تنها مسیری های استان کرمان
💟 #ازدواج این قسمت تعییر بدین💟 💚 #دختـــــرانزهـــــــــرایے💚 💚 #پســــــرانعلــــــــــوے💚 ❣️ و
👆🏼🔶 این کانال رو هم برای کمک به ازدواج جوانان آماده کردیم که شما سروران گرامی میتونید وارد بشید و اگه مجرد هستید برای خودتون مورد مناسب ازدواج پیدا کنید و اگه مجرد هم نیستید میتونید واسطه ازدواج بشید و کمک کنید تا جوانان مومن بتونن با همدیگه ازدواج کنند و ان شالله نسل شیعه رو گسترش بدن
ممنون از شما و همکاری های همیشگیتون 🌹😌
لینک کانال ازدواج 👇🏼👇🏼
http://eitaa.com/joinchat/800325663C1035767576
تنها مسیری های استان کرمان
🎑 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 68 "احساست را نشان بده" 🏩 برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غ
🌌 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 69
"زنده شون کن"
🔺 پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرسید ...
ساکت که شد ... چند لحظه صبر کردم...
🔹–احساس قابلِ دیدن نیست ... درک کردنی و حس کردنیه... حتی اگر بخواید منطقی بهش نگاه کنید ... احساس فقط نتیجه یه سری فعل و انفعالاتِ هورمونیه ... غیر از اینه؟ ...
شما که فقط به منطق اعتقاد دارید ...چطور دم از احساس می
زنید؟... ⁉️
👨⚕–اینها بهانه است دکتر حسینی ... بهانه ای که باهاش ... فقط از خرافات تون دفاع می کنید...
کمی صدام رو بلند کردم...
✅ –نه دکتر دایسون ... اگر خرافات بود ... عیسی مسیح، مرده ها رو زنده نمی کرد ...
نزدیک به ۲۰۰۰ سال از میلاد مسیح می گذره ...شما می تونید کسی رو زنده کنید؟ ... یا از مرگِ انسانی جلوگیری کنید؟ ... تا حالا چند نفر از بیمارها، زیرِ دستِ شما مُردن؟ ...
اگر خرافاته، چرا بیمارهایی رو که مُردن ... زنده نمی کنید؟ ... اونها رو به زندگی برگردونید
دکتر دایسون ... زنده شون کنید...
سکوتِ مطلقی بین ما حاکم شد ...
🔵 نگاهش جورِ خاصی بود... حتی نمی تونستم حدس بزنم توی فکرش چی می گذره...
🔶 آرامشم رو حفظ کردم و ادامه دادم...
–شما از من می خواید احساسی رو که شما حس می کنید ... من ببینم ... محبت و احساس رو با رفتار و نشانه هاش میشه درک کرد و دید ...
از من انتظار دارید ... احساسِ شما رو از روی نشانه ها ببینم ... اما چشمم رو روی رفتار و نشانه های خدا ببندم ...
شما اگر بودید؛ یه چیز بزرگ رو به خاطر یه چیز کوچک رها می کردید؟... ❓
با ناراحتی و عصبانیت توی صورتم نگاه کرد...😤
👨⚕–زنده شدنِ مرده ها توسط مسیح ... یه داستانِ خیالی و بافته و پردازش شده توسط کلیسا ... بیشتر نیست ... همون طور که احساسِ من نسبت به شما کوچیک نبود...
⭕️ چند لحظه مکث کرد...
–چون حاضر شدم به خاطرِ شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ...
اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه......
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 70
"خدا را ببین..."
💢 چند لحظه مکث کرد...
–چون حاضر شدم به خاطرِ شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ... اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه...
🔶 با قاطعیت بهش نگاه کردم...
–این من نبودم که تحقیرتون کردم ... شما بودید ... شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابلِ دیدن نیست...
🔵 عصبانیت توی صورتش موج می زد ... می تونستم به وضوح آثارِ خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد ...😠
🔹امّا باید حرفم رو تموم می کردم...
–شما الان یه حس جدید دارید ... حس شخصی رو که با وجودِ تمام لطف ها و توجهش ... احدی اون رو نمی بینه ...
بهش پشت می کنن ... بهش توجه نمی کنن ... رهاش می کنن ... و براش اهمیت قائل نمیشن ...
🎴 تاریخ پر از آدم هاییه که ... خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن ...
امّا نخواستن ببینن و باور کنن...⛔️
شما وجودِ خدا رو انکار می کنید ... امّا خدا هرگز شما رو رها نکرده ... سرتون داد نزده ... با شما تندی نکرده...❣
من منکرِ لطف و توجه شما نیستم ... شما گفتید من رو دوست دارید ... امّا وقتی ... فقط و فقط یک بار بهتون گفتم...احساسِ شما رو نمی بینم ... آشفته شدید و سرم داد زدید....
✅💞 خدا هزاران برابرِ شما بهم لطف کرده... چرا من باید محبتِ چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟...
🔷 اگر چه اون روز، صحبتِ ما تموم شد ... امّا این، تازه آغازِ ماجرا بود.....
👈🏼 اسمِ من از توی تمامِ عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد ... چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود ... که به ندرت با هم مواجه می شدیم...
🌺💥 تنها اتفاقِ خوبِ اون ایام ... این بود که بعد از 1 سال با مرخصی من موافقت شد ...
🇮🇷 می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم ...😍
فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود....❤️
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#مکتب_سردار_کریمان
📜سردار شهید قاسم سلیمانی:
شاید هیچ کانونی به اندازۀ جنگ اینقدر تاثیر در تطهیر جامعۀ ما به سمت کمال و معنویت نداشته است.
@Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 بغض رهبری در زمزمه عرفانی «کأنّی بنفسی واقفه بین یدیک»
♦️از عبارت «و قد اظلها حسن توکلی» به بعد، بغض آقا میشکند و چقدر این لحظات، نورانی و شیرین است و چقدر ثبت این لحظات، شیرینتر. یاد عبارتی از شهید #آوینی میافتم؛ با این مضمون که «دوست داشتیم در بغل آقا، یک دلِ سیر، گریه کنیم.»
#مناجات_شعبانیه
#ماه_شعبان
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
📝 #یادمون_باشه
✖️ من میترسم از ازدواج یه دونه دخترم ... فکر اینکه از خونهمون بره، دیوانهام میکنه !
✖️من میترسم از مرگ پدر و مادرم! فکر تنهایی بعد از مرگشون، منو نابود میکنه !
✖️ من میترسم از فقر و بیپولی؛ برای همین کمتر خرج میکنم و همش پسانداز میکنم!
✖️ من میترسم از، تغییر پُست و موقعیت شغلیام، فکر اینکه دیگه در این موقعیت نباشم، برام کابوس بزرگیه!
و .........
ترسهای ما
نگرانیهای ما
اضطرابهای ما ؛
نشان میدهد که، از نظر باطن انسانی در چه مرتبهای قرار داریم، و چه مقدار درونِ ما، از اتّکا به خداوند، به قدرت و آرامش رسیده است !
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
سـ✋ـلام رفقایِ همیشه همـــراه ☺️
صبح قشنگتون بخیر وشادی
و روزتون مملو از حسهای قشنگ و نور خدا✨
🌙عزیزان در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان هستیم 😇
امیدوارم که برکات این ماه شامل حال هممون بشه👌
و در ماه پربرکت رمضان لحظه هامون پر از بندگی و عبودیت باشه💞☺️
👈انشاءالله از امروز، بــاهم ، قـدم قـدم، برای حضور در این بــ❤️ـزم آماده بشیم .😊
میشه تنهامون نذاریـ😊ــن و بازم همراهمون باشیــــن؟
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🌹«روز سی و نهم»
🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆ 🔖روز سی و هشتم چله ی #ترک_گناه + قرائ
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆
🔖روز سی و نهم چله ی
#ترک_گناه + قرائت #دعای_عهد
سلام همسفران آسمونی🌺
👈 این چله هم داره تموم میشه رفقا
برنامه ی امروز فقط چنتا سوال
و یکم تـــامل!
حساسیتم به نماز اول وقت بالا رفته ؟⇧
تونستم حتے یک گنـــاه و ترک کنم ؟
دروغ ❌
غیبت ❌
کنترل نگاه و شهوت ❌
ارتباطم با نامحرم ❌
صبـــــرم در مشکلات بیشتر شده....؟
حتے یڪ ذره بهتر شدم....؟
اگـــر آره ⇦پاکـــے اتـــــــ
هدیه به امـــام زمان ...🎁
نذر لبخنــــد رضایتشون...🌹
اگرم نه همین الان تصمیم بگیر
و یه "یا علے" بگو
تــــــ👏👏ــــلاش کن بازم..
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
🌟 #حدیث_روز
🌺 امام صادق «علیه السلام»⇩:
↫◄✙ هر كس سه روز آخر #ماه_شعبان را روزه بگيرد و به روزه #ماه_رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى كند.
📚{من لا یحضره الفقیه ج۲ ، ص۹۴}
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
✍آیت الله میرباقری :
✅ یکی از مهمترین مراقبههای ماه رجب ، ماه شعبان و ماه رمضان این است که انسان در این ماهها مرتکب معصیت، چه صغیره چه کبیره، نشود.
♨️ هیچ چیزی مثل معصیت مانع حرکت نیست.
ممکن است انسان یک عمر زحمت و ریاضت بکشد ولی واقعاً بهخاطر معصیتها و غفلتهایی که دارد درها بهسوی او باز نشود.
طبق روایات گاهی انسان معصیتی میکند که مثلاً تا چهل روز توفیق عبادت و بندگی از او گرفته میشود.
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🍱 لیست برخی از مواد غذایی که در سبد تغذیه ماه مبارک رمضان باید باشد
🔸نکته: این موارد برای پیشگیری از #ضعف و #تشنگیِ زیاد، مفید هستند
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 70 "خدا را ببین..." 💢 چند لحظه مکث کرد... –چون حاضر شدم به خاطرِ شما
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 71
"غریبِ آشنا..."
🇮🇷 بعد از چند سال به ایران برگشتم ...
🌺 سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسینِ 7 ماهه داشت ...👶🏻
حنانه دخترِ مریم، قد کشیده بود ... کلاس دوم ابتدایی ...
امّا وقار و شخصیتش عین مریم بود 👌🏼
از همه بیشتر ... دلم برای دیدنِ چهره مادرم تنگ شده بود... 💞
🏫 توی فرودگاه ... همه شون اومده بودن ... همین که چشمم بهشون افتاد ... اشک، تمامِ تصویر رو محو کرد ...😭
خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم...❤️
شادی چهره همه، طعمِ اشک به خودش گرفت...
💕 با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن ... هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت ...
🔹حنانه که از 1 سالگی، من رو ندیده بود ... باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید ...
محمدحسین که اصلاً نمی گذاشت بهش دست بزنم ... 😊
🏠خونه بوی غربت می داد ... حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشتِ همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم...😔
🌷اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن ...
🔺 امّا من ... فقط گاهی ... اگر وقت و فرصتی بود ... اگر از شدتِ خستگی روی مبل ... ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد ... از پشتِ تلفن همه چیز رو می شنیدم ... 📞
🔸غمِ عجیبی تمامِ وجودم رو پر کرده بود...😞 فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم ... کمی آروم می شدم ...💓
چشمم همه جا دنبالش می چرخید...
🌌 شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش...😴
🌃 برای نماز صبح که بلند شدم ... پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ...📖
رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش ...
💞 یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم ... با اولین حرکتِ نوازشِ دستش ... بی اختیار ... اشک از چشمم فرو ریخت... 😭
–مامان ... شاید باورت نشه ... امّا خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود...
🔹و بغضِ عمیقی راهِ گلوم رو سد کرد....،
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 72
" شبیه پدر "
❤️ دستش بین موهام حرکت می کرد ...
و من بی اختیار، اشک می ریختم ...😭
⭕️ غمِ غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم...
🔸– خیلی سخت بود؟...
🔹– چی؟...
🔸– زندگی توی غربت...
❇️ سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرتِ حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاهِ مادرم رو حس می کردم...
🌷–خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریکِ شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن...
🌺 _ اون موقع ها ... جوون بودم ... امّا الان می تونم حتی از پشتِ این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ... ❣
🔵 ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو... ☺️
چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون...
😔 –کاش واقعاً شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشمِ هر کی بهش می افتاد جذبِ اخلاقش می شد ...
💢 _ ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی...
🔸 سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ...
🦋 اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ...
علتِ رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جوابِ استخاره رو درک نمی کردم...
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🎑 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 73
"بخشنده باش"
🕰 زمان به سرعتِ برق و باد سپری شد ...
🔹 لحظاتِ برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ...💗
✈️ هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم... 😭
📆 حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم...
🔶 هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... امّا کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد...
🌺 مثل همیشه دقیق ... امّا احتیاط، چاشنی تمامِ برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافتِ کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت...
❇️ یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زُل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... امّا دیگه بی پَروا برخورد نمی کرد...
رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... به حدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیتِ جدیدِ دکتر دایسون و تقدیرِ اون شده بود ...👏🏼👏🏼
در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم...
📳 شیفتم تموم شد ...لباسم رو عوض کردم و از درِ اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد...
–سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوعِ مهمی باهاتون صحبت کنم... 📞
🔹 وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد...
👨⚕–خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسماً از شما خواستگاری کنم ...اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم...و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم... 😊
این بار مکثِ کوتاه تری کرد...
✅ –البته امیدوارم اگر سوالی در موردِ گذشته من داشتید ... "مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ....."
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 74
"متاسفم"
🔷 حرفش که تموم شد ... هنوز توی شوک بودم... ۲ سال از بحثی که بین مون در گرفت، گذشته بود ... فکر می کردم همه چیز تموم شده امّا اینطور نبود...
لحظاتِ سختی بود ... واقعاً نمی دونستم باید چی بگم ... برعکس قبل ... این بار، موضوع ازدواج بود... 💍
🔸نفسم از تهِ چاه در می اومد ... به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم...
–دکتر دایسون ... من در گذشته ... به عنوان یه پزشکِ ماهر و یک استاد ... و به عنوان یک شخصیتِ قابلِ احترام ... برای شما احترام قائل بودم ...
در حال حاضر هم ... عمیقاً و از صمیمِ قلب، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می کنم...
نفسم بند اومد...
✳️ –امّا مشکلِ بزرگی وجود داره که به خاطر اون ... فقط می تونم بگم ... متاسفم.....
🔵 چهره اش گرفته شد ... سرش رو انداخت پایین و مکثِ کوتاهی کرد...
👨⚕–اگر این مشکل...فقط مسلمان نبودن منه... من تقریباً 7 ماهی هست که مسلمان شدم...🕋🌟
🖇 _ این رو هم باید اضافه کنم ... تصمیمِ من و اسلام آوردنم ... کوچکترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره ... شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید...
_ چه من رو انتخاب کنید ... چه پاسخ تون مثل قبل، منفی باشه ... من کاملاً به تصمیمِ شما احترام می گذارم ...و حتی اگر مخالفِ احساسِ من، باشه ... هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان نمیشم....
〽️ با شنیدنِ این جمالت شوکِ شدیدتری بهم وارد شد ... تپشِ قلبم رو توی شقیقه و دهنم حس می کردم ...
مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم ...
هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... یان دایسون ... یک روز مسلمان بشه.....😳
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مکتب_سردار_کریمان
📜حضور همیشگی حاج قاسم در بحرانیترین شرایط به روایت سرتیم سابق حفاظت شهید سلیمانی
بخشی از مستند «چند قدم آنطرفتر»
@Tanhamasirkerman
📝 #یادمون_باشه
✖️ غذاتون خیلی خوشمزه بوداااا .... ولی یه کم تُرشیاش زیاد نبود؟
✖️ مراسم شون خیـــلی خوب بودداااا.... ولی یه کم زمانش بد نبود؟
✖️عروس خیـــلی خوب بوداااا ... ولی یه کم لوس نبود؟
✖️ حرفاش خیلی جالب بودااا .... ولی یه کم، خالی بندی نبود؟
و ......
ولی یه کم ....
ولی یه کم ....
💥 همین "ولی یهکم" هایی که عادتِ شماست، پایانبخشِ تمام اظهار نظرهایتان، باشد؛ نشاندهندهی این است، که 👇
چشمان شما، بیش از دیدن خوبیها و زیبائیها، به دیدن بدیها و نقصانها عادت دارد!
و این نشانهی ضعف شما در یک کمال انسانی است بنام " #شکرگزاری "،
که قرآن آنرا عامل قدرت انسان در برابر حملات شیطان، معرفی میکند!
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
سلام ودرودهـــــــااا محضر مبارک شما همراهان و همسفران مسیر عشق☺️❣
صبح زیباتــون پراز خیــر وسعــادتمندی
حالتون چطوره ☺️
امیدوارم در آخرین روزهای پایانی ماه شعبان بهترین ساعات و ثانیه ها رو با خدای خودتون داشته باشید😌
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🌹«روز چهلم»
🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆ 🔖روز سی و نهم چله ی #ترک_گناه + قرائت
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆
🔖روز چهلم چله ی
#ترک_گناه + قرائت #دعای_عهد
سلام دوستان و همسفران عزیز ، خدا قوت 🍃
چهل روز برای بنده تر شدن تلاش کردیم
چهلمین روز عهد روزانهمون همزمان شد با روزهای پایانی ماه شعبان
امروز یه روز بزرگه برای ما زمین خورده ها ، برای ما جاده خاکیها ...
هر جای راهید امروز دلتون رو وصل کنید ،
هر روز با یک برنامه تلاش کردیم گناهی رو ترک و نیکی رو جایگزین کنیم✅
شکر خدای مهربان را که به ما شوق بهتر شدن داد و سپاس از شما که مطالب رو مطالعه و گوش کردین.
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
ـ࿆༆ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆ 🔖روز چهلم چله ی #ترک_گناه + قرائت #دع
بیایم فک کنیم چقد تغییر کردیم ❗️
😳 اگه دوستت بهت پیشنهاد داد یه فیلم ♨️ ببینی ، میگی حله! یا میتونی بگی نـه ✖
بیخیال ِنظر مردم رضایت خدا رو عشق است!
🙄 بفهمی زیرآب یکی رو دارن میزنن، تو هم چهار تا میزاری روش میگی یا ازش دفاع میکنی؟
😡 هنوزم تا جوش میاری داد و بیداد میکنی؟
یا تکنیک صبوری و یاد گرفتی؟
😔 صدای موزیک ماشین ات تا هفت تا خیابون رو برداشته یا نه میدونی حق الناس همین چیزهای به ظاهر کوچیکه!
✅ان شاءالله دیگه خوندن نماز اول وقت و دعای عهد و زیارت عاشورا جزو زیباترین و بهترین کارهای روزمره باشه
جمله کلیدی ⇦ شرط عاشقے تاخیر نیست❤️
⛔️انشاءالله یادمون میمونه که غیبت کننده چه حکمے داره در اسلام😓 و دروغ گو دشمن خدای متعال است.❌
💎ان شالله یادمون نره خدا در دنیای مجازی هم هست موقع چت... تماشای عکس...شرمنده ی نگاهش نشیم!
جمله ی کلیدی⇩📽
"دنیا مجهز به دوربین مدار بسته است"
⭕️فراموش نکنیم که خدا از حق خودش میگذره ولی از حق الناس نه❌
و حق الناس فقط پول نیست 🔔
غیبت...خیانت...تهمت.. مردم آزاری....
دزدی ادبی! و ......
اگه یه قدم هم بهتر شدی دمت گرم
تلاشت برای ترک گناه هدیه به #امام_زمان (عج)
#راستی_ما_رو_هم_دعا_کنید
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman