم: تمام کسانی که آن شب باهم بودیم شهید می شوند. ان شاءالله آن طرف با هم خواهیم بود. دستور حرکت صادر شد. 🙄 جواد محمدی را میدیدم که از دور حواسش به من هست. نمیدانستم چه در فکرش میگذرد. نیروها حرکت کردند. من از ساعتها قبل آماده بودم. سر ستون ایستاده بودن و با آمادگی کامل می خواستم اولین نفر باشم که پرواز می کند. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که 🏍 جواد محمدی با متور جلو آمد و مرا صدا کرد. خیلی جدی گفت: سوار شو که باید از یک طرف دیگه خط شکن محور باشی. جواد فرمانده بود و باید حرفش را قبول میکردم. من هم خوشحال سوار موتور جواد شدم. ده دقیقه ای رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت: پیاده شو زود باش. بعد جواد داد زد: سید یحیی بیا. 👨 سید یحیی سریع خودش را رساند و سوار موتور شد. من به جواد گفتم: اینجا کجاست؟ خط کجاست؟ نیروها کجایند؟ جواد هم گفت: این آر پی جی را بگیر و برو بالای تپه. اونجا بچه ها تو رو توجیه میکنن. 🤔 تعجب کردم! از چند نفری که در سنگر حضور داشتند پرسیدم: باید چکار کنیم؟ خط دشمن کجاست؟ یکی از آنها گفت: بگیر بشین. اینجا خط پدافندی است. باید فقط مراقب حرکات دشمن باشیم. تازه فهمیدم که جواد محمدی چکار کرد. روز بعد که عملیات تمام شد وقتی جواد محمدی را دیدم گفتم خدا بگم چکارت بکنه برا چی من رو بردی پشت خط؟! او هم لبخندی زد و گفت: تو فعلا نباید شهید بشی. باید برای مردم بگویی که آنطرف چه خبر است. برای همین جایی بردمت که از خط دور باشی. 😪 اما رفقای ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادی و سید یحیی براتی که در ستون قرار گرفتند اولین شهدا بودند بعد مرتضی زارع بعد شاهسنایی و عبدالمهدی و ... در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما که با هم بودیم همگی پر کشیدند و رفتند. درست همانطور که قبلا دیده بودم. 😭 جواد محمدی هم سال بعد به آنها ملحق شد. بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند. من هم با دست خالی از میان مدافعان حرم به ایران برگشتم. با حیرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار میداد. 💠 مدافعان وطن مدتی از ماجرای بیمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم حال و روز من خیلی خراب بود. 😔 من تا نزدیکی شهادت رفتم اما خودم می دانستم که چرا شهادت را از دست دادم! به من گفته بودند که هر نگاه حرام حداقل شش ماه شهادت آنان را که عاشق شهادت هستند را عقب می اندازد. ✈️ روزی که عازم سوریه بودیم پرواز ما با پرواز آنتالیا همزمان بود! چند دختر جوان با لباسهایی بسیار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به نگاه آنها افتاد. ❌ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هر چه می خواستم حواس خودم را پرت کنم انگار نمی شد. اما دیگر دوستان من، در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. این دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نمی دانم، شاید فکر کرده بودند من هم مسافر آنتالیا هستم. 😈 هرچه بود، گویی قرار بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شود. گویی شیطان و یارانش آمده بود تا به من ثابت کند هنوز آماده نیستی. با اینکه در مقابل عشوه های آنان هیچ حرف و هیچ عکس العملی انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم. ♢ ادامه دارد... 📚 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
♦️تا کنون چهار دروغ بزرگ در مورد بودجه وایرال شده است؛ ۱-افزاش بودجه نهاد ریاست جمهوری ۲-افزایش عوارض خروج از کشور ۳-حذف وام ازدواج ۴-بودجه سراج به اختصار دروغ بودن هر چهار شایعه را توضیح می‌دهم: 🔹در مورد نهاد ریاست جمهوری بودجه افزایش نیافته بلکه برای شفافیت، بودجه متفرق نهادهای زیر مجموعه در سالهای گذشته در یک ردیف آورده شده است 🔹افزایش چند برابری درآمد از عوارض خروج نسبت به سال گذشته در اثر گران شدن نیست بلکه سال پیش به دلیل کرونا میزان مسافرت کمتر بوده... 🔹وام ازدواج نیز حذف نشده بلکه محل ردیف آن در لایحه تغییر کرده است. بودجه 100 میلیاردی سراج نیز دروغ بوده و این بودجه مربوط به قرارگاه بقیه الله است که یکی از چندین زیر مجموعه‌اش سراج و اوج می‌باشد... 🔹در آخر هم با توجه به فریب کاری لیبرالها و پیچیده بودن محاسبات بودجه به همه دوستان توصیه میکنم که تا تکمیل جداول مطمئن به شایعات اعتنا نکنن... ✍حسن صادقی نژاد
تنها مسیری های استان کرمان
