eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃یا صاحب کل نجوی 🍃 شروع میکنم روزم را به نام و یاد تو که عطر یاد تو آرامبخش لحظه های من است 7⃣شهریورماه و جمعه ایی دیگر و ۸ روز از ماه عزای ارباب گذشته است 😔 ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
🍀 سلام مولای غریبم🍀 وقتی قلبم در حرارت روضه‌ها گُر می‌گیرد 💔 و سیلاب اشک بی امان پهنای صورتم را می‌پوشاند😭 با ذره ذره‌ی وجودم زیر لب زمزمه می‌کنم : این الطالب بدم المقتول بکربلا ... ▪️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرجَ ▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
درد میجویند این وارستگان مکتب عشق ❤️ انکه درمان خواهد از اصحاب این مکتب غریب است ... ╭┄══🖤══┄╮ @TarighAhmad ╰┄══🖤══┄╯
📱 حاج حسین یکتا: در فرهنگِ کربلا جوان یعنی؛ آن کسی که جلودار است و از همه زودتر به سمت شهادت، سبقت می‌گیرد السَّلَامُ عَلَیكَ یا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیرِ سَلِیلٍ ༺ ════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ 💢 @TARIGHAHMAD 💢 ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═
°•|امام خامنه ای♡ {🔆} اگر فداکاری بزرگ نمی‌بود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده می‌شد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶ | 🗓 ••●❥❤️❥●•• @TarighAhmad
🌺 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : ✅ یا فاطمة! کلُّ عینٍ باکیةٌ یومَ القیامةِ الاّ عینٌ بَکَتْ علی مُصابِ الحسین فانّها ضاحکةٌ مُستَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الجنة. 💢فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است،♨️ مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین ع گریسته باشد ، 😭 که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.💯 📖 بحارالانوار، ج44 ، ص293 /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
🕊| 📄| شهید سید مرتضے آوینے: منطق ما،منطق امام (ع)است. اگر دشمن این حقیقت را دریابد هرگز لحظه‌ای منتظر ما نخواهد ماند 🏴 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁ @TarighAhmad ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
جهاد‌یعنی‌حضور‌درمیدان‌بامجاهدات، باتلاش،باهدف،باایمان. این‌مۍشود‌جهاد...(: -رهبر‌ڪبیر‌انقلاب🌱 مجاهدِ راه اسلام 😍 بسم الله💪 😉 ⁦(✯ᴗ✯)⁩ ※•﴾ @TarighAhmad ﴿•※
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے 🌷 قس
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت نفس نفس میزد....🏃💓 معلوم بود دویده.آقای موحد بهش گفت: _بیا اینجا اینو ببین.😁 وحید پشت پدرش ایستاد.من نمیدیدم چی میبینن ولی معلوم بود خیلی اکشنه.👊👊وحید باتعجب گفت: _این شمایین؟!!!😳😳 آقای موحد گفت: _تازه اولاشو باید میدیدی.پسرم،مواظب باش زهراخانوم رو عصبانی نکنی. بعد بلند خندید.😂 تا روال پرونده طی بشه،شب شده بود.🌃 رفتم خونه... همه نگاهم میکردن. محمد به شوخی گفت: _حتما باید گربه رو الان میکشتی؟!😂 همه خندیدیم.😅😄😃😂😁😀مامان بغلم کرد و گفت: _خداروشکر سالمی.🤗😄 مهمان ها رسیده بودن.... برخورد مادر و خواهرهای وحید هم دست کمی از خانواده خودم نداشت.😅پدروحید با هیجان از لحظه درگیری و شجاعت و ضربات حرفه ای من تعریف میکرد.😬🙈همه باتعجب😳 و لبخند😊 به من نگاه میکردن.منم سرمو انداختم پایین و لبخند میزدم... قرار شد تو محضر 💍عقد کنیم و جشن عروسی سه ماه بعدش تو تالار باشه. وحید اصرار داشت زودتر باشه ولی زودتر از سه ماه نمیشد.چون باید خونه پیدا میکرد برای اجاره، چیدن وسایل،هماهنگی تالار و خیلی کارهای دیگه. بحث مهریه شد.... بابا به من نگاه کرد.بعد به پدروحید گفت: _میخواستم امروز درمورد مهریه ازش بپرسم که نشد. دوباره به من نگاه کرد و گفت: _حالا هرچی نظر خودته بگو.😊 همه به من نگاه کردن.با شرمندگی گفتم: _هرچی باشه قبول میکنید؟😊 بابا گفت:_بله پدروحید گفت: _بله،هر چی که باشه.😊 گفتم: _آقای موحد هم قبول میکنن؟ نگاهش نمیکردم.پدروحید بهش گفت: _وحید جان،شما باید مهریه رو تقدیم کنی. هرچی زهرا خانوم بگن قبول میکنی؟ وحید گفت: سبله.ولی...جنبه ی مادی هم داشته باشه حتما.☺️☝️ تازه همه متوجه منظور من شده بودن.از اینکه وحید اینقدر خوب فهمیده بود خوشم اومد.😊 گفتم: _مهریه من همینه که میگم.نمیخوام تو عقدنامه چیزی بیشتر از این باشه.حتی شاخه نبات و اینجور چیزها هم نباشه. پدروحید گفت: _حالا شما بفرمایید،ما ببینیم اصلا در توان ما هست.😁 گفتم: _بیست و دو✨ دور ختم کامل قرآن✨ با ترجمه.😊✨ همه ساکت بودن... وحید تمام مدت به من نگاه نمیکرد حتی وقتی با من حرف میزد.منم نگاهش نمیکردم حتی وقتی باهاش حرف میزدم. وحید گفت: _حالا چرا بیست و دو تا؟🤔😊 گفتم: _هر دور ختم قرآن به نیت کسیه. -به نیت کی؟ -چهارده تا به نیت چهارده معصوم(ع).مابقی به نیت حضرت خدیجه(س)، حضرت زینب(س)، حضرت ابالفضل(ع)، مادرشون ام البنین، خانم ربابه،مادر امام زمان(س)،حضرت معصومه(س) و....آخریش خودم. سکوت بود.گفت: _باشه.قبول.😊قبول کردن هدیه هم ازدستورات اسلامه.منم به عنوان هدیه👌 صدوچهارده «١١۴ 🎁» تا سکه اضافه میکنم.قبوله؟ داشتم فکر میکردم... نمیدونستم چی بگم.به بابا نگاه کردم.بابا منتظر جواب من بود.به مامان نگاه کردم.با اشاره بهم گفت قبول کن.گفتم: _به عنوان هدیه اشکالی نداره ولی تو عقد نامه چیزی بیشتر از اونی که من گفتم اضافه نشه.😊👌 همه صلوات فرستادن و محمد با شیرینی پذیرایی کرد.☺️🍰 از فردای اون روز کارهای آزمایشگاه و خرید عقد شروع شد.... من و مامان بودیم و وحید و مادرش... لباس پوشیده و شیکی برای محضر انتخاب کردم.خسته شده بودیم.رفتیم جایی آبمیوه ای بخوریم و استراحت کنیم. مامانامون به بهانه خرید ما رو تنها گذاشتن.به آبمیوه م نگاه میکردم،گفتم: _آقای موحد -بفرمایید -یه مطلب خیلی مهمی رو فراموش کردم بهتون بگم. با تعجب و نگرانی گفت: _چه مطلبی؟!😳😥 ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad