تولید گوشت مصنوعی و توقف ۶۰ درصدی کشتار حیوانات تا بیست سال آینده
مطالعات جدید حاکی از آن است که تا سال ۲۰۴۰ میلادی حدود ۶۰ درصد از گوشت تولیدی برای غذای انسان از طریق کشتار حیوانات نخواهد بود و محصولات گوشتی با فرآوردههای آزمایشگاهی مشابه یا محصولات گیاهی جایگزین میگردند./عصرایران
+همه چیزمون که مصنوعی شده ،اینم از گوشتمون !
🌿 @TebbolAeme 🌿
امام صادق عليه السلام:
پسرها نعمت اند و دخترها حسنه. خداوند، از نعمت ها سؤال مى كند و بر حسنات پاداش مى دهد
البَنونَ نَعيمٌ، وَ البَناتُ حَسَناتٌ، وَ اللّهُ يَسألُ عَنِ النَّعيمِ، و يُثيبُ عَلَى الحَسَناتِ
الكافی جلد6 صفحه7
🌹 ولادت با سعادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختران مبارک 🌹
🌿 @TebbolAeme 🌿
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
📕حکایت
"نان ومیوه دل"
دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد.
ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.
ابراهیم گفت:
بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصولش همان شد.
زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید.
در راز این کار حیرت ماند.
اسماعیل گفت:
من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنه ای که چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند ولی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود.
دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود.
پس بدان؛
انسان ها "نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را."
برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
حکایتی شنیدنی
🌏🌐🌋🌏🌐🌋🌏🌐🌋🌏🌐🌋
موقعی که خلافت به عمربن عبدالعزیز منتقل شد، هیأت هایی از اطراف کشور برای عرض تبریک و تهنیت به دربار وی آمدند که از آن جمله هیأتی از حجاز بود. کودک خردسالی در آن هیأت بود که در مجلس خلیفه به پا خاست تا سخن بگوید.
خلیفه گفت: آن کس که سنش بیشتر است، حرف بزند.
کودک گفت: ای خلیفه مسلمین! اگر میزان شایستگی، سن بیشتر باشد، در مجلس شما کسانی هستند که برای خلافت شایسته ترند.
عمر بن عبدالعزیز از سخن طفل به عجب آمد، او را تأیید کرد و اجازه داد حرف بزند.
کودک گفت: از شهر دوری به اینجا آمده ایم. آمدن ما نه برای طمع است نه به علت ترس! طمع نداریم برای آن که از عدل تو برخورداریم و در منازل خویش با اطمینان و امنیت زندگی می کنیم. ترس ندایم زیرا خویشتن را از ستم تو در امان می دانیم. آمدن ما در این جا فقط به منظور شکرگزاری و قدردانی است.
عمربن عبدالعزیز به کودک گفت: مرا موعظه کن!
کودک گفت: ای خلیفه مسلمین! بعضی از مردم از حلم خداوند و همچنین از تمجید مردم دچار غرور شدند. مواظب باش این دو عامل در شما ایجاد غرور ننماید و در زمامداری گرفتار لغزش نشوی.
عمر بن عبدالعزیز از گفتار کودک بسیار مسرور شد و از سن او سوال کرد. گفتند: دوازده ساله است
📒 کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، ص 279.
از المستطرف، ج 1، ص 46؛
🍀🌺💠🍀🌺🍀🌺💠🍀🌺
🌿 @TebbolAeme 🌿