#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب چهاردهم.....
✍ فقط یک شب مانده، تا رمضان، قرص قمرش را رونمايي کند.
نیمی از ماه را در انتظار تجلی "کرامتت"، لحظه شماری کرده ايم.
و تنها...
یک شب ، تا پایان انتظار مان، باقی مانده است...
❄️چه سری است ، دلبرم...؟
که درست در همان ثانیه ای که قرص رمضان، کامل میشود، زمین آیینه کرامت تو را رو میکند؟
❄️سفره داری، خصلت رمضان است...
و تو همه این سفره داری ات، را یکجا در سینه پسر فاطمه، جای داده ای!
مگر ميشود، مولود نیمه رمضان بود،
پسر ابرمرد آسمان، و شیرزن زمین، بود،
امــــا،
کریم ترین انسان زمین نبود...؟
❣به چشمان عاشق کش تو قسم؛ من یقین دارم...؛
روبروی نام "کریم "ات آیینه گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین، خلق کرده ای.
❄️قنوت چهاردهم سجاده عاشقی ام؛
اوج می گیرد به نام نامی کرامتت...
سهمی از کرامتت را در وجود من نیز، جای میدهی؟
❄️امشب ...
انقدر.. تو را تکرار میکنم... ؛
تا آیینه داری نام "کریم" ات را، به قلب من نیز، هدیه کنی.
آیا میشود، مرا به خودت شبیه کنی؟
یا کَریمُ.....یا کَریمُ.... یا کَریم....
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب پانزدهم....
✍ و..... وعده دیدار رسید....
ســـلام مادر!
برای عرض تبــــریک آمده ام!
قدم نو رسیــــده ات، مبـــ🌸ـــارک.
❄️همه این شبها و سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو، لنگ لنگان، تا پانزدهمین شب و سحر، کشانده ام.
چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن درب خانه ات....
❄️هلال رمضان، به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود.
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟
❣صدای نوزدات، خواب را از چشمان مان ربوده است.
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی، قند در دلمان، می کند!
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند.
❄️آغوشت، مأمن بی همتای دربدری های من است،
کاش، لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی،
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام؛ مادر
❄️پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو...
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام.
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نَفْس تو را ، به یک جرعه سر بکشم.
❣مادر....
چــون دردانه ات، مرا نیز...بوسه باران می کنی؟
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب شانزدهم...
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود،
و لحظه های قدر از راه می رسند
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند!
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم!
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیــچ نقطة روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم.
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم؛ دلم به لیلةالقــدرِ این رمضان نیز، قرص می شود.
💢سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام!
و تو....سال بعد را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای!
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"...
که از هر چه بگذری، مِهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
امـــا یقین دارم؛ که سهم عظیمی از "عشـ❤️ـق" را برایم، کنار گذاشته ای.
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم.
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست؛
امــا، تقدیر مرا، از لمس وجودت، خالی مکن.
مــن...بدون تــو.... یعنــی؛ تمـــام
تــو، تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام.
⭐️رحمان، مگر جز مهر، می داند؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مِهَــــرت، تکان بده.
یا رحمانُ....یا رحمانُ... یا رحمان
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب هفدهم.....
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود.
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است.
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود. چاره ای ندارد،جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دائماً بر گستره دلم، سنگینی می کند!
❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده، که تو دلبرش باشی...
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند.
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.
و تازه میفهمم، که فاصله مــن تا تــو فقط همیــن یک قدم است؛ خودِ خودِ خودم!
✨پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
✨شب هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است.
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای، که هرگاه دلم بیمار می شود، هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.
زیرا به اعجاز سرانگشتانِ طبیبم، ایمان دارم.
❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.
اما، یادم می آید؛
تمام سطر سطرِ نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سَرَک می کشند.
طبیب من...
درد دلــ💔ـم را... سـامـان می دهی؟
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب هجدهم...
✍ و.....
هجدهمین شب رمضان، "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
❄️آسمان و زمین، عجیــب بوی درد گرفته اند.
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است،
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است.
💢بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حِصن حَصین زمین، آماده پرواز می شود.
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد!
تصور دردهای فردا، استخوان سوز است!
عـلـی، با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است، به محرابی میرود، که قرار است، ماه را در آن بشکافند.
وای، که درد این ثانیه ها، پای قلمم را لنگ می کند!
❄️یوسف فاطمه...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام.
علــی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است.
من؛ بی علی، هزار بار، یتیمی را تجربه کرده ام.
♨️فاجعه ایست رمضان های بدون تو!
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم،
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم؟
❄️تو بگو.....
شیعه چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
لیلةالقـــ✨ـدر در پیش است...
و مـــن..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم!
تقدیر مرا، به همین یک نشانه، زیبـــا کن.
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
🌸شب بیستم...
✍ فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است.
و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم!
ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای....
و اگر اذن تو یاریم کنــد، باز هم خواهی شنید.
❄️من از "خودم"، عجیــب به تنگ آمده ام، که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام.
آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند، که صد بار فریاد الغوث الغوث سر داده ام.
❄️من آتشـ🔥ــی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم؛ خدا
هر الغوث من، استغاثه به فریادرسی است، که تنها قدرت رها کننده من، از حصار منيت هایم است.
❄️باز هم می آیم دلبرم.
و تو را به "خودت" قسم می دهم ؛ تا مرا از "خودم" برهانی.
بِــکَ یا اللّـه....
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی؟
وعده فردا شبمان، هراس به دلم افکنده است؛
می ترسم از چشمانی که گناه، خشکشان کرده است!
می ترسم از دستانی که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است!
می ترسم از قلبی که نجاسات نَفْسَم، بال پروازش را شکسته است.
❄️به فریاد دلم برس...
من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم.😭
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کرده ام، شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی!
✨ترس دلم را بریز...
همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای!
من سالهاست که جز بخشــش، خاطره ای از تو، به یادم ندارم
🤲دستانم را بالا گرفته ام،
مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون می کشی؟
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
🌸شب بیست و دوم
✍ شب بیست و دوم... اولین شب بدون علی است.
و قلب زمین، برای هضم نداشتَنَش، در انقباضی سخت، درگیر شده است. 💔
❄️امروز...آئینه ی خدا روی زمین، ترک خورده است...
و دیگر هیــچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند.
❄️زمیــن؛ بی علی، فقیرترین مخلوق خداست.
بیچاره زمیـ🌎ــن!
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش، باز نداشته است؟
✨همه درد زمین یک سو...
فــراقِ علــی... یک سو...
و انتظار هزار ساله پسر علی، از سوی دیگر، سرگیجه به جانش انداخته است.
و من... در این درد زمین، همیشه، با او شریک بوده ام.
❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است.
و من، برای تسکین همه دردهای اهل زمین، قنـــوت می گیرم.
اما...
عظیم ترین غصه اش، همان آینه ترک خورده ایست، که باید ترمیم شود.
❄️تا زمیــن، "پسر علی" را رو نکند.
هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت.
❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین، دعا کنیم.
برای ثروتـی که داریــم، اما دستمان به او نمی رسد.
❄️باید تقدیرات زمین را، با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم.
زمین، با پسر علی، دیگر فقیرترین مخلوق خدا، نخواهد بود!
💠برای غربت پسر علی، دعا کنیم....
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان🤲
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب بیست و چهارم...
✍ به خط پایان، که نزدیک می شویم؛
تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛
"شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،
یـــــا....
"غــــمِ" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند❗️
❄️دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا
برای لحظه هايي که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت.
برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد.
برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می کردم.
❄️دلم برایت تنگ می شود خدا...
تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم.
تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی.
دلــ💞ـم برایت تنگ می شود... خدا
نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟
امــــا...
بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند.
بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم.
بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.
❄️تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند.
رمضان می رود ...
و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ.
می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.
وای....دلـ❤️ـم برایت تنگ می شود؛ خـدا
می شود
در میان دلم، چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟
میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـ💫ــدا ؟
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب بیست و پنجم....
✍ فقط چهار سحر مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.
یادم هست؛
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛ مـ💝ـادر
❄️حضور شما، در لابلاي مناجات های سحرم، چقدر پررنگ بود.
چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد.
چقدر دور شما گشتن مرا آرام می کرد.
چقدر چادرت را بو کشیدن، در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.
❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است.
دلم برایت تنگ می شود،
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش، اذن قنوت همه سحرهای رمضانم، به نام نامی تو، صادر می شد؛
تا هیــچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم.
❣تو کلیدِ همه درهای آسمانی!
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت
چه کنـــم، بیشتر، دوست بداری ام؟
چه کنـــم، بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟
من یقین دارم؛
راز محبت تــ👈ـو، عزیز_دردانه آخر توست.
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم، بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید!✨
❄️دعایــم کـن؛ مــــادر 🤲
دستانـت را بالا بگیر، و برایم، عشــق بخواه.
عشقی که مــرا از نشستن، باز دارد!
عشقی که مرا از دم فرو بستن، باز دارد!
عشقی که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند.
دعـا کـن... عاشقــ❤️ـت بمانم مــادر.
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸شب بیست و ششم...
✍ دیگر شبها و سحرهای آخــر است.
و مـــا...
همچنان سهام دارِ دردهای ناتمام شماییم؛ یوسف فاطمه
امـــا،
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!
❄️فرزند شما بودن، هزینه میخواهد.
و مــا...
برای چنین عظمتی، هر هزینه ای را به جان می خریم.
❄️تمام عزت مان این است که، شریک درد شماییم.
اینکه؛ ما را در جامه مِشکی تان شریک می کنید.
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید.
اینکه؛ از غربتتان، به ما نیز سهمی داده اید.
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محال است.
اینکه؛ بی شما مُـردن برایمان محال است.
اینکه؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود، دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!
❄️اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است؛ درد عاشـ❤️ـقی
❄️هزار الحمدلله، که عاشقمان کرده اید!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ایم!
و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم!
❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری، برگزیده اید.
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید.
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید.
الحمدلله یوسف فاطمه، که هنوز زلیخا نشده، ازدردتان به ما خورانده اید.
❄️هزار سال دیگر هم که طول بکشد، ما منتظرت میمانیم.
اصلاً کارِ دیگری در زمین نداریم.
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم.
منتظر لمس حرارت آغوشت.
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات.
❣مــــا.... منتظـــرت میمانیـــم!
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
#دلنوشته
#ماه_مبارک_رمضان
🌸 شب بیست و هفتم....
✍ و ایــــن؛
آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من، ذخیره کرده است.
رمضان گذشت...
و من حتی یک نگاهِ ویژه، مهمان صاحب الامرِ زمین، نشده ام.
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است، که راهِ آسمان را برایم، باز نمی کند!
❄️اما دلخوشم، به این سحـــر!
شاید، امشب برایم راهی باز شد.
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم.
شاید گوشه ای، مرا نیــز، پذیرفتند.
امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه، به سوى خانه عزیز اهل زمین، کوچه ای را پیدا کنم.
❄️آی اهل آسمان؛ امشب کاش، نگاهم کنید.
کاش، قبولم کنید،
کاش نامِ مرا هم، در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید.
به جان عزيزش قسم،
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم...همـــین
❄️گذشت....
همه رمضان گذشت....
و مــن، دور آخرین سفره های سحرم، همچنان، به دنبالش، می گردم.
اما گاه فراموش میکنم،
او همیــن جاست.....
و این منم، که سفره دار زمین را، گم کرده ام.
خدا کند، پیدا شوم،
خدا کندکه.... پيدايم کند!
❣پيدايم کن؛ پادشاه تنهاي زمین
من، در مهمانی رمضان هم پيدايت نکرده ام.
#شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
🌸مناسبتی #_عید_فطر
و لله الحمد... الله اکبر علی هدانا...
✍ تو را سپاس دلبرم...
برای تک تک ثانیه هايي که کام دلم را به طعم ع ش ق... شیرین کردی...
❄️تو را سپاس... حبیبم..
برای همه آن سفره هايي که فقیرترینی چو مرا نیز، در کنارشان، پذیرفتی...
❄️تو را سپاس... برای لمس لبان ترک خورده اهل عشق، که قرن ها پیش، تشنگي را برای عشق بازی با تو ، انتخاب کرده بودند ...
❄️تو را سپاس... که دلم را تطهیر کرده ای..
که چشمانم را...بیدار کرده ای...
که دستانم را تا خودت...بالا کشانده ای....
❄️تو را سپاس... که من نیز...مسافر پرواز، در رمضان دیگری بوده ام...
هر چند که بالهایم شکسته بود...
اما... اشک های همسفرانم... و مناجات هم سفره گانم ...مرا نیز، از زمین، بلند کرده بود...
❄️تو را سپاس.... برای هر "بک یا الله"... که تمام تو را، به یکباره در وجود من... نازل می کرد...
❄️تو را سپاس... برای قنوت هایی🤲 که در انتظار منند...
قنوت هايي که مرا تا درآغوش کشیدن آسمان تو... پرواز می دهند...
قنوت هايي که به نام نامی "کبریایی " تو...جان می گیرند...؛
اللهم اهل الکبریا و العظمه... 💫✨
❄️تو را سپاس، همه سرمایه من...؛
مهمانی ات....بی نظیر بود....
آنقدر که هر شکری، شکر دیگری را می طلبد...
❣فقط.... می ماند... یک التماس... ؛
نعمتت را تمام کن...خدا
و قنوت🤲 نمازعیدمان را...به اجابت حضور یگانه آفتاب زمین... مزین نما....
یا مجیب دعوت المضطرین...✨
🌛 #شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman