مدتی سپری شد و پدر و مادر رابعه از دنیا رفتند ، در بصره قحطی سختی پدیدار شد و خواهران رابعه پراکنده شدند و او نیز چون از خانه بیرون رفت . ظالمی او را دید و گرفت و به شش درهم فروخت و خریدار او را به کارهای مشقت بـــــــــــار وامی داشت . تا اینکه روزی رابعه از جایی گذشت نامحرمی او را دید و قصد او کرد ، او دست به دعا بلند کرد و به خدای تعالی عرض کرد : « خدایا غریبم ، یتیمم ، اسیرم ... و تو میدانی که جز به رضایت کاری انجام نمی دهم و حاضرم به هر بلای بیفتم به شرط آن که تو از من راضی باشی !» ندایی شنید که از آینده درخشان او نزد خداوند خبر می داد ، بدین ترتیب زمینه ورود او به طریقت الهی فراهم شد . این اتفاق وقتی مسلم شد که رابعه مزه شیرین عبادت را چشید و از هر فرصتی استفاده کرد تا حلاوت اطاعت از حق تعالی را بیشتر بچشد . نقل است که یک شب خواجه و سرور او از خواب بیدار شد و از روزنه خانه به بیرون نگریست . رابعه را دید که سر به سجده نهاده است می گوید : «الهی تو می دانی که هوای دل من در موافقت فرمان تو است و روشنایی چشم من در خدمت درگاه تو است . اگر کار به دست من باشد یک لحظه از عبادت تو غفلت نمی کنم ولی تو مرا تحت نظر سلطه آفریده ای و از آفریدگان خود کرده ای » . وقتی خواجه این جریان را دید و مناجات او را شنید رابعه را پیش خود خوانده و آزاد کرد . پس از آن رابعه روی در بیابان نهاد و سفر حج آغاز کرد .
۳-ابزار عرفانی رابعه
در عرفان کلاسیک مقامات عرفانی همان کارکردی را دارند که ابزار عرفان و تجربه های عرفانی دارا هستند . این ابزار به تناسب اهداف و انواع عرفان می تواند متفاوت باشد . هر چند زمان رابعه عرفان کلاسیک ساختار اصلی خود را پیدا کرده بود اما در اسناد و مدارک و منابع مربوط به زندگی رابعه اطلاعی از نحوه بهره گیری رابعه در دست نیست . آنچه که در منابع از آنها به عنوان ابزار عرفان و تجربه عرفانی یاد شده عبارتند از :
شب زنده داری :
تمام منابع مربوط به عرفان کلاسیک و عرفان رابعه عدویه در این نقطه اتفاق نظر دارند که وی شبهای زیادی را تا صبح بیدار مانده وبه شب زنده داری پرداخته است .
مسلماً الهام بخش رابعه در این مورد قرآن کریم بوده است که می فرماید که« والذین یبیتون لربهم سجداً و قیاماً»(فرقان،؛۶۵)
در حال سجده و قیام به روز وارد شوند . و نیز : « تتجا فی جنوبهم عن المضاجع » ( سجده ،؛ ۱۶ ) پهلوهاشان را از خوابگاههاشان دور کنند . بدیهی است که اعمالی که رابعه در شب زنده داری انجام می داده به این ترتیب بوده است :
۱ ) نماز
۲ ) دعا
۳ ) تلاوت قرآن کریم
۴ ) یاد مرگ
۴-خوف و محبت رابعه
از دیدگاه سر حلقه عارفان مسلمان ، امام علی (ع) ، آدمی باید به کسی امید بندد که از او می ترسد ؛ به کسی پناه بَرد که هم حیات در دست اوست و هم ممات . از این جهت عارف کامل کسی است که در نَوسان میان این دو حال باشد یعنی از لطف ، محبت الهی و توفیق در زندگی نباید مغرور شود که خوف و حرمان در کمین او نشسته است و از شکست و ترس نومید نشود که خدای رحمان معدن محبت و لطف است .