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیست_دوم ⚰ خیلی آرام گفتم: آقا جواد من مرگ این آقا را دیدم. او
⤴️⤴️⤴️ ﷽ (23) 😇 در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم، چند نفر دیگر را میشناختم که آنها را جزو شهدا دیده بودم. می دانستم آنها نیز شهید خواهند شد. یکی از آنها علی خادم بود. علی پسر ساده و دوست داشتنی سپاه بود و با اخلاص. 🛫 توی فرودگاه در جایی نشست که هیچ کسی در مقابلش نباشد.تا یک وقت آلوده به نگاه حرام نشود. ✨ در جریان شهادت رفقای ما، علی هم مجروح شد اما همراه با ما به ایران برگشت. من با خودم فکر میکردم که علی به زودی شهید خواهد شد اما چگونه و کجا؟! 🤝 یکی دیگر از رفقای ما که او را در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود. 🇮🇷| او در ایران بود و حتی در جمع مدافعان حرم حضور نداشت. اما من او را در جمع شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند مشاهده کردم. 💞 من و اسماعیل خیلی با هم دوست بودیم. یکی از روزهای سال ۹۷ به دیدنم آمد. یکساعتی با هم صحبت کردیم. اسماعیل خداحافظی کرد و گفت: قرار است برای مأموریت به مناطق مرزی اعزام شود. رفقای ما عازم سیستان شدند. مسائل امنیتی در آن منطقه به گونه ای است که دوستان پاسدار برای مأموریت به آنجا اعزام می شدند. 🌞 فردای آنروز سراغ علی خادم را گرفتم. گفتند رفته سیستان. یکباره با خودم گفتم: نکنه باب شهادت از سیستان برای رفقای ما باز شود!؟ سریع با فرماندهی مکاتبه کردم و با اصرار تقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم. اما مجوز حضور ما در سیستان صادر نشد. مدتی گذشت با رفقا در ارتباط بودم اما نتوانستم آنها را همراهی کنم. در یکی از روزهای بهمن ۹۷ خبری پخش شد. 😨 خبر خیلی کوتاه بود. اما شوک بزرگی به من و تمام رفقا وارد کرد. 💣 یک انتحاری وهابی خودش را به اتوبوس سپاه میزند و ده ها رزمنده را که مأموریتشان به پایان رسیده بود به شهادت می رساند. 📜 سراغ رفقا را گرفتم. روز بعد لیست شهدا ارسال شد. علی خادم و اسماعیل کرمی هر دو در میان شهدا بودند. البته بعد از شهادت دوستانم، راهی مرزهای شرقی شدم. مدتی را در پاسگاه های مرزی حضور داشتم. اما خبری از شهادت نشد! ↯ یک روز دو پاسدار را دیدم که به مقر ما آمدند. با دیدن آنها حالم تغییر کرد! من هر دوی آنها را دیده بودم که بدون حساب و در زمره شهدا و با سرهای بریده راهی بهشت بودند. برای اینکه مطمئن شوم به آنها گفتم: نام هر دوی شما محمد است، درسته؟ آنها تأیید کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم اما بحث را عوض کردم و چیزی نگفتم. 👨‍💻 در روزهای پس از حضور در سوریه در اداره مشغول بکار شدم. با حسرتی که غیر قابل باور است. یک روز در نمازخانه اداره دو جوان را دیدم که در کنار هم نشسته بودند. جلو رفتم و سلام کردم. خیلی چهره آنها برایم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نمیدانم شما را کجا دیدم. ولی خیلی برای من آشنا هستید. میتونم فامیلی شما رو بپرسم؟ ☺️ نفر اول خودش را معرفی کرد. تا نام ایشان را شنیدم، رنگ از چهره ام پرید! یاد خاطرات اتاق عمل و ... افتادم. بلافاصله به دوست کناری او گفتم: نام شما هم باید حسین آقا باشه، درسته؟ 👌 او هم تأیید کرد و منتظر شد تا من بگویم که از کجا آنها را می شناسم. اما من که حالم منقلب شده بود، خداحافظی کردم و از کنار آنها بلند شدم. ⚜ خوب به یاد داشتم که این دو جوان پاسدار را با هم دیدم که وارد برزخ شدند و بدون حسابرسی اعمال، راهی بهشت شدند. هر دو با هم شهید شده بودند در حالی که در زمان شهادت مسئولیت و فرماندهی داشتند. 🤔 باز به ذهن خود مراجعه کردم. چند نفر دیگر از نیروها برای من آشنا بودند. پنج نفر دیگر از بچه های اداره را مشاهده کردم که الان از هم جدا و در واحدهای مختلف مشغول هستند، اما عروج آنها را هم دیده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت می رسند. چند نفری را در خارج اداره و ... 😭 دیدن هر روزه این دوستان بر حسرت من می افزاید، خدایا نکند مرگ ما شهادت نباشد. به قول برادر علیرضا قزوه: 🌷وقتی که غزل نیست شفای دل خسته دیگر چه نشینیم به پشت در بسته؟ 🌷رفتند چه دلگیر و گذشتند چه جانسوز آن سینه زنان حرمش دسته به دسته 🌷می گویم و می دانم از این کوچه تاریک راهی است به سر منزل دلهای شکسته 🌷در روز جزا جرأت برخواستنش نیست پایی که به آن زخم عبوری ننشسته 🌷قسمت نشود روی مزارم بگذارند سنگی که گل لاله به آن نقش نبسته والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته 📚