تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان مهمان مشهدی 2 پارسال (۱۴۰۱) یک مرد به واسطه ی یکی از آشناهایمان، از مشهد تماس گرفت و
#روایت_کرمان
مهمان مشهدی 3
مهمان های عزیزی بودند، اینقدر که در همان ساعت های اولیه کلی مهرشان به دلمان افتاد. حسابی با فاطمه خانم رفیق شده بودم و درددل کردیم. بچه ها هم دوست شده بودند و مرتب بازی می کردند.
فاطمه خانم میگفت: «عاشق لهجه ی شما کرمونی ها هستم و دوست دارم بیشتر یادش بگیرم». گفتم: «خودم کم کم بهت یاد میدم». قوّتوی کرمانی هم خیلی دوست داشت و قول دادم برایش از آن خوشمزه ها درست کنم.
ایام سالگرد حاج قاسم تمام شد و مهمان ها رفتند. مدتی بعد امام رئوف منت گذاشتند و ما را طلبیدند ♥️.
مشهد علاوه بر امام رضا علیهالسلام، مهمان خانواده ی ممتحن شدیم و دوباره دیدارها تازه شد. آخ که چقدر این خانواده عزیز و محترمند. و کنارشان حسابی به ما خوش گذشت. اینقدر که ازشان قول گرفتیم برای مراسم حاج قاسم دوباره بیایند و دور هم باشیم.
این روایت ادامه دارد...
📝 زهرا السادات اسدی
_____
📌کانال #تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان مهمان مشهدی 3 مهمان های عزیزی بودند، اینقدر که در همان ساعت های اولیه کلی مهرشان به
#روایت_کرمان
مهمان مشهدی 4
دی ماه از راه رسید و بدو بدو های ما شروع شد. یک پا ستاد اسکان هستیم برای خودمان. امسال هم قرار بود از چند جای مختلف مهمان داشته باشیم.
روزهای نزدیک سالگردِ حاج قاسم یک شب خانوادگی رفتیم گلزار. چه حال و هوایی بود، مردمِ عاشق سردار در رفت و آمد بودند. بعضی دعا میخواندند و اشک میریختند. بعضی مشغول پذیرایی بودند. گروهی گوشه ای نشسته بودند و راوی برایشان از حاجی میگفت.
همسرم در همان حال و هوای دلچسب با آقای ممتحن تماس گرفت و دعوت کرد امسال هم کرمان بیایند و مهمان ما باشند.آقای ممتحن گفته بود: «باید برم کربلا، خودم نیستم خانواده رو بیارم. اونا هم تا حالا تنها سفر نرفتن. اگه بلیط گیرشون اومد میان مزاحمتون میشن. اگرم بلیط نبود که دیگه امسال قسمت نیست و سال آینده زحمتتون میدیم.بازم خبر میدم بهتون».
و من منتظر خبر بودم.
این روایت ادامه دارد...
📝 زهرا السادات اسدی
___
📌کانال #تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
ســلام رفقای راه نــ💫ــور...☺️
هم دلان، هم نفسان، عاشقان ســلام..✋
🍃 ســلامی چو بوی خوش آشنایی، سلامی از دیار احساس در لفافه ای از مهر و محبت و در طبقی از عطر گل یاس پیشکش حضور پر لطفتان☺️
و درودی چون گلواژه ی سرخ عشق به پاکی صداقت چشمانتان تقدیمتان باد.🌹
پیشاپیش فرارسیدن 22 بهمن ماه ؛ طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر شما مبارک باد.💐
انقلاب ، همانگونه که در این چهل و چهار سال، مسیر خود را، بسمت هدف نهایی اش طی کرده؛ تا برپایی تمدن نوین اسلامی ، از حرکت بازنخواهد ایستاد.
مفسدان و حامیان آنان، بدانند؛ ذات انقلاب، در این چهل و اندی سال، منطبق بر سنت غربالگری الهی، نااهلان و نامحرمان را طرد نموده، و خواهد نمود.....
💥 ولو کره الکفرون .....
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄• ســلام رفقای راه نــ💫ــور...☺️ هم دلان، هم نفسان، عاشق
.
سلام مجدد خدمت خـــانواده بزرگ تنهامسیــری خودمون 👋
امیدوارم حال دلتون عالی باشه و لبـــتون
خندون .😊
.
.
امروز علاوه بر صــبح بخیر یه خــبر خـوبم
واستـــــون دارم اونـــم اینکه از امروز قراره
انشاءالله هر روز صــــ🌞ــــبح ، روزمـون رو
با صبحـــانه آگاهـــی شـــروع کنیم .
.
شمــــــا هـــم قــول بدید با ارســـــــال این
آگاهـی های صــبحـگاهی ، دوســـتانتون
رو هم به این ضــــیافت دعــــــوت کـــــنید 😊💐
.
.
✅ صبحانه آگاهی:
" در ساعــــات اولـــــیه صبح کارهایت را
انجام بده که توأم با مــــوفقیت است. "
. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
🔰 پیامبر مهربانیها (ص) :
" صـبح زود در طلب روزی و حاجتهای
خود بروید زیرا صبح خیزی مایه برکت
و رســــتگاریست " 🌱
.
#صبحانه_آگاهی
شما هم هر روز دعوتید به
صرف صبحـــــانه آگاهـی👇
http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
تنها مسیری های استان کرمان
. ✅ صبحانه آگاهی: " در ساعــــات اولـــــیه صبح کارهایت را انجام بده که توأم با مــــوفقیت
.
امروز و مطمـــئنم شما هم مــثل من با این
صــــبحــــانه آگاهــــی که نوش جـــــان کردیم
روز خوبی رو شــــــروع خواهید کردید 😊
.
#گپ_روز
#موضوع : «خدا، عاشقِ عاشقها میشود فقط»
✍️ عزیز جان همه میگفتند که «مستجاب الدعوه» است!
اولها فکر میکردم که شاید بازارگرمی بچهها و نوههایش است، اما چند سال بعد از اینکه شناختمش دیدم راست میگویند همه ! عزیزجان مستجاب الدعوه است واقعاً!
• پیرزنی بود حدود هشتاد ساله، تقریباً بیست سالی بود که تنها زندگی میکرد.
همسرش باغبان بود در شهرداری و بعد از رفتنش حقوق اندکی برایش باقی گذاشته بود.
• برایم عجیب بود این همه عزّتی که این زن در میان فرزندان و عروس و دامادها و نوهها و ... داشت. اینکه بچههایش برای بودن در کنارش ازهم سبقت میگرفتند و حتی هرکدام با وجود چند عروس و داماد، قرار میگذاشتند برای اینکه حداقل ماهی یکبار هم که شده همه در خانهی او جمع شوند و کسی در آن تاریخ غایب نباشد حتی نوهها و نتیجهها!
• یک روز نشستم پای حرف یکی از پسرانش.
گفت : «عزیزجان» اصلاً جوانیهایش مامان خوشاخلاقی نبود.
هیچ وقت هم همه اینقدر مشتاق خالی نکردنِ دورش نبودند نمیدانم شاید برای اینکه از بس آقاجان لیلی به لالایش میگذاشت و نازش را میکشید، آخر او دختر خان بود و آقاجان رعیت، که عاشقش شده بود و بالاخره موفق شده بود بدستش بیاورد.
• عزیزجان که پنجاه ساله شد؛ آقاجان «مرض قند»ش شدت گرفت.
و روزبروز هم حالش بدتر شد تا اینکه بعد از چند سال به قطع انگشت و قطع پا و ... رسید.
اما این اتفاق از عزیزجانِ نق نقو، یک فرشتهی بهشتی ساخت!
✘ عزیزجان انگار عزمش را جزم کرده باشد که آقاجان به هیچوجه خستگی او را نبیند، با اینکه دیگر تنها شده بود و بار همهی زندگی به دوشش افتاده بود، هر روز شادتر از دیروز به نظر میرسید. عزیزجانی که عزیزکردهی آقاجان بود و کمتر دست به سیاه و سفید میزد.
اصلاً صدای شعر خواندنش را در خانه یادمان نمیرود، هر روز برای آقاجان شعر میخواند و پایش را شستشو میداد و قربان صدقهاش میرفت و ما در تعجب بودیم از اینهمه تغییر یکهویی.
√ روزی که آقاجان رفت امّا ... نه شکست و نه افتاد!
ایستاد و مردانه تمام مراسمها را مدیریت کرد و بعد از آن شد یک عزیزجانِ به تمام عیار. با همان حقوق آقاجان، تمام تولدهای اهل بیت علیهمالسلام و تمام اعیاد را برای خانوادهی تمام فرزندانش عیدی کنار میگذاشت، شیرینی و میوه میخرید و منتظرشان میشد!
• یک جمعه در ماه هم همه را دعوت میکرد و برایشان سبزی پلو با ماهی میپخت. آنقدر محبتِ بیتوقع به پای بقیه میریخت، که همه دوست داشتند نروند از آن خانهی قدیمیِ نورانی.
• او عاشقی را از آقاجان یاد گرفته بود، و وقتی نوبت او شد که یک تنه عاشقی کند، آنقدر خوشگل آمد وسط میدان که نه فقط آقاجان که همه را شیفته خودش کرد.
✘ اما قشنگتر اینکه خدا را هم شیفتهی خودش کرده بود از این رضایت زیبایش!
دیگر همهی ما به این نتیجه رسیده بودیم که گرههایمان به نفسِ عزیزجان باز میشود!
• میگفت : ننه من نیمههای شب بلند میشوم و دستانم را بالا میگیرم و خدا را به دستان ابوالفضلش قسم میدهم که با همان دستهای بریده گره فرزندان مرا باز کند، و میکند حتماً....
√ سالها گذشت و من امروز تازه میفهمم؛ «خدا، عاشقِ عاشقها میشود فقط»...
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما باید ارث بیشتری از آینده ببریم!
و این سهم ما، وابسته به میزان شناخت ماست.
🎥 توضیحات استادشجاعی پیرامون یک واجب فوری به اسم حضور ملّی.
#دهه_فجر
#لبیک_یا_خامنه_ای
#فردا_خواهیم_آمد
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانکرمان⇩
@Tanhamasirkerman
چهل روز از شهادت شهدای کرمان گذشت
یاد و نام شون رو با یک #صلوات گرامی میداریم
🌹