eitaa logo
طنین|Tanin
850 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
844 ویدیو
115 فایل
حال‌وهوای‌‌جمعی‌از‌دهه‌هشتادیا:)! طنین ؟ به معنای نجوا ، پژواک 🪴 تودورانی‌که‌همه‌دارن‌یاعلی‌میگن‌وعشق‌آغازمیکنن مایاابلفضل‌میگیمو‌میریم‌سراغ‌مشکل‌بعدی🤌🏿 -به‌صرف‌چای‌و‌شعر☕✨ -آغازمون‌از‌تیر¹⁴⁰³ بیشترپست‌هاتولیدداخله:) کپی جز روزمرگی هامون حلالت دلاور
مشاهده در ایتا
دانلود
چادر یک سبک زندگی ست...! ما از سبک زندگی چادری ها میگوییم چادر که سرت میکنی، زندگی ات هم باید چادرانه بشود.😍 یک نیست فقط! یک زندگیست ʝơıŋ➘ 『 』 『 @dokhtaranchador1
- 🎈 - 🖤 چـٰآدُࢪَم‌ ٺـٰآج‌ بِھِشٺےسٺ.. ڪہ‌ بَࢪ سَࢪ دآࢪَم.. مَـن‌ مَحـٰآل‌‌َسٺ.. آن‌ ࢪآ اَز‌ سَـࢪَم‌ بَـࢪدآࢪَم..! ʝơıŋ➘ 『 』 『 @dokhtaranchador1
•°♡°• ♥️ سخت است ولی همیشه برسردارم... من چادریَم نشانِ برتردارم.. بگذارهرکه هرچه خواهدگوید؛ من ارثیهء حَضرتِ مادردارم...😌🌱 :) ʝơıŋ➘ 『 』 『 @dokhtaranchador1
رمان پلاک پنهان 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 ــ درمورد این گروه چیزی میدونی؟ ــ خیلی کم محمد نفس عمیقی کشید و شروع کرد به تعریف: ــ گروه ضدانقالبی که صهیونیست اونو ساپورت میکنه،کارشون و روش تبلیغشون با بقیه فرق میکنه،اونا دقیقا مثل زمان انقالب کار میکنن،مثل پخش نشریه یا سخنرانی وبعضی وقتا نوشتن روی دیوار ــ دقیقا مثل نشریه هایی که تو اتاق کار سمانه پیدا کردیم محمد به عالمت تایید تکان داد؛ ــ دقیقا،االن اینکه هدفشون از این کار دقیقا چیه،چیز قطعی گیرمون نیومده ــ عجیبه ،االن دنیای تکنولوژیه،مطمئن باشید یه نقشه ی بزرگی تو ذهنشونه ــ شک نکن،وقتی از سهرابی گفتی ،فرداش یکیشون اعتراف کرد که سهرابی رو برای کار تو دانشگاه گذاشته بودند،اما کسی به اسم بشیری رو نمیشناسن،البته اسم سمانه رو پرسیدم هم نشناخت و گفت که اصال همچین شخصی تو گروشون نبوده. ــ خب این خیلی خوبه که اعتراف کرده سمانه تو گروه نبوده ــ اما کافی نیست ــ چه کاره ی گروه بوده؟؟اصال از کجا میدونید راست میگه؟ ــ کمیل،خودت مرد این تشکیالتی،خوب میدونی تا از چیزی مطمئن نشدیم انجامش نمیدیم کمیل کالفه دستانش را درهم فشرد و گفت: ــ فک کنم الزم باشه به سمانه حرف بزنم ــ آره ،ازش بپرس روز انتخابات دقیقا چی شد؟با بشیری حرف زده؟آخرین بار کی بشیری رو دیده کمیل سری تکان داد و نگاهی قدرشناس به دایی اش خیره شد: ــ ممنون دایی ــ جم کن خودتو،به خاطر سمانه بود فقط هردو خندیدند،محمد روی شانه ی خواهرزاده اش زد و گفت: ــ ان شاء اهلل همین روزا سمانه رو بکشی بیرون از این قضیه بعد بشینیم دوتایی روی این پرونده کار کنیم. ــ ان شاء اهلل ــ من برم دیگه کمیل تا سالن محمد را همراهی کرد،بعد از رفتن محمد به امیرعلی گفت که سمانه را به اتاق بازجویی بیاورند...
رمان پلاک پنهان 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 ـــ خوبید؟ سمانه سرش را باال آورد و نگاهی به کمیل انداخت لبخند خسته ای زد و گفت: ــ خوبم ــ چندتا سوال میپرسم ،میخوام قبل از جواب خوب فکر کنید سمانه به تکان دادن سر اکتفا کرد: ــ پیامی که از گوشیتون فرستاده شد،به چندتا از فعالین بسیج بود که ازشون خواسته بودید که اگه نامزد مورد نظر رای نیورد ،بریزن تو خیابون و به بقیه خبر بدید ــ من نفرستادم ــ میدونم،مضمونو گفتم، ساعت دقیق ارسال یازده ونیم ظهر روز انتخابات بوده،دقیقا اون ساعت کجا بودید؟؟ سمانه در فکر فرو رفت و آن روز را به خاطر آورد،ساعت ده مسجد بود که بعد رویا زنگ زده بود بعدشم ــ یادم اومد،یکی از بچه ها دفتر زنگ زد گفت که سیستم مشکل داره بیاد،منم رفتم ــ مشکلش چی بود؟کی بود؟ ــ چیز خاصی نبود ،زود درست شد ،رویا رضایی ــ اون جا رفتید کیفتون پیشتون بود سمانه چند لحظه فکر کرد و دوباره گفت: ــ نه قبلش رفتم از تو اتاقم Cd برداشتم برای نصب،کیفمو اونجا گذاشتم ــ کار سیستم چقدر طول کشید؟ ــ نیم ساعت ــ اون روز دقیق کی تو دفتر بودن؟ ــ من،رویا،اقای سهرابی، ــ بشیری رو آخرین بار کی دیدید؟ ــ روز انتخابات،وسط جمعیت ــ حرفی زدید ــ نت فقط کمی بهاش بحثم شد ــ و دیگه ندیدینش؟
「♥️」 🦋 ⃟¦🖇➺•• ‌‌. طَعنہ‌ها دِلـ سَردَٺ‌نڪند❄ بااِفتِخارقدم‌بِزَن😌 بانو🌼 چہ‌ڪَسے میدانَد..؟🧐 پُشت‌آن‌پوشش‌سَخت...!♥️ پُشتِ‌آن‌اَخم‌عَمیق...!🤨 چہ گُـلی🌺‌پِنهان‌اَست...😌 . ʝơıŋ➘ 『 』 『 @dokhtaranchador1
🌷 🌸 ♡بانـو♡ زیباترین پنجره ی دنیا قاب چادر توست❤️ آنگاه تو میمانی و " نورُ علیٰ نور "❗️ وچه زیباست انعکاس حیا از پشتِ این سنگـرِ سادهٔ سنگین سیاه ...☆ ʝơıŋ➘ 『 』 『 @dokhtaranchador1
••✾ پروفایل ✾•• ••✾ ✾•• ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄ @dokhtaranchador1♡ ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄
••✾ پروفایل ✾•• ••✾ ✾•• ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄ @dokhtaranchador1♡ ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄
••✾ پروفایل ✾•• ••✾ ✾•• ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄ @dokhtaranchador1♡ ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄
نظرات خودتون رو به ما بگید خوشحال میشیم👆🏻