eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض ادب خدمت شما 🌹 عرض تبریک به مناسبت ایام و اعیاد شعبانیه و ولادت سیّدالساجدین امام سجاد علیه السلام ❤️😍 🔶 ادامه بحث ظرفیت روحی رو هم امشب تقدیم میکنیم ⬇️⬇️⬇️
تنها مسیری های استان کرمان
#افزایش_ظرفیت_روحی 167 اونوقت این والدینی که صبورانه چنین نگاهی به اشتباهات فرزندشون دارند بعد از چ
168 رفتار اجباری زیبا ❇️ ادب به عنوان مرحله اول تقوا یعنی من با خودم قرار میذارم که یه لیستی از رفتارها رو انجام بدم. 🔶 در حقیقت وقتی من به برخی از آداب رفتاری که در جامعه نوشته یا نانوشته هست عمل کردم تاحدی جلوی هوای نفس من گرفته میشه و به دنبالش جلوی ملکات اخلاقی بد من هم گرفته خواهد شد. 🔸 بله رعایت ادب حتما سختی و رنج هم به همراه داره ولی خب باید این سختی و رنج رو تحمل کنم تا رشد کنم! 🔹 بله قرار نیست که غیر واقعی و تخیلی حرف بزنیم؛ رعایت ادب، "انسان رو معذب قرار میده" و انسان مجبوره که در بسیاری از جاها "مطابق میلش رفتار نکنه" بلکه ادب موجب میشه که انسان مطابق دستور عمل کنه و این مطابق دستور عمل کردن انقدر مهم و ارزشمند هست که اگه انسان در این راه جانش رو هم بده ارزشش رو داره. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
169 🔹 حتی ممکنه انسان سال ها تقوا رو رعایت کنه ولی همیشه یه سری اخلاقیات بد رو هم داشته باشه که اینم مهم نیست. 👈🏼 در واقع "حتی درست شدن ملکات اخلاقی هم اهمیتی نداره" و انسان هرچقدر برای تقوای بیشتر تلاش کنه ارزشمند هست. برای همین هست که طبق سخنان نورانی اهل بیت علیهم السلام بالاترین شهید کسی هست که در راه مبارزه با هوای نفس از دنیا بره. به این شخص میگن شهید جهاد اکبر... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#افزایش_ظرفیت_روحی 169 🔹 حتی ممکنه انسان سال ها تقوا رو رعایت کنه ولی همیشه یه سری اخلاقیات بد رو ه
این نکته مهمی هست که حتما شما عزیزان بهش توجه دارید 🔺 ما قبول داریم که رعایت ادب کار سختیه ولی خب واقعا ارزشش رو داره. ببینید دنیا طوری هست که ما آخرش باید سختی بکشیم. اگه با اختیار خودمون "سختی های قانونمند" رو بکشیم این موجب رشدمون میشه وگرنه به طور طبیعی دچار سختی های بیجا و بی فایده میشیم 🔶 حالا دیگه خودتون میتونید انتخاب کنید که چه نوع سختی رو میخواید تحمل کنید☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ؛ های ما هستند که، به اعمال ما ضریب می‌دهند! گاهی آدمها، معنویات را با نیّت‌های عجیب و غریب، بجا می‌آورند؛ ✖️ مثلاً به عبادت‌ می‌پردازند، ✖️ به زیارت می‌روند، ✖️ به دیگران کمک می‌رسانند، ✖️ و بر بعضی اعمال بظاهرِ خیر، تمرکز می‌کنند؛ فــــــقـــط برای اینکه ؛ ❌ از دیگری، کم نیاورده و به‌اصطلاح از قافله جا نمانند! نیت‌های ما، میزان اثرگذاری و موفقیت ما را در درون‌مان، و در مرحله‌ی بعد، در نظام بیرونی، مشخص می‌کنند 💥 🌛 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• سلااام و درودهــااا خدمت شما مهربانان🤞✋ 🌺صبح زیبـــــاتون مزین به الطاف خداوندی لحظات امروزتــــــــــون لبریز از شاادے ولادت با سعادت امام زین‌العابدین رو خدمت شما عزیزان تبریک عرض می‌کنیم . این روزها از بهترین روزهایی هست که هستی بخودش دیده 😍 اعیاد و ایام مبارک تولد مهربانترین و برترین مخلوقات ☺️ الهی به برکت اینروزها همگی در پناه لطف ائمه حاجت روا بخیر باشید از اینکه با ما همراهید، سپاسگزاریم💐 امیدواریم که بتونیم حال خوب را به دل‌هاتون هدیه‌ کنیم😊👌 کانون خانواده‌هاتون گرم گرم باد و حال دل‌هاتون خوب خوب😊❤️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز هفدهم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز شانزدهم چله ی #ترک_گناه + قرائت
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز هفدهم چله ی + قرائت اَلَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (104 توبه) ✅ تا حالا چند بار با خودت گفتی کاش این کار رو نمیکردم! 😣 کاش این حرف رو نمیزدم! کاش این جا نمیرفتم! کاش با فلانی دوست نمیشدم! کاش، کاش، کاش، ...❗️ 📝امروز ای کاشهای خودت رو فهرست کن، ... ببین تو چه مواردی بیشتر گفتی ای کاش!!!! تصمیم بگیر، از تعداد این "ای کاشها" کم کنی. خودت رو از فشار این حسرتهای مداوم نجات بده 👈امروز ؛ روحت رو کن با دوری از هر چیزی که تو رو به حسرت می اندازه خدایا با تو عهد میبندیم امروز برای رضای تو کار کنیم و فراموشت نکنیم.. ❤️ 📌حواسمون هست که تـو کنار مایی .. و همه اعمالمونو زیر نظر داری🔎 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🤚🤚خلاصه ای از،ارز۴۲۰۰تومانی😢 🔰 ارز ۴۲٠٠ بدترین تصمیم دولت روحانی و عامل فسادهای بزرگ بود ✍ کیهان درباره مصوبه دیروز مجلس برای حذف ارز ۴۲٠٠ نوشته است: 🔹 با تصمیم دیروز نمایندگان اختیار تصمیم‌گیری در مورد بودن یا نبودن ارزترجیحی به دولت واگذار شد و اکنون بیش از هر زمان دیگری توصیف مدعیان اصلاحات مانند پوست موز و استخوان در گلو از ارزترجیحی قابل درک است، ارزی که مدعیان اصلاحات آن را در دولت قبل بنیان گذاشتند. 🔹 تصمیم‌گیری‌های دولت تدبیر و امید (دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان) در حوزه ارز به قدری بد و فاقد ذره‌ای توجیه بود که حتی امروزه طیف مدعی اصلاح‌طلبی هم به آن اقرار می‌کنند. اگرچه این طیف در زمانی که معاون اول اصلاح‌طلب روحانی، یعنی جهانگیری بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و گفت هر کسی هرچقدر ارز ۴۲٠٠ تومانی بخواهد دولت در اختیارش قرار خواهد داد! روزنامه‌های اصلاح‌طلب تصویر او را با لباس سوپرمن بر صفحات اول منتشر کردند اما در فاصله کوتاهی از آن زمان مشخص شد که در میان سیاهه تصمیم گیری‌های بد و بدون تدبیر دولت روحانی این یکی در شمار بدترین‌ها بود. موضوعی که هم اصل آن اوج اشتباه بود و هم زمینه‌ساز و بستر آفرین فسادهای اقتصادی بزرگ شد. 🔹 این کاری که دولت قبل انجام داد مانند آن بود که به بیماری که از چیزی درد می‌کشد به جای فکر درمان برای آرام کردنش به او ماده مخدر داده شود. با گذشت مدتی هم درد و منشا آن در بدن بیمار هنوز هست و هم بدن او به یک ماده مخدر وابستگی پیدا کرده است. این دقیقا کاری است که دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان با اقتصاد ایران کرد و حالا دولت رئیسی باید هم به فکر درمان آن بیماری ریشه دار در اقتصاد ایران باشد که منشا اولیه درد بوده و هم اینکه اقتصادی را که به یک مخدر به نام ارز ۴۲٠٠ تومانی اعتیاد پیدا کرده با کمترین آسیب بهبود بخشد و این کاری دشوار است و صدالبته با تدبیر و مشورت و تلاش شبانه‌روزی و از همه مهمتر اتکا به خداوند موفقیت دور از دسترس نیست. 🔹 برای طیف موسوم به اصلاح‌طلب که چیزی به جز منافع حزبی و جناحی آنها مهم نیست داشتن این آرزو چندان بعید نیست که ماجرایی را که دولت آنها با ارز ۴۲٠٠ تومانی آغاز کرد به بلایی برای جان دولت فعلی و مردم تبدیل شود. برای نمونه یکی از مدعیان اصلاحات چنان در مورد این موضوع یاد می‌کند که گویی از اینکه برای دولت فعلی و همچنین مردم چنین تنگنایی را به وجود آورده‌اند سرمست و شادمان است. او در حساب خود در فضای مجازی نوشته بود: «دو پوست موز زیر پای دولت است. اول ادامه دلار ۴۲۰۰ تومانی. دوم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی. انتخاب کنید که کدام گام را برخواهید داشت؟» 🔹 همچنین یکی دیگر از فعالین مدعی اصلاحات در گفت‌وگو با روزنامه سازندگی از ارز ترجیحی به عنوان استخوانی در گلوی دولت رئیسی نام می‌برد. استخوانی که یادگار تصمیم‌های اصلاح‌طلبان است. نکته قابل تامل اینکه اتخاذ تصمیم برای ارز ۴۲٠٠ تومانی زمانی باعث شده بود تا همین روزنامه اصلاح‌طلب سازندگی به واسطه اتخاذ آن از جهانگیری سوپرمن بسازد و چندسال بعد همین روزنامه آن تصمیم را استخوان در گلو عنوان کند. 🔹 درباره ارز ترجیحی از جلسه قبل مجلس خبر رسید که نمایندگان رای به ماندن آن برای سال آینده داده‌اند. اما در جلسه دیروز دوباره این خبر به گوش رسید که وکلای ملت تصمیم گیری در مورد ماندن یا حذف ارز ترجیحی را به دولت تفویض کرده‌اند. 🔹 چنین ابهامی در کار مجلس پسندیده نیست و انتظار از مجلس یازدهم این بود که از همان چندماه قبل که زمزمه بودن یا نبودن ارز ترجیحی مطرح شد با بررسی همه‌جانبه و مشورت با دولت و نیز کارشناسان به راهکاری برای آن دست می‌یافت تا آن راهکار را امروز به صورت قانون به دولت عرضه کند.
تغییر نگاه های ما خیییلی مهمه!
آشتی با سوت زنی!👌
سلام و ظهر بخیر خدمت سروران عزیز🌺 🔶 ببینید ما که این بحث‌ها رو مطرح میکنیم میخوایم به یک موضوع مهم اشاره کنیم. این که آدما چقدر میتونن شرایط بحرانی و سخت زندگی رو مدیریت کنند. هر کسی بتونه دعوا رو به خوبی تبدیل به آشتی و مهربانی کنه معلومه که قدرت مدیریتش بالاست ✅ اگه یه خانمی بتونه دعوای پیش اومده رو طوری مدیریت کنه که هیچ اثر بدی روی فرزندان نذاره و از طرف دیگه باعث رشد دو طرف بشه خیلی عالیه. مثلا یه ایراد اخلاقی همسرتون داره و شما بتونید با مدیریت یک دعوا اون ایراد اخلاقی رو برای همیشه از بین ببرید.
آنجلینا جولی در فیلم خانم و آقای اسمیت نقش یک جاسوس رو بازی کردند. @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅باید با صحیفه سجادیه انس بگیریم : «یامن تحل به عقد المکاره و یامن تدفع به حرّ الشدائد» با زبان درخواست و التماس حقیقت را بیان مى‌کند. انسان را به آنچه که هست و کیفیتى که باید پیدا بکند آشنا مى‌کند. ما باید با صحیفه‌ى سجادیه انس بگیریم، و من خواهش مى‌کنم از همه‌ى برادران و خواهران کتاب صحیفه‌ى سجادیه را بگیرند، مطالعه کنند، بخوانند تدبر کنند، هم از توجهى که انسان از دعاى صحیفه‌ى سجادیه به خدا مى‌برد، پیدا مى‌کند، بهره ببرند و هم معارف عظیم این کتاب تالى تلو قرآن و نهج‌البلاغه را یاد بگیرند، و باید دانشمندان و متفکرین و دانایان امور معارف روى صحیفه‌ى سجادیه بیش از این کار کنند. ۱۳۶۶/۰۶/۲۰ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
خیلی قشنگ بود....🌷
تنها مسیری های استان کرمان
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۸ 💢 علی مشکوک میزنه! 🔸 من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم، علی ا
🌌 شب 19 هم راز علی 🔺حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ... - اتفاقی افتاده؟ ...😢 رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ...😒⁉️ رنگش پرید ... - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...😢 - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟😤 🔷 با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ... - هانیه جان؛ شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...☺️ 💢 با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟😤 می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 💔 🔺نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...😓 🔷خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین! - عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد...حسابی لجم گرفته بود... 😤 - من رو به یه پیرمرد فروختی؟ 😒 خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ... - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ... - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ⁉️😊 خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ... توی چشم هاش نگاه کردم ... - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...😊❣️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🌠 شب 20 "شکنجه های ساواک" 🔷 سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب، دومین دخترمون هم به دنیا اومد ...👼🏻 این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... 🔺 این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ... 🔷 تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ...😭 🔸مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... 🔸از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ... 💢یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... 😭 🔸 چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... 🔷 روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ... ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ... چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ... 💢 چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ... ⭕️ اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ... 💢 دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... 🔺 چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... 😢 بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🌠 شب ۲۱ "استقامت" 🔹اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ...😭 💢 از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی زیاد طول نکشید ... 🔹اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... ⭕️ من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ... 💢 علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود.😒 🔹اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ... 🔹با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... 🔸 با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ... 💢 بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
شب ۲۲ "علی زنده است" 🔹 ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید ... ما همدیگه رو می دیدیم ... ⭕️ اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... 🔸 از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم. - خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست😢 به علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ... ✅ بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ... ⭕️ از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ... قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ... 🌷 بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد...اینها اولین جملات من‌ بود... 💢 علی زنده هست...😭 من علی رو دیدم...علی زنده ست... بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم ... همه مون گریه می کردیم ...😭 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman