eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ پس یکی از عواملی‌که آدم دچار بی‌صبری میشه، همینه که برای بلا پیدا می‌کنه. دیگه همه‌ی اون حرفای اخلاقی یادش میره. ⚠️معمولاً در عموم درگیری‌های اخلاقی که انسان یه دفعه‌ فرصت پیروزی‌ در یک مبارزه پیدا می کنه ، یا حتی فرصت مبارزه رو از دست میده و غافل میشه و تو امتحانات الهی زمین می‌خوره، علتش همینه...✔️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
مثلا بهش میگی آقا کلاً عصبانی نباش، میگه درسته ، راست میکی نباید عصبانی بشم👌 بعد بچه‌اش ظرف رو می‌زنه زمین و می‌شکنه💥 😡عصبانی میشه....، آقا چرا عصبانی شدی، قرار بود عصبانی نشید که؟ میگه: آخه صبح تا حالا سه بار بهش گفتم گوش نمی‌کنه که ! 😡صاف، صاف ، تَق و تَق ظرف می‌زنه می‌شکنه. ☺️خب بابا برا همین موقع‌ها میگن عصبانی نشو دیگه. وایسته گل تقسیم بکنه...؟! خب اون موقع که هیچ‌کی عصبانی نمیشه که ! ✅ همین موقع‌ها که این‌قدر بی‌منطق تو رو اذیت می‌کنن باید عصبانی نشی. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
⚠️یادتون باشه ما باید تو مسائل اخلاقی بکنیم ! این دقت یه وقت دقت ، یه وقت دقت . در باره دقت علمی بعدا صحبت می کنیم✔️ ✅ اما دقت عملی به اینه که شما در مقام مصداق وقتی با موضوع درگیر شدی، ⛔️حواست پرت چیزای دیگه نشه، ⛔️عوامل فرعی نیان تو رو درگیر بکنن. 〰〰در متن زندگی، پیدا کردن، 👈اونجایی که باید صبر بکنی، 👈اونجایی که باید ببخشی، 👈اونجایی که باید عصبانی نشی، 👈اونجایی که خیلی اتفاقای خوب باید بیفته، اون👈 ""جا"" رو آدم گم می‌کنه...😔 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
✅ یکی از عواملی که آدم اون جا رو گم می‌کنه، جای صبر را گم می‌کنه، 👈اینه که عاملی برای مصیبت خودش پیدا بکنه، عاملی برای تلخی خودش پیدا بکنه. خب عیبی نداره شما عاملی پیدا کردی،‌درست👌 اگه تونستی عامل رو برطرف کنی، یا علی ! اگه تونستی این عامل رو اصلاحش بکنی خب این کار رو بکن، ولی اگه نتونستی این عامل رو اصلاح بکنی چی؟🤔 از ید قدرت تو خارج بود چی؟🤔 آدم مامانش ، باباش رو که نمی تونه عوض کنه که ! حالا همسرش رو ممکنه که عوض بکنه، ولی بچه‌اش رو نمی‌تونه عوض بکنه که! می تونه؟؟؟😐 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🚫با این‌‌اوصاف یه وقت دچار خوش‌خیالی نشین که صبر کردن به این راحتیاست ! به‌جواب این سوال هم فکر کنید تا بعد 👇 ✅ چرا در مقام عمل ما جزء صابرین قرار نمی‌گیریم ؟ ✨ قرآن می فرماید ؛ ان الله یحب الصابرین...💞 ✅ ما چقدر مورد علاقه‌ی پروردگار عالم هستیم؟ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
یا ذی الاحسان بحق الحسین ما رو از صابرین و محبوبین خودت قرار بده🤲
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان موکب دریا 💥 می گوید: «انفجار اول نزدیک ما بود. اول گفتن کپسوله؛ دومی رو که زدن گفتن ف
رسالت 🌃تازه از شیفت شب، خانه آمده‌بودم. برای ناهار، دعوت داشتم خیابان حکیم. قرار بود روز تعطیل را خاله خواهرزادگی با هم بگذرانیم. چند ساعتی فرصت داشتم استراحت کنم. خوابیدم. تا خودم را برسانم به مهمانی، ساعت از دو گذشته بود. محل مهمانی در مسیر گلزار شهدا بود و آن روز، شلوغ‌ترین روز گلزار. از پله‌های خانه بالا که می‌رفتم صدای لرزش شیشه‌ها را شنیدم. هنوز سلام و علیک و تبریک روز مادر و عید ولادت تمام نشده بود که خبر انفجار رسید. کیفم را زمین نگذاشته بودم که صدای انفجار دوم را شنیدیم. 🍃همه پشت پنجره‌های خانه رفتیم و حجم زیادی دود و خاک دیدیم که از طرف گلزار شهدا بود. باید می‌رفتم. زمین ننشسته باید برمی‌گشتم. عطر و بوی غذا، معده‌ام را پیچ می‌داد که از دیشب گرسنه مانده اما راه گلوی من برای خوردن لقمه‌ای غذا، بسته‌بود. تاکسی اینترنتی گرفتم. تا برسد، قد کوچه را تا سر خیابان دویدم. مهم نبود سینه‌ام به خس‌خس افتاده، مهم نبود نفسم بند آمده، فقط یک چیز مهم بود، اینکه من باید زودتر می‌رسیدم. زودتر از آمبولانس‌هایی که مردمم را به بیمارستان می‌برد. 🖋 نویسنده: زهره نمازیان 📝راوی: یکی از پرستاران عزیز بیمارستان شهید باهنر ________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان رسالت 🌃تازه از شیفت شب، خانه آمده‌بودم. برای ناهار، دعوت داشتم خیابان حکیم. قرار بود
«چشم انتظار» 🌟آمده بود جلوی ایستگاه پرستاری که درخواست کند نیروی تاسیسات بیاید و تلویزیون اتاق امیرعلی را راه بیندازد تا برایش انیمیشن و فیلم بگذارند که کمتر بهانه بگیرد.تلویزیونی که عمدا از کار انداخته بودنش تا امیرعلی، اسم مادر و خواهرش را قاطی اسم شهدا نبیند و نشوند. عموی امیرعلی بود.با موهای جوگندمی و پیراهن آبی رنگ که زار می زد مال خودش نیست و اگر می گشتی شاید همان اطراف لباس مشکی خودش را پیدا می کردی.پرستار از سر کنجکاوی پرسیده بود:«حالا به امیر علی چی میگین؟ اینجا که مثل آی سیو ملاقات ممنوع نیست.مامانشو میخواد ببی....» و عمو نگذاشته بود حرف پرستار تمام شود و با جدیت گفته بود:«نمیگیم....نمیگیم...» و گریه نکرده بود و به زحمت یک لبخند ساختگی ساخته و رفته بود سمت اتاق امیرعلی. پسرک مجروح و بی حال روی تخت خوابیده بود و دستش را گذاشته بود روی سر باندپیچی شده اش و به اداهای ساختگی پسر عمویش می خندید و خیالش راحت بود مادرش توی خانه منتظر است که امیرعلی خوب شود و برود پیشش. پرستار نگاهش خیره مانده بود به در اتاق و نمی دانست باید برای زودتر خوب شدن امیرعلی و برگشتنش به خانه،دعا کند یا نه... 📝 راوی: مهدیه سادات حسینی 🥀جانباز برادر شهیده و فرزند شهیده _______ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• ســـــــلام و درودهـــــــاا حضـور ارزشمندتان همراهاان گرامی 🌹 صبحتـــون بمهـــر و روزتــــون ب آفتاب پرمهر ونورای حضرت عشق❤️ ان شاالله که ساعات خوبی رو سپری کنید 🔘شهادت امام موسی کاظم رو خدمت آقا امام زمان و رهبر معظم انقلاب و شما بزرگواران تسلیت عرض میکنیم. 🌺ان شالله ما و اولاد ما شیعه واقعی حضرت و همیشه و در همه حال پیرو دستورات ائمه بزرگوار باشیم ..... ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman