ولی اگه حسن یزدانی، اون باراندازُ روی تیلور نمیزد و میباخت، من واقعا عصبانی میشدم...
دیدین چه خوشگل چرخوندش؟
تیلور رو داوری های ناعادلانه پیروز کردن، خودش تا آخر بازی فقط تونست سینهی حسنو خاک کنه... اونم چون حسن روحیهشو بخاطر اون امیتازات لامصب از دست داده بود، اینطوری شد...
عیبی نداره...
خاطره شد...
ایشالا کشتی بعدی...
و دلهایی که شکسته بودند و لبهایی که همچنان میخندیدند، بر این حقیقت اذعان داشتند که سالهاست از این دیار رفتهاند و تنها ظرفی خالی از وجود، از آنها، در این هیچستان، باقی مانده، است...
و هیچ کس، و هیچ کس، و تنها همان هیچ کس بود که فهمیده بود، دیگر کسی اینجا نیست...