eitaa logo
طنین|Tanin
850 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
844 ویدیو
115 فایل
حال‌وهوای‌‌جمعی‌از‌دهه‌هشتادیا:)! طنین ؟ به معنای نجوا ، پژواک 🪴 تودورانی‌که‌همه‌دارن‌یاعلی‌میگن‌وعشق‌آغازمیکنن مایاابلفضل‌میگیمو‌میریم‌سراغ‌مشکل‌بعدی🤌🏿 -به‌صرف‌چای‌و‌شعر☕✨ -آغازمون‌از‌تیر¹⁴⁰³ بیشترپست‌هاتولیدداخله:) کپی جز روزمرگی هامون حلالت دلاور
مشاهده در ایتا
دانلود
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 *گناه جاریه چیست ؟* گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نمی‌شود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه می‌شود. گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا منتشـر می‌شود و منتشـر می‌شود و منتشـر میشود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمی‌کردی!! آیا اینها گناهان من است !! من که اصلا این اشخاص را نمی‌شناسم چرا من مسئول گناهشان هستم و در آن شریکم مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس حدیث دروغ، تصویر ترانه‌های مبتذل و...دعوت به کارهای منکر و...یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد پست‌های سیاسی دروغ و آنچه به صحت آن مطمئن نیستی و برای خوشایند و خنده دیگران ارسال می‌کنی چه بسیار کسانی که بوسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر، گناهی به گردن شماست.... احتیاط کنیم !! مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد پـاک کن آنچه را که روز حساب برعلیه تو شهادت می‌دهد !! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
🦋بســـم‌ربِ‌الفآطـــمہ🌈 شروع فعالیت ادمین💫 ★════════╗ @dokhtaranchador1 ╚═══════★╝
‌ صاحب‌جانــم🌿 تعجیـل‌کـن‌!🤲🏻 بخاطرِصدهاهـزارچشـم،💫 ا؎پاسخِ‌گرامۍ‌ِامن‌یجیب‌ها..🌸 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 ★════════╗ @dokhtaranchador1 ╚═══════★╝
● ☆ ● چند کار ساده برای چند صد برابر كردن ثواب نمازها؛ 🤚 🍃 :باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند.🌾 🍃: دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است.🍃 🍃 زدن:دو ركعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواک است.🌱 🍃 در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان ميشود.🌙 🍃:باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.⭐ 🍃(س) بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق (ع) است. ★════════╗ @dokhtaranchador1 ╚═══════★╝ 💖
🌿 ★════════╗ @dokhtaranchador1 ╚═══════★╝ 🌸
. . «الٰلّٰهُمَ اَرْزُقْنٰا زیّٰارة الْحُسَیْن🤲🏻📿» روبه‌صحنت... سجده‌کردم🍃 مُهرِتربت‌خیس‌شد!🌊 بوی‌خاک‌کربلاهم‌گریه‌درمی‌آورد(:🌌✨ . . .🌿 🎈 ★════════╗ @dokhtaranchador1 ╚═══════★╝
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 💫💫💫💫💫 ✨✨✨✨ ★════════╗ @dokhtaranchador1 ╚═══════★╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🍃رمان 🌸🍃 ✨ قسمت👈🏻چهارم ✨ توی راه بابا اصلا حرفی نزد، رسیدیم خونه بابا ماشینو برد پارکینک منم زودتر رفتم خونه که برم تو اتاقم. چشمم به سجاده مامان افتاد که اون شب جمع نکرده بودم . رفتم نشستم کناره سجاده . قفل زبونم باز شد : یعنی اینقدر بد بودم که حتی صدامو نشنیدی؟ به حال روزم نگاه نکردی؟ من که از تو چیز زیادی نخواستم! من که قول داده بودم که دختره خوبی میشم . هر چی گفتی انجام بدم کجاست اون بخشندگیت هان چرا صدامو نشنیدی دیگه نمیخوامت دیگه نیازی به تو ندارم تمام زندگی من الان زیر خاکه ، دیگه هیچ نمیخوام ازت . شروع کردم به جیغ و داد کردن سجاده رو پرت کردم مهره خورد شد از شدت پرتاب من. اون طرف تر ، تسبیح مادرمو گرفتم پاره کردم. بابا شنیدن صدام خودشو رسوند داخل خونه اومد کنارمو بغلم کرد: سارا جان آروم باش بابا - چه جوری آروم باشم بابا . مامان دیگه نیست پیش ما بابا عشقت الان زیر خاکه بابا رضا اشک میریخت و چیزی نمیگفت : اینقدر تو بغلش گریه کردم که نفهمیدم چی شد که از حال رفتم و چشممو باز کردم توی اتاق بودم . نرگس جون کنارم بود،به دستم سرم زده بودن نرگس جون: سلام ساراجان ، بهتری؟ - بابام کجاست؟ نرگس جون:رفته مراسم ، میخواست بمونه پیشت ولی ما نزاشتیم زشت میشد اگه نمیرفت ، بابا رضا هم گفت نمیخواد تو بیای مراسم ، شاید باز حالت بد بشه . یه هفته گذشت و بابا اجازه نمیداد تو هیچ مراسمی شرکت کنم حتی سر خاک هم منو نمیبرد ،میترسید حالم بد بشه، واقعا خیلی بد حالم ، پدرم حال خودش از من خراب تر بود ،نیمه های شب صدای گریه هاشو از تو اتاقم میشنیدم به خودم میگفتم بابا جون تو چقدر صبوری منم توی اتاقم بودم و با عکس مامانم حرف میزدمو گریه میکردم. در طول روز نرگس جون و خاله زهرا میومدن بهم سر میزدن بعد یک ماه بابا اومد تو اتاقم: بابا سارا آماده شو بریم سر خاک. (من چقدر خوشحال بودم که بلاخره میتونم برم سر خاک مامان فاطمه) سریع اماده شدم و رفتیم رسیدیم بهشت زهرا ،دسته بابا رو گرفته بودمو همراهش میرفتیم رسیدیم به سنگ قبر مامان پاهام سست شد نشستم کناره قبر سرمو گذاشتم روی سنگ سلام مامان قشنگم ببخش که دیر اومدم پیشت. چقدر دلم برات تنگ شده بود. چقدر زود از پیش ما رفتی. بعد کلی درد و دل و گریه همراه بابا به سمت خونه حرکت کردیم... ادامه دارد .... 💎 ...📿 💎