‹ طلوع ›
عاشق به خواب تن ندهد جز به خواب مرگ وآن هم بدین امید که بیند جمال دوست . .
یه همچین شبی طلبِ شهادت کرد :)
غمی به وسعت عالم
نشسته بر جانش
آجرک الله یا صاحبالزمان
فی مصیبت جدک الحسین . .💔
بچه که بودم فکر میکردم در روزهای
اول محرم یک جنگ درگرفته و هر روز
یک نفر به شهادت رسیده و فردا نفر
بعدی . فکر میکردم علیاصغر را روز
هفتم کشتهاند ، علیاکبر را روز هشتم
حضرت عباس را روز نهم و روز دهم
هم امام حسین علیه السلام . در
همان عوالم کودکی فکر میکردم چه
مصیبت بزرگی است اینکه هرروز یک
عزیز از دست بدهی و فردا هم منتظر
داغ جدیدی باشی ؛ اما کم کم فهمیدم
همه را یک صبح تا غروب کشتهاند .
مصیبت بزرگتر شد . . تصور کن
تا میایی برای یکی اشک بریزی دیگری
عازم میدان است . امان نفس کشیدن
نمیدهد این داغها ، حالا فکر کن
اگر قرار بود عاشورا را فقط گریه کنی
دق میکردی . . اینجاست که امام
مونسی دلسوز است و نمیگذارد تو
با داغش جان بدهی ، برای غمش هم
بساط پهن میکند و بزم اشک به راه
میاندازد تا تو وسعت این مصیبت را
یکجا نچشی و آرام آرام آمادهی
عاشورا شوی . . آرام آرام اشک
بریزی تا عصر روز دهم خسته
باشی و نفهمی چه گذشت . .
ما دوماه عزاداری میکنیم
که عصر عاشورا نمیریم . .💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد . .
‹ طلوع ›
دو ماهِ محرم و صفر، کامل لباس مشکی میپوشید . از چهل روز قبل از عاشورا شروع میکرد به زیارتعا
میتونید از امشب شروع کنید :)
و انشاءالله آخرین زیارت عاشورا رو
تو بین الحرمین ارباب بخونیم . .
‹ طلوع ›
_
- از زمین به آسمان . .
حاجی به گوشی ؟
همین الان پیش امام حسین(ع)
بخواه که ما هم مثل خودت عاقبت
بخیر شیم ؛ حاجی ما تو فرش و تو
تو عرشی . . با اون دست بریدهت
بگیر دستمون . . (:
جوانان ننشینند که گرد پیری سر و روی
آنان را سفید کند . ما به پیری رسیدهایم
و به مصائب و مشکلات آن واقفیم .
شما تا جوان هستید میتوانيد کاری
انجام دهید . تا نیرو و اراده جوانی دارید
میتوانید هواهایِ نفسانی ، مشتهیات
دنیایی و خواستههای حیوانی را از خود
دور سازید . ولی اگر در جوانی به فکر
اصلاح و ساختن خود نباشید ، دیگر در
پیری کار از کار گذشته است . تا جوانید
فکری کنید ؛ نگذارید پیر و فرسوده شوید .
- کتابِآدمشدنچهمشکل | امامخمینی ره
میگفت که :
خدایا اگه یه وقت جهنمی شدیم ؛
مارو از مسیری ببر جهنم که . .
امام حسین مارو نبینه !(:
‹ طلوع ›
قسمتمیدهمامشببههماندخترکی کههمهکودکیاشپیریِغمهایشبود . .
بنویسندسرِسنگِمزارمایکاش
اینجوانگریهکنِروضهیبابایشبود :)
از نفهمیهای دوران جوانیِ من
این بود که ساعتها معراج
السعادة را میخواندم و گریه
میکردم ، ولی وقتی پدرم با
من کار داشت ، جواب نمیدادم
-آیتاللهاحمدیمیانجی