وقتی کارتان
می گیرد و
دورتان شلوغ می شود ،
تازه اول مبارزه است ؛
زیرا شیطان به سراغتان می آید.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🍃سلام_امام_زمانم
🔹اے ڪه روشن شود
از نـور تو هر صبح جهان
🍃روشنـــاے دل من
حضرتـــ خورشـید سلام
#اللھـم_عجل_لولیڪ_الفـرجـ🌸
#صلےالله_علیڪ_یااباصالحالمھدے
@downloal
الهی وربی من لی غیرک:
#تلنگرانه
🌙خوشبَختِےیَعنے؛
جلوےامـامزمانت
وایسےوبگے:
آخَرینگنٖاهَمویٖادَمنمیاد
اِن شاءالله هممون ب اینجا می رسیم🙏
💠#قسمت_بیستم رمان قیمت خدا
📕این داستان : مرگ خاموش یک زندگی
یک ماه و نیم طول کشید تا اومد دنبالم … در ظاهر کلی به پدرش قول داد اما در حیطه عمل، آدم دیگه ای بود …
دیگه رسما به روی من می آورد که ازدواجش با من اشتباه بوده و چقدر ضرر کرده … حق رو به خودش می داد و حتی یه بار هم به این فکر نکرد که چطور من رو بازی داده … چطور با رفتار متظاهرانه اش، من رو فریب داده …
اون تظاهر می کرد که یه مسلمان با اخلاقه … و من، مثل یه احمق، عاشقش شدم و تمام این مدت دوستش داشتم… و همه چیز رو به خاطرش تحمل کردم …
اون روزها، تمام حرف های پدرم جلوی چشمم می اومد … روزی که به من گفت …
– اگر با این پسر ازدواج کردی، دیگه هرگز پیش من برنگرد …
هر لحظه که می گذشت، همه چیز بدتر می شد … دیگه تلاش من هم فایده ای نداشت …
قبلا روابط مشکوکش رو حس کرده بودم ولی هر بار خودم رو سرزنش می کردم که چرا به شوهرم بدگمانم … اما حالا دیگه رسما جلوی من با اونها حرف می زد … می گفت و می خندید و صدای قهقهه اون دخترها از پای تلفن شنیده می شد …
اون شب سر شام، بعد از مدت ها برگشت بهم گفت …
– یه چیزی رو می دونی آنیتا … تو از همه اونها برام عزیزتری… واقعا نمی تونی مثل اونها باشی؟ …
خنده ام گرفت … از شدت غم و اندوه، بلند می خندیدم …
– عزیزترم؟ … خوبه پس من هنوز ملکه این حرم سرام … چیه؟ … دوباره کجا می خوای پز همسر اروپاییت رو بدی؟ …
به کی می خوای زن خوشگل بورت رو پز بدی؟ …
منتظر جوابش نشدم و از سر میز بلند شدم … کمتر از 48 ساعت بعد، پسرم توی هفت ماهگی به دنیا اومد .
ادامه دارد . ......
@downloal
امروز اطلاعات و وصیت نامه و زندگینامه ارسال نخواهیم کرد
ولی میتویند امروز ساعت ۱۶ از شبکه دوم اطلاعات و وصیت نامه و زندگینامه ارسال خواهد شد
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تلاوت_بسیار_زیبا_سوره_یس
🕊🍃شخصى بود كه هر روز جمعه بر سر قبر مادرش سورۀ ياسين مىخواند. يك روز بعد از قرائت ياسين ثوابش را به اهل قبور هديه كرد.
🕊🍃شخصى نزد او آمد و گفت: تو فلان شخص هستى؟ گفت: آرى، آن شخص خطاب به او كرد و فرمود: من دخترى داشتم كه از دنيا رفته است، او را در خواب ديدم كه بر بالاى قبرش با خوشى نشسته بود و مىگفت:
🕊🍃ما به بركت سورۀ ياسينى كه فلان شخص بر اهل قبور خواند نجات یافتیم
🕊🍃پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :سورۀ يس را بر اموات خود بخوانيد.....
🌸🕊برای شادی روح همهدرگذشتگان صلوات 🌸🕊
@downloal
#سلام_مولا_جانم ❤
🥀چہ کنم چہ چارہ سازم
کہ شوم فدای مهدے
❣چہ کنم کہ من ببینم
رخ دلربای مهدے
🥀چہ خوش است آن زمانی
برسد کہ زندہ باشم
❣منِ بینوای مسکین
شنوم صدای مهدے
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#احترام_به_سادات
کسی ﺟﺮﺍﺕ این رو ﻧﺪﺍﺷﺖ که ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ سر یک ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ، اما ﻃﯿﺐ مینشست. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺷﺎﻩ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ ، می گفت ﻃﯿﺐ
یک ﺭﻭﺯ ﺷـﺎﻩ به طیب گفت ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه مجلس ﺭﻭ ﺧـﺮﺍﺏ ﮐﻦ. ﮔﻔﺖ کجا؟ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ ﺷـﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻓـﻼﻥ جا ، #ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ. ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ و گفت ﮐﯽ؟؟ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ
طیب ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ سـلام الله علیها ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ! ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨـﻮﺯ ﻣﻌـﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭی ﺯباﻥ ﻣﺮﺩﻡ.
