هدایت شده از طنین|Tanin
#سلامارباب ✋
🍃 مےشود این روزها درد فراغـم بیشتر
✨ صبحها این بغض مےآید سراغم بیشتر
🍃 السلام اے در كنار آب مقطوع الورید
✨ آه نامٺ آمد و شد حسِ داغم بیشتر
#روزتونحسینی 💚
به کانال دختران چادر بپیوندید👇🏻☘
ʝơıŋ➘
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1』
#حدیث_روز ❄️
امام علی علیه السلام :
اِعلَمُوا أنَّ عَبدا و إن ضَعُفَتْ حِيلَتُهُ و وَهَنَتْ مَكِيدَتُهُ أنَّهُ لَن يُنقَصَ مِمّا قَدَّرَ اللّهُ لَهُ و إن قَوِيَ عَبدٌ في شِدَّةِ الحِيلَةِ و قُوَّةِ المَكِيدَة أنّهُ لن يُزادَ عَلى ما قَدَّرَ اللّهُ لَهُ .
بدانيد كه آنچه خداوند براى بنده مقدّر كرده است، بى كم و كاست، به او برسد هر چند در چاره انديشى و پيدا كردن راههاى كسب روزى ناتوان باشد و نيز بيش از آنچه خداوند برايش مقدّر كرده به او نرسد، هر چند بسيار زرنگ و چاره انديش باشد.
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
❣خواهر
جنگ تفنگها وتانڪها
سالهاست تمام شدہ
ولے ✋
⬅️وصیت شهدا بہ حجاب
↩️وچفیہ رهبرے
‼️داد مے زند ڪہ مبارزہ هنوز ادامہ دارد...
❣بانو
✅اسلحہ ات را زمین نگذار
•❥• •❥•
『 #دختران_چادر』
『 @dokhtaranchador1 』
طنین|Tanin
شهــــدا ...😞
دلمـــان ڪہ مےگیـرد ...❤️
راهمــــان را مےگیـریم و🛣
مےآییم بہ سمت مَزار شمـا😇
ڪہ دنج تریـن جـاے دنیـاست ...🙃
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
طنین|Tanin
مگه هست!
کسی یادگاری هاشو دور بندازه!
یا از خودش جدا کنه
نه!
منم بهترین یادگاری را
که ازمادرم زهرابه ارث رسیده
از خودم جدا نمیکنم
همه جا با چادر میگردم
#فقط_به_عشق_چادرم😍♥
─┅═ঊঈ🦋ঊঈ═┅─
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
طنین|Tanin
#چادرانه💕
.
.
.
یڪنخےازچادرت☺️
در جوی ڪوچه غرقشد
ڪوچه راعطر گلاب 🌹🍃
اصل ڪاشان داده است
.
.
『 #دختران_چادر』
『 @dokhtaranchador1』
رمان نگاه خدا🙂❤
#پارت_نوزدهم🥀🍃
منم صبر کردم که خلوت بشه برم تبریک بگم
رفتم جلو
- سلام اقا سید خوبین ،تبریک میگم انشاءالله که این دوستمون خوشبختتون کنه...
عاطفه: وایییی سارا از دست تو
آقا سید :( همون جور که سرش پایین بودگفت) خیلی خوشحال شدیم که تشریف آوردین - خواهش میکنم باید حتمن میاومدم میدیدم این شاهزاده عاطی خانومو(عاطی مانتو میکشید ،): سارا میکشیمت - ببخشید من یه لحظه برم ببینم عاطی چیکارم داره
(سرمو بردم زیر چادر ).
عاطی: واییی سارا زشته بروبیرون - ای جووونم چه عروسکی شدی تو
عاطی: دختره دیونه اینا چی بود گفتی - وااا حقیقته دیگه ،دروغ که نگفتم
عاطی: خدا چیکارت کنه ابروم رفت برو بیرون
- دوست داشتم اولین نفری که تو رو میبینه من باشم ..
عاطی: حالا برو یه ملت پشت سرت هستن
- ای وای ببخشید( صورت خوشگلشو بوسیدم )
خوشبخت بشی
از همه خدا حافظی کردم رفتم خونه
رسیدم خونه بابا هنوز نیومده بود
منم رفتم یه چیزی خوردم و رفتم تو اتاقم
ای کاش منم میتونستم یکی و پیدا کنم هر چه زودتر برم از اینجا
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم اماده شدم برم دانشگاه ،رفتم پایین دیدم بابا مثل همیشه صبحانه رو برام آماده کرده بود
یه لقمه برداشتم تو راه خوردم ،
رسیدم دانشگاه ،وارد محوطه شدم کلاسها رو گذروندم حوصله نداشتم رفتم پارک.تو پارک فکر اینکه چکار کنم دیونم کرده بود.بلند شدم واز پارک رفتم بیرون ،سوار ماشین شدم رفتم خونه، حوصله هیچ کاری و نداشتم ،ای کاش بابا این شرط رو مطرح نمیکردم ، نمیدونستم اگه یه روزی بابا رضا بفهمه که دخترش چه فکرهایی میکنه برای رفتن چه حالی میشه
روی تختم دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم عاطفه است
- سلام عاطفه جون
عاطی: سلام به دوست عزیزم - چه خوب شد زنگ زدی داشتم از فکر و خیال میمردم
عاطی: بازچی شده - هیچی بابا بعدا بهت میگم ،خوب شما چه خبر شاهزاده تون خوبه
عاطی: قربونت شکر
سارا میخواستم بگم ما واسه عید میخوایم بریم راهیان نور ،تو هم میای اسمت و بنویسیم؟
- نه عزیزم ،عید میخوایم بریم ترکیه خونه سلما
عاطی: عع چه خوب ،کاره خوبی کردین میخواین برین ،حال و هوات هم عوض میشه - اره،عاطی کی میای ببینمت ،دلم برات تنگ شده
عاطی: قربون دلت برم ،نمیدونم احتمالن هفته بعد میام - باشه منتظرت میمونم
عاطی: سارا جان کاری نداری؟
- نه قربونت برم سلام به شاهزاده برسون
عاطی : چشم ،خدا نگهدار
ساعت ۹ شب بابا اومد خونه ،
- سلام بابا جون خسته نباشین
بابا رضا: سلام بابا
- برین لباساتونو عوض کنین تا شامو آماده کنم
بابا رضا :چشم
ادامه دارد🙂