✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #صد_وچهل_وسه
بچه ها خواب بودن.😴😴😴نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم.
آروم گفتم:
_وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟😊
-قابل توصیف نیست.😍
-بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،#بعدازهمسری_شما،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست.☺️
به وحید نگاه کردم.گفتم:
_من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها.😌
وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم:
_خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..😇تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..☺️یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب...
یه پاکت✉️ بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت:
_تو هم هدیه ت تو پاکته؟😁
منم لبخند زدم.☺️اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند.✉️👀بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت:
_جان وحید واقعیه؟😳😍
خنده م گرفت.
-بله عزیزم.☺️
-بازهم دوقلو؟😧😳👶🏻👶🏻
-بله.☺️🙈
خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت:
_خدایا خیلی نوکرتم.😍☺️
یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف... 🕌🛫
وحید گفت:
_کجایی؟😉
نگاهش کردم.
-تو ابر ها،دارم پرواز میکنم.😌
خندید.😁
تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن😴😴 و فاطمه سادات با کتابش📕 مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت:
_زهرا😊
نگاهش کردم.
-جانم؟😍
جدی گفت:
_خیلی خانومی.😇
بالبخند گفتم:
_ما بیشتر.😉☺️
خندید.بالبخند گفت:
_من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی.☺️
-یعنی چی؟!😅
-فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، ☝️امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم.☺️😆
خنده م گرفت.گفتم:
_من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم.😅
وحید هم خندید.😁جدی گفتم:
_اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست.😇
-یعنی چی؟!🤔
-ما نمیتونیم بگیم #حکمت کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛
یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود..
تو میلیاردها آدمی که رو زمین🌏 وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از #پختگی میرسیدن.وحید موحد #باصبر باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...👌همه ی اتفاقات زندگی ما رو #حساب_کتاب بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی #خدا همه چیزش رو حسابه.
👈اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه،
👈اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه،
👈اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه،
👈اینکه امین رضاپور کی شهید بشه،
👈اینکه پیکرش کی برگرده،
👈اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه،
همش رو #حساب_کتاب بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این #جایگاهی که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما..
خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه #بنده_های_خوبی باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی #بدهکاریم.همه ی زندگی ما #لطف خداست،حتی #سختی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم #بزرگ میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه.
-زهرا،زندگیمون بازهم #سخت_تر میشه...کار من تغییر کرده. #مسئولیتم بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به #مشورت هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به #آرامش دادن هات،هم اینکه مثل سابق #پشت_سنگر نیروها مو تقویت کنی.
بالبخند گفتم:
_اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم.😅
خندید و گفت:
_آره دیگه.کم کم فرماندهی کن.😁😍
-این کارو که الانم دارم میکنم..😌من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو.😉
باهم خندیدیم.😁😃وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت:
_زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی.😍
-ما بیشتر.☺️
وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت:
_میخوام نماز✨ بخونم،برای #تشکر از خدا،بخاطر داشتن تو.😊
بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و #نمازشکر خوندم بخاطر داشتن وحید.
بعد نماز گفتم
💖خدایا *هر چی تو بخوای*.👉تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،مثل همیشه...💖
🌷پایان🌷
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
➣ @TarighAhmad
🍃اللهم اَرِنِی الطَلعَه الرَشیده 🍃
✨ستایش خداوندی
را که برتر از آن است که با آفریدگانش همانند باشد
و فراتر از گفتار واصفان است✨
۲۷آخرین پنج شنبه تابستان 🌞
۲۸ محرم الحرام ۱۴۴۲ 🌙
ذکر روز لا اله الا الله ملک الحق المبین
🍃🌱↷
『@TarighAhmad』
آقا جان
تمام این سالها که درس خواندیم
دبیر ریاضی به ما نگفت که حـد غربــــــت تو
وقتی شیعیانت به گنــاه نزدیک می شوند....
بی نهایتـــــــــــ است!
دبیر شیمی نگفت که اگر عشــق و ایمــان و معـرفـتـــ با هم ترکیب شوند ....
شرایط ظهـــــــور تو مهیا می شود...!
دبیر زیست نگفت که این صدای تپـش قلبــــــ نیست...
صدای بی قـــــــراری دل برای مهـدیـسـتـــــــــــ..!
دبیر فیزیک نگفت که محـور گـردش عـالـم خـال گونــــــه توست..
جاذبـه ی زمیـن به همان سمتـیـسـت که تــــــــو هستی...!
دبیر ادبیات از عشــق مجنون به لیلی, ازغیرتـــ فرهاد نسبت به شیرین گفت...
اما از عشق شیــــعه به مهــــدی از غیرتــش به زهــــــرا(س) نگفت..!
دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چنــدم غربتــــــش است؟!
نگفت غربتـــ اهـل بیـت علـــــی(ع) از کی شروع شد
و تا کی ادامه داردشکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده
شکلک های مورد علاقه..
دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما...
نگفت که انتظار فـــــرج یعنی گنــاه نـکنیم و
یعنی گناه نــــکردن از بهتـریـن اعـمـال است
دبیر عربی به ما یاد داد که مهـــدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما...
نگفت که مهـــدی خاص ترین اسم خــــاص است
که تمام غربتــــ و تـنـــهایـی را پذیـرا شده است...
فـــــدای غربتت یابن الحسن😔💔
#مهدویت
┅═══✼💚✼═══┅┄
@TarighAhmad
┅═══✼💚✼═══┅┄
#خداےخوبمن :)💎
گـاهـے خـدا آنقدر
صدایٺ را دوست دارد
ڪہ سڪوٺ میڪندٺا ٺو
بارها بگویـے خـداے مـن....!ツ❤️
عاشقان وقت نماز است 🌸🍃
التماس دعای فرج
•┄❁🌹❁┄•
@TarighAhmad
•┄❁🌹❁┄•
••تلنگر⚠️
انسانها،
سقوطمۍکنند !〽️
وقتۍ
#نگاه وراهخداوند
را ...
بھقیمتِ💶
#گناه✖️
،بھشیطانبفروشند.😔
※•﴾ @TarighAhmad ﴿•※
#سیره_شهدا
هر چی بهش اصرار می کردم که فرماندهی سپاه رو قبول کن
زیر بار نمی رفت و قبول نمی کرد
بهم می گفت ،
آقای رضایی از من لایق تر و بهترند من ترجیح میدم که از ایشون فرمان بگیرم و توی کارها اگه تونستم کمکشون کنم.
حتی بعد هم توی کردستان بارها بهش می گفتم ،
برگرد تهران و با توجه به قابلیت هایی که داری توی سپاه مشغول خدمت شو.
ولی باز توی جوابم می گفت ، میخوای منو هدر بدی؟ مگه چه اشکالی داره که اینجا کار کنم ؟ دیگران توی تهران هستند و کارشون رو انجام میدن
گفتم خب اگه بری تهران می تونی خودتو به عنوان الگوی مقاومت و تقوی مطرح کنی.
که جواب داد ،
این جا هم با برادرها کار می کنم انسان هر کجا که باشه اگه برای رضای خدا کار کنه همون جا الگو میشه....
سردار
#شهیدمحمد_بروجردی
📕 میرزا محمد پدر کردستان
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
┌───✾❤✾───┐
@TarighAhmad
└───✾❤✾───┘
+حآلِآشُفتہ
دِلآنرا
ڪَسنـَــــدانَــد
جُـزخُــــــدا💔
#آخُداجونم :)
|❥ •• @TARIGHAHMAD
4_5893494651159053137.mp3
3.21M
#بوقت_نوحه🌿🥀
🌿ٺۅنݕٵݜێ دݪݦ دێڱہ نݦێڪۅݕہ
ہݦہ زندڱێݦ ٵݜۅݕہ....
ࢪڢٵڨٺ ݕٵ ࢪڢێڨٵێ ٺۅ ڂۅݕہ😔
-------------------🥀--------------------
--------------------💔-------------------
@Tarighahmad
---------------------🥀-------------------
--------------------💔--------------------
قالَ (عليه السلام) : لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةُ الصّيامِ وَالصَّلاةِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في أمْرِ اللهِ.
✨امام حسن عسکری (ع) فرمود:
#عبادت در زياد انجام دادن نماز و روزه نيست،
بلكه عبادت
#تفكّر و انديشه در #قدرت بى منتهاى خداوند در امور مختلف است💫
#حدیث
╔═✨═🌙═✨═╗
@TarighAhmad
╚═✨═✨═✨═╝
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#پیشنهاد_ویژه_دانلود #اللهم_عجلـــ_الولیڪ_الفرج ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
☝️یہ باࢪ دیڱہ ڱۅݜ ڪنیم😊💔🌿
🍃🌸
💕 ڪارےروانتخـابڪنیم
ڪہاگہجونمونروگذاشتیمپـاش
ارزشداشتــہباشہ❤️
#شهــیدمصطفۍاحمدےروشن 🌹
|❥ •• @TARIGHAHMAD
•| #شھـــღـــيدانہ|•
••
#شهـیدمرتضیآوینی:
چه جنگ باشد و چه نباشد
راه من و تو از #کربلا می گذرد.
باب جهاد اصغر بسته شد
باب جهاد اکبر (مبارزه با نفس)
که بسته نیست...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج🌤
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
ⓙⓞⓘⓝ↴
❀|→@TarighAhmad🏴