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ دستور میدهم شکنجه ات می کنند ، می کشمت. طیب ﮔﻔﺖ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘـﻢ. آنقدر شکنجه اش کردند که ﻃﯿﺐ هیکلی، لاغر لاغر شد ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ او را ﺍعدﺍم ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ ﮔـﻔﺖ ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎم ﺑـﺮﺍی #ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﻦ سید روحالله رو نمیشناﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ، ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎم طیب روﭘﯿﺶ ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ طیب ﻧﯿـﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣـﻦ ﻭ امثـال ﻣـﻦ ﻧـﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭ #ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ رو ﺷﻔﺎﻋﺖ می کنه
ﺍﯾﻦ ﺷـﺪ ﮐﻪ طیبی که ۶۰ ﺳـﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧـﻮاﻧﺪ و ﻧـﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ ، ﻓﻘـﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫـﺮﺍ سلام الله علیها ، لیاقت پیـدا کرد کـه ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎی ﻗـﻢ ﺟﻤﻊ ﺷـﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎلش رو ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ
@downloal
امروز هم اطلاعات شهید ارسال نمی شود و لی شما میتوانید از شبکه دو اطلاعات شهید را نگاه کنید راس ساعت ۱۶
از دست رفته ایم....mp3
1.81M
🎙اگر تو ما را حفظ نکنی، ما از دست رفته ایم ...
🌸🌸آیت الله شیخ علی صفایی حائری (عین. صاد)
این کانال به دنبال یک آدمین فعال میگردد جهت آدمین شدن به ای دی زیر مراجعه کنید
@Boaspl
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دعای روز سه شنبه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُلِلّٰهِ وَالْحَمْدُ حَقُّهُ كَمَا يَسْتَحِقُّهُ حَمْداً كَثِيراً، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبِّى، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِى يَزِيدُنِى ذَنْباً إِلَىٰ ذَنْبِى، وَأَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ، وَسُلْطَانٍ جَائِرٍ ، وَعَدُوٍّ قَاهِرٍ .
اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ، وَاجْعَلْنِى مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ وَاجْعَلْنِى مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِياءَكَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ لِى دِينِى فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِى، وَأَصْلِحْ لِى آخِرَتِى فَإِنَّها دَارُ مَقَرِّى ، وَ إِلَيْهَا مِنْ مُجاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّى ، وَاجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيادَةً لِى فِى كُلِّ خَيْرٍ ، وَالْوَفَاةَ رَاحَةً لِى مِنْ كُلِّ شَرٍّ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ ، وَتَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ ، وَعَلَىٰ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، وَأَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ ، وَهَبْ لِى فِى الثُّلَثَاءِ ثَلَاثاً : لَاتَدَعْ لِى ذنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ ، وَلَا غَمّاً إِلّا أَذْهَبْتَهُ ، وَلَا عَدُوّاً إِلّا دَفَعْتَهُ ، بِبِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الأَسْمَاءِ ، بِسْمِ اللّٰهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ ، أَسْتَدْفِعُ كُلَّ مَكْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ ، وَأَسْتَجْلِبُ كُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ ، فَاخْتِمْ لِى مِنْكَ بِالْغُفْرانِ يَا وَلِىَّ الْإِحْسَانِ.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🕖 ساعت عاشقی به وقت امام رئوف
#به_نیابت_از_شهدا
#ائمه_اطهار
#صلوات_خاصه_امام_رضا_(ع)
#راه_خدا
🕊اللهم صلَّ عَلی عَلی بن موسَی الرّضا المرتَضی ، الامامِ التّقیًَ النّقیَّ و حُجّتکَ عَلی مَن فَوقَ الارضِ و مَن تَحتَ الثَّری، الصّدیقِ الشَّهیدِ صّلَوهً کثیرَهً تامَهً زاکَیَهً مَتَواصِلهً مُتَواتِرَهً مُتَرادِفَهً کافضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدِِ مِن اولیائِکَ🕊
@downloal
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دقایق دلنشین
#با استاد دانشمند
@downloal
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
دنیایی را ڪہ آڪنده بہ عطر وجودتان اسٺ را دوسٺ دارم
الهی چشمان ما بہ دیدارتان مبارڪ و منور باد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@downloal
شهید آوینی :راز خون را جز شهدا درنمی یابند، راز خون در آنجاست که محبوب، خود را به کسی می بخشد که این راز را دریابد، آن کس که لذت این سوختن را چشیده، در این ماندن و بودن جز ملامت و افسردگی هیچ نمی یابد.
@downloal
#تلنگر
✨لپ تاپم رو روشن کردم و افتادم
تو کوچه پس کوچه های اينترنت...😊
چند تا کوچه رو که دور زدم، يهو ديدم
آژير آنتی ويروس به صدا دراومد ؛
فهميدم ويروس گرفته 😕
سريع ويروس رو از بين بردم تا به سيستمم، آسيبی نرسونه ...
کارم که تموم شد به حال خودم خنديدم.
"البته از اون خنده ها "خنده ی تلخ من
از گريه غم انگيز تر است"!😔
با خودم گفتم: کاش اينقدر که هوای
لپ تاپت رو داری، هوای خودتم داشتی😓
کاش وقتی گناه ميکردی و آژير دلت
داد ميزد که: خطر.. خطر..!!😔
دلم به حال خودم سوخت...!!😓
تازه فهميدم خيلی وقته گناهها،
آنتی ويروس دلم رو هم خفه کردند😔
#نمیدونم_چی_بگم
اما خوش به حال اونايی که آنتی ويروس
دلشون اورجيناله و هر روز با وصل شدن
به #خدا آپديتش ميکنن ...🌹
خوش به حال اونايی که هر شب
رفتاراشون رو مرور می کنن واگر گناهی
ناخواسته وارد دلشون شده با آنتی ويروس
#استغفار نابودش ميکنن🚫
يه آنتی ويروس خريدم به نام " استغفار "
از ته دل گفتم:
"استغفرالله ربی و اتوب الیه...🤲
@downloal
💠 قسمت بیست و یکم رمان قیمت خدا
📕این داستان : قدم نو رسیده
اسمش رو گذاشت آرتا ... وقتی فهمیدم آرتا، یه اسم زرتشتیه خیلی ناراحت شدم ...
- چطور تونستی روی پسر مسلمان من، یه اسم زرتشتی بزاری؟ ... یعنی اینقدر بی هویت شدی که برای ابراز وجود، دنبال یه هویت باستانی می گردی؟ ... یا اینکه تا این حد از اسلام و خدا جدا شدی که به جای خدا ... که به جای افتخار به چیزهایی که داری ... یه مشت سنگ باستانی، هویت تو شده؟ ...
دلم می خواست تک تک این حرف ها رو بهش بزنم و اعتراض کنم اما فایده ای داشت؟ ... عشقی که در قلبم نسبت بهش داشتم، به خشم و نفرت تبدیل می شد ... و فقط آرتا بود که من رو توی زندگی نگه می داشت ...
غریب و تنها ... در کشوری که هیچ آشنا و مونسی نداشتم ... هر روز، تنها توی خونه ... همدم من، کتاب هام و یه بچه یه ساله بود ... کم کم داشتم با همه چیز غریبه می شدم... و حسی که بهم می گفت ... ایران دیگه کشور من نیست ...
و انتخابات 88، تیر خلاص رو توی زندگی ما زد ... اون به شدت از موسوی حمایت می کرد ... رویاهایی رو در سر داشت که به چشم من کابوس بود ...
اوایل سعی می کردم سکوت کنم ... تحمل می کردم اما فایده نداشت ... آخر، یه روز بهش گفتم ...
- متین تو واقعا متوجه نمیشی یا این چیزهایی که میگی انتخاب توئه؟ ...
ادامه دارد .........
@downloal
❣⭐️❣⭐️❣⭐️❣⭐️❣⭐️❣⭐️
💠قسمت بیست و دوم رمان قیمت خدا
📕این داستان : قتلگاهی به نام ایران
دیگه هیچ چیز برام مهم نبود ... با صراحت تمام بهش گفتم...
- اونها با حزب سبز آلمان ارتباط دارن ... واقعا می خوای به افرادی رای بدی که با دشمن کشورشون هم پیمان شدن؟... کسی که به خاکش خیانت می کنه ... قدمی برای مردمش برنمی داره ... مگه خون ایران توی رگ های تو نیست؟ ...
من با تمام وجود نگران بودم ... ایران، خاک من نبود که حس وطن پرستی داشته باشم ... اما ایران، و مرزهای ایران برای من حکم مرزها و آخرین دژهای اسلام رو داشت ...
حسی که با مشت محکم متین، توی دهن من، جواب گرفت ... دهنم پر از خون شده بود ... این مشت، نتیجه حرف حق من بود ... پاسخ صبر و سکوت من در این سه سال ... به تمام رفتارهای زشت و بی توجهی ها ...
پاسخ تلخی که با حوادث بعد از انتخابات، من رو به یه نتیجه رسوند ... باید هر چه سریع تر از ایران می رفتم ...
وقتی آلمان ها به لهستان مسلط شدن، نزدیک به دو سوم از جمعیت لهستان رو قتل عام کردند ... یکی از بزرگ ترین فجایع بشر ... در کشور من رقم خورد ... فاجعه ای که مادربزرگم با اشک و درد ازش تعریف می کرد ...
و حالا مردم ایران، داشتند با دست های خودشون درها رو برای دشمن قسم خورده شون باز می کردن ... مطمئن بودم با عمق دشمنی و کینه اونها ... این روزها ... آغاز روزهای سیاه و سقوط ایرانه ... و این آخرین چیزی بود که منتظرش بودم ...
باید به هر قیمتی جون خودم و پسرم رو از این قتلگاه نجات می دادم ...
⬅️ادامه دارد.
@downloal
امروز هم از شبکه دو اطلاعات شهید را نگاه کنید