.
🤩چی بهتر از این که مطالب عمیق و مهم کتب شهید مطهری رو با یه زبون ساده ودلنشین بهت آموزش بدند!؟🤩
📚هم آقا هم امام شدیدا به کتب شهید مطهری توصیه دارند📚
👌فقط اسم کتاب ها رو بخون تا بفهمی چقد دوره جامعی در انتظارت👌
⏰ساعتا رو کوک کنید،بیستم خرداد ساعت۲۱ تا جز ۲۰۰نفر اول باشید
.
#معلمان_انقلاب1
#شهید_مطهری
#حسین_ابراهیمیان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2478244061C85cea2e081
همراه دوره ی انس با قرآن. روزانه ...
#بیکران
هدایت شده از نهاد دانشگاه گیلان
فرهیخته گرامی
شرکت در نظر سنجی تحلیل فرهنگی دانشگاه گیلان ما را در بهبود ارائه خدمات فرهنگی یاری خواهد کرد.
باتشکر
جهت شرکت در نظرسنجی روی لینک زیر کلیک نمایید:
https://survey.porsline.ir/s/nfw89lA6
☫@guilannahadir
هدایت شده از علی علیزاده - جدال
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸برنامه هفتم برای تازهواردان به بازار کار چه خوابی دیده است؟
🔹مناظره علی خدایی، نماینده کارگران در شورایعالی کار و اکبر اخوان مقدم، مدیر خیریه نذر اشتغال
برنامه کامل را میتوانید در این آدرس ببینید:
📺 youtube.com/live/0fsFnIYYy9c?feature=share
🌓 نام و آیدی های عجیب و غریب در شبکه های اجتماعی
🔸در یک گروهی اضافه شده بودم پیامها اینطور بود:
ربی قدوس سبوح وارد شد
یا هادی المضلین از گروه رفت
یا ریحانه النبی توسط امی خدیجه الکبری به گروه دعوت شد
هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی با لینک دعوت وارد گروه شد
و حمل الزاد اقبح کل شی اذا کان الوفود علی الکریم فلان مطلب را سنجاق کرد
💠تازه گاهی یا ذالجلال و الاکرام از تو سوال میکرد و حسبی ربی جَلَّ الله و اِنَّ الناقدَ بصیر و یا قاسم بن الحسن و ای لشکر صاحب زمان ... سوالش رو تایید میکردند.
▫️آدم کاملا حس میکرد با اسماء و صفات الهی و فقرات جوشن کبیر و دعای ندبه و کمیل و مناجات خمسه عشر معاشرت میکنه!تقریبا تمامی اسامی رو واقعی گفتم.
◻️ اونجا فقط یه بزرگواری بود که برام جالب بود اسمش نفسم پیشی بابا بود و مدام با 👌 بقیه رو تایید میکرد!
▪️ یه بزرگواری بود اسمش ذرنی و من خلقته وحیدا بود.
وقتی is typing یا در حال نوشتن بود حس میکردی خود خداوند میاد بزنه تو دهنت ساکت بشی!😂
▫️بزرگواری بود که اسمش رو نمیگفت ولی مصمم بود یک روز در میان از مضرات شیمی درمانی و جراحی تومور یه مطلبی برای بنده ارسال کنه و از تجربیات موفق طب سنتی در درمان انواع تودههای بدخیم بگه! بنده هم همیشه تشکر میکردم.
▫️چند روز بعد از عمل دیدم یک نفر خصوصی پیام توبیخآمیزی طولانی فرستاده چرا عمل کردین! من حجت رو بر شما تمام کردم!
اسمش انما علینا البلاغ المبین بود! جواب دادم ما کی با هم صحبت کردیم. تصویر گفتگوهای قبلی رو فرستاد دیدم همان ذرنی و من خلقته وحیدا است.
▪️ به تناسب حال روحی نام کاربریشون تغییر کرده بود! از نام کاربری به عنوان بیانیه تغییر ایدئولوژی استفاده میکردند!
▪️یه زن و شوهری هم بودند برای مشاوره مراجعه کرده بودند در مرز طلاق!جلسه اول صحبت کردیم عرض کردم اگر نکتهای بود در پیامرسان بفرمایید.
▫️دو روز بعد شهید علایی کاشانی به بنده پیام دادند که حاج آقا فلان مساله دوباره پیش آمد! به قرینه حالیه فهمیدم خانمی هستند که مشاوره گرفتند. جواب دادم.
هفته بعد شهید کاخکی طرقی پیام داد که حاج آقا دوباره اون موضوع تکرار شد و راه حل شما جواب نداد! باز به قرائن فهمیدم شوهر اون خانم است. جواب دادم
▪️چند روز بعد دیدم شهید سیف الله ناجی پیام دادند که حاج آقا الان چیکار کنیم؟ یه کم اوضاع بهتره ولی دلم آروم نیست! و به فاصله یکساعت بعد شهید طاحونی هم پیام دادهاند الان اوضاع خوبه ولی میخواهیم برویم فلانجا و میترسم دعوا تکرار بشه! دیگه عقل حقیر به جایی قد نداد! فقط گلزار شهدای اصفهان که میرفتم یک شهید طاحونی خوراسگانی بود براش فاتحه میخواندیم.
⭕️خلاصه کنم زن و شوهر هر هفته به یک شهیدی توسل میکردند و اسم کاربریشون رو به اسم اون شهید تغییر میدادند!
▪️چهار پنج ماه طول کشید و خدا رو شکر مشکل حل شد. بعدش هر دو رو خواستم گفتم ابوی ما از بعد عملیات خیبر هر روز نماز جعفر طیار میخونه هدیه میکنه برای امام و شهدا ولی هنوز اسم کاربریش تغییر نکرده؛ برای یه فاتحه و ارتباط روحی ساده، بنده رو به جنون کشیدین! با کل لشکر ۲۷ محمد رسول الله، لشکر ۱۴ امام حسین، لشکر ۸ نجف اشرف، لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب و لشکر ۳۱ عاشورا در فضای مجازی گفتگو کردم!😂
🔺حمید آقانوری
✍️ بنده همواره در مجموعه ها و گروه ها این نکته را متذکر شده و خواهش کرده ام که لطفا با اسم واقعی خودتان در گروه حاضر باشید؛ توضیحات واهداف را در بیو( شناسنامه) بیاورید؛ چرا که لازمه فعالیت در فضاهای گروهی ( بخصوص گروه های علمی و هدفمند) اقتضاء می کند، هر فرد با اسم کاربری خویش باشند نه با اسم های فانتزی یا مذهبی و غیره؛ چرا همان گونه که در گزارش فوق آمد این نوع نامگذاری ها موجب سردرگمی و عدم امکان ارتباط منطقی دیگر اعضا می گردد؛ علاوه بر اینکه این فرهنگ می تواند زمینه ساز نامگذاری های نامناسب و غیر اخلاقی در میان نسل جدید نیز باشد.
اساسا هویت مجازی همانند هویت شناسنامه ای و واقعیِ افراد میتواند تلقی شود.🌹
#بینام
@Twiitaa
بسم الله الرحمن الرحیم
والتین والزیتون
✍🏼پرستو علیعسگرنجاد
https://t.me/takooch
پست قبلی من را ببینید. همین چند ساعت پیش برایتان نوشتمش. دربارهٔ سریال دنیای شیرین دریاست. من همین چند ساعت پیش داشتم خوشخوشان با شما خاطرهبازی میکردم و روحم هم خبر نداشت کیلومترها آنطرفتر، زنی پیکر بیجان بچهاش را در آغوش گرفته و کمرش هرگز راست نخواهد شد.
این پسر بچه را میبینید؟ این صورت گلانداخته، این شلال طلایی موها که آدم را یاد شازدهکوچولو میاندازد، حالا زیر خاک فلسطین آرام خوابیده. او «محمد التمیمی»ست، یکی از اهالی روستای «نبیصالح» که مثل دریای داستان ما، داشته میان درختها و جویبارها، ساده و صمیمی، بزرگ میشده. سگیونیستها او را کشتند، وقتی در ماشین پدرش نشسته بود تا به دیدن اقوامشان بروند و حتماً چشمهایش از ذوق مهمانی میدرخشید. رگبار گلولهٔ اشغالگران که بیدلیل به سمتشان هجوم آورد، محمد دوساله حتماً در آخرین نگاهها پی مادرش بوده. سرش برای میزبانی سرب داغ گلولههای اسقاطیلی، زیادی کوچک نیست؟
مادرش چندهزاربار قرار است این عکس را تماشا کند؟ چقدر قرار است برای این انگشتهای کوچک معصوم که اینطور کودکانه به هم گره خوردهاند، بمیرد؟ چقدر قرار است بخواند «بأی ذنب قتلت؟» و آنقدر گریه کند تا گونههایش از شوری اشک بسوزد؟ این اشکها برای او بچه میشود؟
من یک بار دیگر هم برایتان نوشته بودم. گفته بودم «من، متصلم به همهٔ مادران جهان. من با آن مادر فلسطینی که زیتون را هسته میگیرد و در دهان بچهاش میگذارد، یکجانم. من با آن مادر عراقی که اول محرم گوشواره از گوش دخترش درمیآورد، قلب مشترک دارم.» اینها را نوشته بودم، اما حق مطلب ادا نشده بود. نتوانسته بودم بگویم هربار که کودکی در فلسطین شهید میشود، من پابهپای مادرش، تمام لحظات زندگیاش را مرور میکنم. شیرخوردنش را به یاد میآورم، اولین قدمش، اولین کلمهاش، اولین خندهاش… مادرها خوب میفهمند این یادآوریها، مادر فرزندازدستداده را خواهد کشت… و فریاد از درد مادری که بچهاش را به ظلم کشته باشند…
ما جز سوختن، بضاعتی نداریم. سالهاست با هر عکس تازهای که از شهدای سرزمین زیتون به دستمان میرسد، آتش میگیریم. عکسها، نامها، داغها، نمیگذارند زخم کهنهٔ ما دلمه ببندد. تقدیر خدا فعلاً این است که با کلماتمان، با اشکهایمان، با فریادهایمان، خود را از بهتان بیعاری و بیدردی و بیتفاوتی برهانیم. دندان خشم و دریغ روی هم میساییم و صبر میکنیم تا آن روز که خدا نابودی قومالظالمین جهان را به دست ما رقم بزند، به دست ما و فرزندانی که به آیین حسینبنعلی میپرورانیمشان.
https://t.me/takooch
https://t.me/takooch/474