229531_207.mp3
7.85M
دوستان درمورد امام زمانه نوحه قشنگیه کسی دوست داشت کوش کنه
باولایت تاشهادت:
*﷽*
دُنیا را
دیدَند ولے
#نخواسٺند♥️
ࢪروحشاݩ بزرگ ٺر
از دُنیا بود
❥ خُـدا
بہ #فرشتگاݩ فـَرمود :
♡بیاوریدشـــاݩ ؛
↜ایݩها سَهــمشاݩ
پـرواز اسٺ🕊
#سلام
#صبحتون_شهدایی
@TowardsLighting
قدرتمندترین دلیل
برای ادامه است
هیچ وقت دیر نیست
هر روز ڪه نفس میڪشی فرصت دوباره است
پس برخیز و بدرخش
@TowardsLighting
لحظات شادی ...
خدا را ستایش کن
لحظات سختی ...
به خدا اعتماد کن
لحظات آرامش ...
خدا را مناجات کن
و در تمام لحظات ...
خدا را شکر کن
@TowardsLighting
#تلنگر💥
🌱رفیق❕
چشمای قشنگ🌷 تو
برای #گناه آفریده نشدن
☘خدا این #چشما👁🗨 رو بهت نداده که باهاش نافرمانیشو بکنی❌
⚠️چشمی که به گناه باز شده،
لیاقت دیدن #امام زمانو نداره✔️
🍃🌹🍃🌹
@TowardsLighting
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت:
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست!
#فاضل_نظری
@TowardsLighting
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هرچه فریادش، جوابش را نمی پرداختند
داد میزد خواندهام هفتاد سال،
هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه راز ونیاز
یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات
گفت من در طول عمرم گر زدم
یک تهمتی
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا
ڪن رحمتی
آن ندا گفتا همان کس که زدی
تهمت براو
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده
بودش آبرو
@TowardsLighting
عاشق اگرمیشوید،عاشق رفتارآدم ها نشوید، آدمهاگاهى حالشان خوب است گاهی بد
رفتارشان متاثرازحالشان است
عاشق افکارشان شوید،افکارحتی در بدترین حالت آدم هاهم تغییر نمیکند
@TowardsLighting
😟:
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
5⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_پنجم
💟آروم و قرار نداشتم همه ازم میپرسیدن چرا ناراحتی…؟ منم هر بار بهونه می آوردم دلواپسیم واسه آقا مهدی باعث شده بود واسش صدقه بدم تا شاید یه نمه دلم آروم شه حس غریبی داشتم انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده ولی نمیخواستم باور کنم. از وقتی که رسیده بود #سوریه یه روز در میون تماس میگرفت منم خونه مادرم بودم خیلی صحبت نمیکردیم
💟احساس#دلتنگی آشکاری تو حرف زدن و طریقه پیامش بود که دلمو بیشتر بیقرارش میکرد تماس که میگرفت اصلا دلم راضی نبود گوشی رو قطع کنم از حال بچه ها میپرسید بعد کمی مکث میکرد و میگفت: "خودت چطوری… خوبی…؟مشکلی که ندارین…؟" سعی میکردم طوری جواب بدم که دلواپس نشه میگفت :"صبر کن خانومم زود تموم میشه..." خوب میدونست چقد سختمه که خونه کسی باشم اونم با دو تا بچه تحمل دوریش واقعاً واسم سخت بود همه اينا رو خوب میدونست
💟میگفت: "میام و میریم خونه مون جبران میکنم" مدام به خاطر غیبتش ازم عذرخواهی میکرد حالشو که میپرسیدم،میگفت:"خوبم ...شکر..." ولی لحن کلامشو خوب میشناختم اکثراً شبا زنگ میزد اگه بچه ها بودن باهاشون حرف میزد واز پشت گوشی میبوسیدشون عادتم داده بود به یه روز در میون زنگ زدن ؟منم همیشه منتظر تماسش بودم یک نگام به بچه ها بود و یک نگام به تلفن (همسر شهید،مهدی خراسانی)
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@TowardsLighting