🔸 | تَتَبـُّعات | کانالی ست در راستای مطالعات، تفکرات، تحلیلات و... که گاهی اوقات نگاهی نقادانه دارد و گاهی صرفا نگاهی داده محور
🔹 البته با بن مایههای مذهبی و عقیدتی، نه به رسمِ مرسومِ بی قاعدگی و نه به بهانه آزادی بیان و نه...
@Tatabboat
« شروع از یک فیلم نه چندان کوتاه و نه چندان بلند »
🔸 چندی پیش مشاهده یک فیلم، آن هم به صورت گذرا مرا میخکوب کرد و به فکر فرو برد.
🔹 یک فیلم که نه چندان کوتاه بود و نه چندان بلند، اما ارزشی بود و آموزنده که توانست جرقهای در ذهنم ایجاد کند.
🔺 جرقهای که ...💥
@Tatabboat
« جرقهها همیشه جرقه باقی نمیمانند... »
🔸 در آن فیلم چیزی که بسیار پر رنگ بود، فریب مصرف بود. اینکه جادوی وسوسه چطور افراد را به سمت و سوی مصرف گرایی سوق میدهد.
🔹 توهم آزاد بودن، برنامه ریزی دیگران برای ما، عدم رضایت از زندگی و... اینها همگی مفاهیمی بودند که فیلم با سرعت و تکرار و توضیح بیان میکرد و بیننده فیلم را به تنبّه سوق میداد.
🔺 این بار جرقه نمیخواست رو به خاموشی برود، رو به اشتعال گذاشته بود و روشن شده بود... روش شده بود و میخواست چشم را روشن کند...
@Tatabboat
« فیلمها را نباید دید، باید رمزگشایی کرد »
🔸 اگر منتظر این هستید که فیلم را برایتان بارگذاری کنم، باید بگویم که چنین نخواهم کرد... 😏
🔹 ناراحت نشوید؛ چون میخواهم به جای اینکه آب را از لیوان بنوشیم، با هم بر سر چشمه بنشینیم و نه تنها تشنگی خود را برطرف کنیم، بلکه از صدای شر شر آب هم بهره ببریم...
🔺 فیلم داشت رمز گشایی میشد، یعنی خودش بود که داشت عملیات رمزگشایی را انجام میداد ☺
@Tatabboat
« پشت صحنه فیلمها جذابتر از خود فیلمها هستند »
🔸 در انتهای آن قطعه فیلم ۳۰ دقیقهای بود که کتابی معرفی شد. کتابی که نشان میداد آن همه داده که پشت سر هم و با سرعت بالا بیان میشدند و گاه رشته اتصالی هم با هم نداشتند، همگی ساختار یک کتاب را تشکیل میدهند 📚
🔹 از کودکی یادم میآید که پشت صحنه سریالها از خود سریالها برایم جذابتر بود. این بار هم این قاعده استثنا نخورد. پشت صحنه این فیلم هم جذابتر بود... پشت صحنه این فیلم اما یک " کتاب " بود 😇
🔺 پشت صحنهاش نه، پشتوانهاش یک کتاب بود...
@Tatabboat
« آتشها با جرقههای کوچک شروع میشوند »
🔸 با خواندن کتاب بود که توانستم کمی فضا را بیشتر درک کنم و مطلب را بهتر تلقّی کنم، اما چیزی که مهم بود اتفاقی بود که برایم افتاده بود.😊
🔹 حال ذهنم داشت از تمامی کلیهایی که کتاب به دستم داده بود مصداق بیرون میکشید. ذهنم پر از ایده شده بود. پر از سؤال که میدانستم جوابش را میدانم... 🤔
🔺 آری آتش به پا شده بود و این آتشی که به پا شده بود مقدمهاش همان جرقه کوچک بود!
@Tatabboat
🔸 به بهانه تضارب آراء و استفاده از نظرات جنابتان ☺
✍ مُتتبع @Feghahat_313
« حسرت درد آور است »
🔸 چرا انقدر دیر این فکر افتاده بودم که این اندیشه را مدوّن کنم؟ واقعا امر به این مهمی چرا تا به حال مرا مجاب نکرده بود که مفصل در مورد آن فکر کنم و تکلیفم را با خودم مشخص کنم؟
🔹 تسویف؟ غفلت؟ بی ارادگی؟ بی انگیزگی؟ یا... ؟ کدام یک بودند که مرا از این مهم بازداشته بودند؟
🔺 حسرت درد آور است. حسرت داشت مرا آزار میداد... 😐
@Tatabboat
« گام به گام با پشت صحنه فیلم »
🔸 شروع به خواندن کتاب کردم. بیشتر از خواندن در فکر این بودم که از تعقّل و تعمیق و مصداق یابی غافل نشوم.
🔹 در مسیر مطالعه، دیگران هم با من همراه شدند. از نظراتشان بهره میبردم. کسانی که دغدغه برایشان وجود داشت اما حضور نداشت، بالقوه بود اما بالفعل نه... کمی غبار گرفتن از این آینه، زلالی را در پی داشت. هم فکرهای خوبی بودند.
الحمدلله 🤲🏻
@Tatabboat
🔸 « فضیلت کناره گرفتن »
🔹 هنر خویشتن داری در عصر افراط
✍ نویسنده: سوند برینکمن
@Tatabboat
.
🔸 قبل از اینکه بحث را شروع کنیم، نکاتی هست که حتما باید به آنها توجه داشته باشید ☘🍃
.