صاحب « الروض الفایق فی المواعظ و الرقایق » روایت کرده که گفته است : از رابعه عدویه رحمها الله تعالی حکایت شده است که وقتی نماز عشاء می گزارد بر پشت بام می رفت و چادر و مقنعه اش را محکم میکرد و می گفت : « خدای من ! ستاره ها بیدار و منور شدند و چشمها به خواب رفتند ، پادشاهان در خانه هاشان را بستند ، و هر دلداده با دلبر خویش خلوت کرد ، من هم اینجا در مقابل تو ایستاده ام » سپس بر سجده گاهش بوسه می زد . و به هنگام سحر می گفت :« خدای من ! این شب به پایان رسید و صبح دمید . وای کاش می دانستم که آیا اعمال این شبم را از من پذیرفتی تا خشنود شوم ؛ یا آن که آن را رد کردی تا عزادار شوم و سوگواری کنم ، و به عزتت سوگند اگر مرا از درت برانی از وقتی که محبتت در دلم افتاده است از آن رویگردان نشده و نخواهد شد » .
اگر بخواهیم مهم ترین اقدام رابعه را یادآور شویم باید از تحولی که او در عرفان اسلامی به وجود آورد نام ببریـــــــــــــــــم و آن وارد کردن مفهوم عشق و محبت الهی در عرفان اسلامی است از این جهت که رابعه در عرفان و سلوک عرفانی اش به عشق و محبت توجه عمیقی مبذول می داشت لذا او را( امام عاشقان ) دانسته اند و ازآن جهت که محبت رابعه به خوف الهی آمیخته بود ، او را( پیشوای عارفان اندوهگین ) نام نهاده اند . چرا که رابعه بسیار گریه می کرد و خوف الهی سراسر وجود او را گرفته بود .
رابعه در سلوک عرفانی و تعالیم خود روش تازه ای در پیش گرفت و زیبایی و عشق و محبت را در آن وارد و بر آن تأکید داشت . بر خلاف صوفیانی که در زیبایی های جهان ، جمال حق را مطالعه می کردند، او به زیبایی های جهان ظاهر ، بی اعتنا بود . در یک شب بهاری ، خادمه اش او را بیرون خواند و گفت بیرون بیا تا آثار خدا را ببینی . وی در جواب گفت که « تو ، به درون آی تا خدای بینی» .
رابعه برای نیل به دیدار خدا دایم در طوفانی از اشک و اندوه عاشقانه به سر می برد . زندگی او سراسر سادگی بود . سخنانش در بیان سوز محبت ، تأثیری بی مانند داشت . ظهور رابعه و تعالیمش نقطه عطف تصوف بود که تدریجاً از زٌهد خشک مبتنی بر خوف و مشیت به معرفت درد آلود مبتنی بر عشق و محبت گرایید .
در سخنانی که از او به یادگار مانده به اهمیت محبت و عشق اشاراتی دارد . نقل است که می گفت :( می روم آتش در بهشت زنم و آب در دوزخ ریزم تا این هر دو حجاب رهروان از میانه برخیزد و قصد معین شود و بندگان خدا ، خدا را بی غرض و نه به امید بهشت و یا خوف از دوزخ خدمت کنند »
هر چند که رابعه بنیانگذار نگرش محبت آمیز در عرفان اسلامی است ، اما محبت و ارادت او به خداوند ، او را در زمره کسانی قرار نداده است که تنها رَجا و عشق الهی را در وجود خود متجلی ساخته و از خوف الهی غافل مانده اند .
آورده اند که او بسیار اشک می ریخت . همین که سخن از آتش به میان می آمد مدهوش می شد و می گفت : « استغفار نا یحتاج الی استغفار » ؛ استغفار ما نیازمند استغفار است . این آمرزش طلبی نشانه ای از عمق خوف و مشیت او نسبت به خداست . این همان معرفت بلندی است که عارفان اهل خوف با خداوند داشته اند .آیةالله جوادی آملی در توضیح عبارت رابعه در باره استغفار طلبی از استغفار می نویسد : « دعای رابعه در واقع ترجمان دعایی از امام حسین (ع) در روز عرفه است که فرمود : خدایا کسی که خوبی های او بدی است بدیهایش چگونه بد نباشد » .
رابعه در سایه عنایت خداوندی به مقامی رسیده بود که هیچگونه احساس نیازی به مردم نمی کرد . نقل است که او هرگز از مردم چیزی نپذیرفت و می گفت : « ما لی حاجه بالدنیا » ؛ مرا به دنیا نیازی نیست . اما آنچه رابعه را جزو اغنیای عرفا قرار داده بود از یک سو محبت وافر به خدا و از سوی دیگر حزن شدید و خوف زیادنسبت به باریتعالیی بودوی درباره حزن می گفت باید بیشتر متآثر باشیم چرا که کمترحزن می خوریم و باید بنالیم که چرا کم می نالیم . بنابر این باید رابعه را از جمله افرادی بدانیم که حزن و خوف و محبت الهی را با هم داشته اند .
از همین رو بود که او در صدد کتمان حَسنات خود برمی آمد و به دیگران هم توصیه می کرد نیکی های خود را بپوشانند . همانطور که گناهان خود را استتار کنند . چرا که اظهار خوبی ، برای آدمی نقص است و زمینه خود نمایی را فراهم و سبب خودستایی آدمی می شود .
برای رابعه خوف و حزن علاوه بر فراق و جدایی از خدا به سه چیز دیگر هم تعلق می گرفت و آن سه همان اند که خود گفته است : « در غم سه چیز متحیر مانده ام ... اول آنکه در وقت مرگ ، ایمان به سلامت برم یا نه ؟ و دوم آن که نامه من به دست راست دهند یا نه ؟ سوم [ آنکه ] در آن ساعت که جماعتی به دست راست به بهشت برند ، و جماعتی به دست چپ به دوزخ ، من از کدام باشم ؟ » .
۵-نیایش رابعه
مبنای نیایش و خواسته های آدمی مبتنی بر نوع شناختی است که از خود و خدا دارد . زیرا آدمی با خودشناسی و به نیازهایش واقف می شود و با خدا شناسی انتظارات خود را تصحیح می کند .
از آنجا که عارفان خدا را فقط برای خدا می خواهند دعاهایشان نیز در همین راستا معنی پیدا می کند رابعه با توجه به این مبنا می گفت : « الهی ما را از دنیا هر چه قسمت کرده ای به دشمنان خود ده و هر چه از آخرت قسمت کرده ای به دوستان خود ده که مرا تو بسی » !
از دیدگاه عارفان ذات خدا رحمت است رحمت و رأفت بر تمام اوصاف او پیشی گرفته است . بر اساس چنین شناختی از خداست که می گفت : « بار خدایا اگر مرا فردای قیامت به دوزخ فرستی سریّ آشکار کنم که دوزخ از من به هــــــزار راه بگریزد » .۶۰و نیز به درگاه الهی می خواند : « بار خدایا اگر مرا فردا در دوزخ کنی من فریاد بر آورم که وی را دوست داشتم، با دوست این کنند ؟! »
اگر هدف نهایی عرفان را لقای پروردگار بدانیم نوع دعای عارفان را درست خواهیم شناخت چرا که اساسی ترین خواسته عارفان دستیابی به وصل حضرت حق است ، رابعه نیز از جمله عارفانی است که نهایت طریق خود را رسیدن به ملاقات خدا می داند و تمام دعای خود را به این مقصود معطوف می سازد . او به خدای سبحان عرض می کند : « الهی کار من و آرزوی من در دنیا از جمله دنیا یاد توست و درآخرت از جمله آخرت لقای توست. از من این است که گفتم تو هرچه خواهـــــــــــــــی می کن».
*۲. داستان توبه دختر گول خورده : در یکى از شهرهاى غرب ایران دو خواهر زندگى مى کردند، یکى از آنها فریب شیطان صفتى را خورد و به راه فحشاء کشیده شد و تمام جوانیش را در این راه صرف کرد، خواهر دیگرش شوهر اختیار کرد و داراى خانه و زندگى و فرزند شد و همواره نسبت به خواهر فریب خورده اش باتکبر و غرور و بى اعتنایى رفتار مى کرد روزهاى جوانى سپرى گردید و خواهر فریب خورده پیر و فرتوت و درمانده شده و ممرّى براى مخارجش نداشت .
شبى از شبهاى زمستان که برف مى بارید و هوا به شدت سرد بود گرسنگى و سرما و درماندگى او را وادار نمود که نزد خواهرش برود و از او استمداد کند، در خانه خواهر را زد، خواهرش در را باز کرد تا او را دید با نفرت تمام در را بست و به او گفت برو قحبه .
خواهر فریب خورده بادلى شکسته برگشت و در حالى که بیمار بود و پول تهیه نان و سوخت شبش را نداشت به طرف خانه اش رفت و مرتبا به خودش مى گفت :(برو قحبه ) و از کردهاى خود پیشمان و خود را سرزنش مى کرد و ناله ها داشت .
سرما و بوران و گرسنگى و بیمارى سر انجام او را از پا درآورده ، پس از مرگش خواب او را دیدند که در باغى گردش مى کند. پرسیدند جایت چطور است ؟ گفت: خوب است آن شب وقتى از همه جا نومید شدم و خواهرم مرا با بى رحمى از خودراند از خداى بزرگ عذر و توبه کج روی هایم را خواستم و با پشیمانى تمام استغفار کردم و با خداى خودم راز و نیازى داشتم که بعد از چند لحظه بعد مرا به این باغ آوردند. نباید از رحمت حق نومید شد.
یارب به در تو روسیاه آمدم/ بردرگه تو به اشک و آه مده ام
اذنم بده ، راهم بده اى خالق من/ افکنده سرو غرق گناه آمده ام
عمرم به گناه و معصیت شد سپرى/با بار گنه حضور شاه آمده ام
گم کرد ره و منزل پرخوف و خطر/ طى کرده بسوى ، شاهراه آمده ام
یارب تو کریمى و رحیمى و عطوف/ با عذر خطا و اشتباه آمده ام
غفّار توئى ، صمدتوئى ، بنده منم/محتاجم و با حال تباه آمده ام
*توضیحی در رابطه با حقیقت توبه:
توبه در حقیقت پشیمان شدن از گناه و بازگشتن از راهی است که انسان در گذشته بر خلاف رضای پروردگار رفته است . توبه حقیقی نیز همان توبه نصوح است ؛ یعنی توبه و پشیمانی بدون بازگشت.
اگر کسی احساس کند که واقعا از گذشته خود نادم و پشیمان گشته و راه خود را به سوی خداوند عوض کرده، باید بداند که اهل توبه واقعی است و اینچنین توبه ای هرگز رد نمی شود. به عبارت دیگر، نگرانی در قبول توبه نیست، بلکه مشکل از جانب خود توبه کننده است که آیا موفق به توبه حقیقی می شود یا نه ؟
شخص تائب،همواره باید ، برای حفظ توبه خود وباقی ماندن به حالت پاکی در تلاش باشد.
* مقام توبه کنندگان:
-از رسول الله - صلی علیه و اله و سلم - نقل شده است که فرمود:
... لیس شی ء احب الی الله من مومن تائب او مومنه تائبه؛[ بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۱] نزد خداوند چیزی دوست داشتنی تر از مرد با ایمان یا زن با ایمان از توبه کننده نیست.
-و در حدیثی از امام باقر - علیه السلام - آمده است: ان من احب عباد الله الی الله المفتن التواب؛[ همان، ص ۳۸] از دوست داشتنیترین بندگان خدا نزد خداوند، گرفتار به گناهی است که توبه کرده است. و رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - میفرماید: توبه کننده دوست خداست. [ جامع السعادات، ج ۳، ص ۶۵]
بنابراین، بازگشت به خدا و توبه به درگاه او، زمینه ساز خیر و سعادت دنیا و آخرت است.
*فواید توبه کردن:
۱- محبوبیت نزد خداوند : سوره بقره / ۲۲۲ : ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد.
۲ – تبدیل سیئات به حسنات : سوره فرقان / ۷۰ : الا من تاب و آمن و عمل عملا ً صالحا ً فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا ً رحیما ً مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند خدا بدیهایشان را به نیکی ها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است.
۳ – فلاح و رستگاری: سوره نور / ۳۱ : و توبوا الی الله جمیعا ً ایها المؤمنون لعلکم تفلحون ای مؤمنان ! همگی به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید.
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : هر کس توبه کند خداوند او را بیامرزد و به جوارح او و جای جای زمین دستور داده شود که آبروی او را حفظ کند و عیبهایش را بپوشانند و گناهانی که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشته اند از یاد آنان برده شود. (میزان الحکمة / ج۲ / ح ۲۱۸۳)
موفق ومؤید باشید.
@downloal
دستیابی به چنین هدفی جز با تحصیل مراتب عبادت حاصل نمی شود و عبادت وقتی نیکو و پذیرفتنی است که با حضور دل همراه شود . و با اشاره به ضرورت این همراهی می گفت که « یا رب دلم حاضر کن یا نماز بی دل بپذیر ! »
با وجود تمام دلهره ای که رابعه در باره خدا داشت هرگز امید از کف نمی داد و با وجود اقرار به استحاق خود در افتادن به جهنم ، خداوند را کریم تر از این مجازات می دانست .
امید رابعه و خوفش همه درهوای محبوب بود نه چیز دیگر ؛ اگر می هراسید هراسش از آن بود که نکند از خدا و اولیای او دور افتد و اگر خائف و اندیشناک بود ، همه خوف و اندیشه اش آن بود که چیزهای دیگر سد راه او شوند و از دیدار حق محروم ماند . در راه مکه چنین نیایش کرده است : « الهی دلم بگرفت . کجا روم ؟! – من کلوخی ، آن خانه سنگی – مرا تو می باید.یعنی هدف تویی و تو هر جا باشی حج همانجاست نه جای دیگر .
براى آگاهى بیشتر ر.ک:۱- تذکرة الاولیاء، ۲- ریاحین الشریعه، ۳- ریحانة الادب، ۴- لغتنامه دهخدا، ۵- نفحات الانس. دوست عزیز! توبه کنندگان در تاریخ بسیارند و بنا به درخواست شما دو نمونه از داستان زنان توبه کننده را حضورتان بیان میکنیم.
*۱.داستان توبه زن آلوده : مرحوم شهید محراب حضرت آیة الله دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه در کتاب شریفش فرموده:
در میان بنى اسرائیل زنى آلوده و زانیه و ناپاک و به قدرى هم زیبا روى بوده که هرکس او را مى دید فریفته او مى گشته، در خانه اش همیشه باز بوده و خودش بر روى تختى روبروى در خانه مى نشست تا آلودگان را دور خود جلب کند، هرکس که مى خواست بر او وارد شود و با او آمیزش کند مى بایست قبلا ده دینار بپردازد.
روزى عابدى وارسته ، از کنار درخانه او عبور مى کند و چشمش به جمال دل آراى آن زن آلوده مى افتد، شیفته او شده و بى اختیار وارد آن خانه مى گردد، پول نداشت ، قماش داشت ، آن را فروخت و ده دینار را پرداخت و روى تخت کنار آن زن نشست . همین که دست به سوى زن دراز کرد، در همین لحظه با خود گفت : بدبخت خداى بزرگ ترا در این حال مى نگرد، در حالى که غرق در کام حرامى اگر هم اکنون عزرائیل بیاید و جانت را بگیرد جواب حق را چه خواهى داد و فکر کرد که با انجام یک زنا همه عباداتش حَبط و پوچ مى گردد، ناراحت شد و رنگش تغییر کرد و رنگ به رنگ شد و در خود فرو رفت . زن آلوده به او گفت : چه شده ؟ چرا رنگت پریده ؟! عابد گفت : من ازخدا مى ترسم ، اجازه بده از خانه ات بیرون روم .
زن گفت : واى بر تو مردم حسرت مى برند که کنار این تخت با من بنشینند و به این آرزو برسند تو که به این آرزو رسیده اى مى خواهى از وسط راه ، آن را رها کنى ؟! عابد گفت : من از خدا مى ترسم پولى را که به تو داده ام حلال تو باشد اجازه بده از خانه بیرون روم ، او سر انجام اجازه داد. عابد با حالى پریشان در حالى که از خوف خدا فریاد واى بر من خاک بر سرم شد... او بلند بود از خانه خارج گردید همین حالت عابد، باعث شد که خوف و وحشتى در دل آن زن آلوده افتاد و با خود گفت : این مرد عابد اولین گناه را خواست انجام دهد، ولى آنچنان از خدا ترسید که پریشان گردید، ولى من سالهاست که دامنم آلوده است و غرق در گناه ، همان خدائى که عابد از او ترسید خداى من هم هست و من باید بیش از او از خدایم بترسم .
هماندم توبه حقیقى کرد و در خانه را بروى خود بست و لباس کهنه پوشید و مشغول عبادت خدا گردید و بعد از مدتى با خود گفت : اگر من بسراغ آن مرد عابد بروم و حال خود را بگویم شاید با من ازدواج کند و در حضور او آموزش دینى ببینم و او یاور خوبى در عبادت و پاکسازى من گردد و جبران گذشته ام را بنمایم اموال و خادمان و اثاثیه خود را برداشت وارد روستائى شد که عابد مذکور در آنجا بود و از محل آن عابد جویا گردید، به عابد خبر دادند که زنى در جستجوى تو است ، عابد از خانه اش بیرون آمد تا چشمش به زن افتاد دریافت که همان زن آلوده است به یاد آن گناهش افتاد از خوف خدا نعره اى کشید و افتاد و جان سپرد. (گفته اند آن زن هم مرگش را از خدا خواست و در کنار عابد جان سپرد.)
