eitaa logo
۩شـــــــَﮫِﮰــــــــدُ إلـــشُّــــــــﮫَدإءِ۩
230 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
476 ویدیو
34 فایل
••• 🌿🕊🌹 [نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد] ‏ما تنها نیستیم همه‌مون "خدا" رو داریم... :)♥️ #کپی‌باذکر‌صلوات🌸 خادمتون :) °{ @Boaspl
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹#طرح_روزانه_انس_با_قرآن 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عج )، هدیه به روح پرفتوح حضرت امام، شهدا، پدران ومادران از دست رفته، آمرزش گناهان و شفاے مریضان #بقره_5 #راه_خدا @downloal 💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعا امید رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ أَدْرَكَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْكِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّة.»(بحارالأنوار، ج 71، ص 86)؛ «خوار با دا (و خاک بر بینی) آن كس که پدر و مادرش نزد او پیر شوند و او را به بهشت نبرند.» کانال راه خدا @downloal 🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
❤️🌹❤️ سلام بہ تو اے گل نرگس! سلام بہ تو ڪہ در سیم خاردار گناهانمان اسیرے. 🌹ما را ببخش! ڪہ حتے بہ اندازه‌ے نجات دادن گلے از میان سیم خاردارها تلاش نڪرده ایم. چہ برسد بہ تلاش براے رهایے شما از زندان غیبت. #عاشقانہ_مهدوے❤️ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ✋روزت بہ خیر حضرت عشـ❤️ــق @downloal
💠قسمت بیست و نهم رمان قیمت خدا 📕این داستان : قیمت خدا - اگر جلوی این دیوارها گرفته نشه ... روز به روز جلوتر میاد... امروز تا وسط اسرائیل کشیده شده ... فردا، دیگه مرزی برای کشور شما و بقیه کشورها نمی مونه ... و انسان های زیادی به سرنوشت های بدتری از شما دچار میشن ... شما به عنوان یه انسان در قبال مردم خودتون و جهان مسئول هستید ... جواب تمام سوال هام رو گرفته بودم ... با عصبانیت توی چشم هاش زل زدم ...  - اگر قرار به بدگویی کردن باشه ... این چیزیه که من میگم... من با یک عوضی ازدواج کردم ... کسی که نه شرافت یک ایرانی رو داشت ... که آرزوش غربی بودن؛ بود ... نه شرافت و منش یک مسلمان ... اون، انسان بی هویتی بود که فقط در مرزهای ایران به دنیا اومده بود ... مثل سرباز خودفروخته ای که در زمان جنگ، به خاطر منفعت خودش، کشور و مردمش رو می فروشه ... با عصبانیت از جا بلند شدم ... رفتم سمت در و در رو باز کردم ...  - برید و دیگه هرگز برنگردید ... من، خدای خودم رو به این قیمت های ناچیز نمی فروشم ... هر سه شون با خشم از جا بلند شدند ... نفر آخر، هنوز نشسته بود ... اون تمام مدت بحث ساکت بود ... با آرامش از جا بلند شد و اومد طرفم ...  - در ازای چه قیمتی، خداتون رو می فروشید؟ ... محکم توی چشم هاش زل زدم ...  - شک نکنید ... شما فقیرتر از اون هستید که قدرت پرداخت این رقم رو داشته باشید ... - مطمئنید پشیمون نمی شید؟ ... - بله ... حتی اگر روزی پشیمون بشم، شک نکنید دستم رو برای گدایی جای دیگه ای بلند می کنم ... کارتش رو گذاشت روی میز ...  - من روی استقامت شما شرط می بندم ... هنوز شب به نیمه نرسیده بود و من از التهاب بحث خارج نشده بودم که صدای زنگ تلفن بلند شد ... از پذیرش هتل بود ... - خانم کوتزینگه، لطفا تا فردا صبح ساعت 8، اتاق رو تحویل بدید ... و قبل از رفتن، تمام هزینه های هتل رو پرداخت کنید... ادامه دارد........... @downloal ❤💙❤💙❤💙❤💙❤💙