الهى از گنه پشتم خمیده/تهى دستم خدا رنگم پریده
بسى صبح و مسا از ما گذشته/ولى جز معصیت چیزى ندیده
خدا از لطف تو دارم خجالت/که برما این همه نعمت رسیده
توانم کى بود شکرانه گویم/چه سازم پرده عصیان دریده
خوشا آنان که زهر قیدى برستند/رضاى حق به خون خود خریده
شبانگه تا سحر نالم به کویت/منم جغدى که در کویت پریده
هرآنکس دل به دلبر داده باشد/دگر برآرزوى خود رسیده
همانکس درجهان دل برتوبسته/بغیر از روى توکس را ندیده
4_5803403339848745172.MP3
835.1K
#بقره_صفحه14
#هر_روز_صوت_یک_صفحه_از_قرآن_کریم
#راه_خدا
@downloal
💟🌱💟🌱💟🌱💟🌱
🔴سرکوب شدید معترضان در سیوسومین روز از اعتراضات سراسری آمریکا
🔹 اعتراضات سراسری علیه نژادپرستی و نابرابری در آمریکا در سی و سومین روز خود همچنان در بیشتر شهرهای ایالات متحده ادامه دارد و نیروهای امنیتی آمریکا با خشونت شدید، معترضان را سرکوب میکند.
#افول_امریکا
کانال راه خدا
@downloal
هدایت شده از تبادلالت لیستی
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺
لیستی از بهترین کانال های ایتا 👇👇
کانال راه خدا👇
@downloal
کانال فوتبال برتر👇
@fotball_bartar
برای ثبت بنر به ایدی زیر پیام بدین
اعضای کانالت بالای ۳۰۰ باشه👇👇
ثبت لینک 👈 👇👇👇
👉@Boaspl👈
👆👆👆
♦️چند اشتباه رایج در نوشتن را اصلاح کنیم
🔺تفاوت ایشالله، انشالله و ان شاءالله درکجاست؟
❌ایشالله: یعنی خدا به خاک سپردیم! (نعوذبالله)(استغفرالله)
❌انشالله: یعنی ما خدا را ایجادکردیم! (نعوذبالله)(استغفرالله)
✅انشاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا)
انتشار دهیم تا اشتباه نکنیم.
@downloal
امام رضا:همانا صلوات نابود کننده گناهان است.پس بر محمد و آل محمد زیاد صلوات بفرستید.
البته اگر حق الناس نباشد.
مداحی آنلاین - دیوونه ایوون طلاتم - بنی فاطمه.mp3
7.42M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
💐دیوونه ایوون طلاتم
💐فدائیه جارو کشاتم
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #سرود
👌بسیار
@downloal
💠قسمت چهل و سوم رمان قیمت خدا
📕این داستان:متاسفم
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت ...
- برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم نبود ...
و خندید ...
با شنیدن این جمله، تازه به خودم اومدم ... زبانم درست نمی چرخید ...
- شما مسلمان هستید آقای هیتروش؟ ... پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید، چیزی نگفتید ...
همون طور که سجاده اش رو جمع می کرد و توی کاور میذاشت با خنده گفت ...
- خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم ... هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم ... هنوز به خوندن نماز عادت نکردم ... علی الخصوص نماز صبح ... مدام خواب می مونم ... تازه اگر چیزی از قلم نیوفته و غلط نخونم ...
اون با خنده از نماز خوندن های غلط و عجیبش می گفت ... و من هنوز توی شوک بودم ... چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور مور و سوزن سوزن می شد ...
- خدایا! حالا باید چه کار کنم؟ ...
- خانم کوتزینگه ... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟ ... من واقعا علاقه مندم با پسر شما و خانواده تون آشنا بشم ...
توی افکار خودم غرق شده بودم که صدام کرد ... مبهوت برگشتم سمتش و نگاهش کردم ...
- حال شما خوبه؟ ...
به خودم اومدم ...
- بابت این جواب متاسفم اما فکر نمی کنم دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم ...
⬅️ادامه دارد...
@downloal
۩شـــــــَﮫِﮰــــــــدُ إلـــشُّــــــــﮫَدإءِ۩
برنامه هفتگی ۸ تیر تا ۱۲ تیر ماه در کانال راه خدا با تولید محتوا جدید 🔑شروع کانال و سلام بر امام ز
امروز آخرین باری که قسمت دوم محتوا جدید یعنی دعای امید میزاریم از فردا قسمت سوم خواهیم گذاشت
با تشکر
#کانال_راه_خدا
@downloal