eitaa logo
| توییتا |
2.2هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
5.3هزار ویدیو
451 فایل
توییتا چیست؟👇 https://eitaa.com/Twiitaa/26507 ارسال پیام ازطریق👇 @hosseinkhademi75 ادمین خانوما👇 @Mahdolia ناشناس تلگرامی👇 https://t.me/Twiitaabot ناشناس ایتا👇 https://6w9.ir/s/120 ناشناس ایتا شماره۲: https://daigo.ir/secret/464858035
مشاهده در ایتا
دانلود
میخواستم فوتبال ببینم برق قطع شد.🙃 @Twiitaa
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش کمان ابروی جانان نمی پیچد سر از حافظ ولیکن خنده می آید بدین بازوی بی زورش تفسیر : از فرصتی که داری استفاده کن وگرنه کسی دیگر از این فرصت سود می برد. به زیردستان خود هم توجه کن. اگر در عین مقام و ثروت، به زیردستان محبت کردی مردی. دامی برایت گسترده اند. @Twiitaa
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را چون شیشه های دیده ما پرگلاب کن ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور باده گلگون شتاب کن بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن زان جا که رسم و عادت عاشق کشی توست با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن همچون حباب دیده به روی قدح گشای وین خانه را قیاس اساس از حباب کن حافظ وصال می طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن تفسیر : همگان مجذوب شما می شوند و تو کسی هستی که از حسن و خوبی کم نداری. چشمهایت همه را افسون می کند و بدون هیچ کلامی با همه حرف می زند. پیمانی که بسته ای بسیار مبارک و فرخنده است روزگارت روز به روز بهتر می شود. لطف و محبت کسی دائم شامل حالت می شود. به آرزویت می رسی و جوانتر می شوی. @Twiitaa
مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو می افتادم از غم به تدبیرش امید ساحلی بود دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استظهار هر اهل دلی بود ز من ضایع شد اندر کوی جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی عیب حرمان نیست لیکن ز من محرومتر کی سائلی بود بر این جان پریشان رحمت آرید که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته هر محفلی بود مگو دیگر که حافظ نکته دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود تفسیر : فکر می کنی کسی حرفت را نمی شنود و از مشکلت خبر ندارد. کسی تو را از گرداب غم رهایی نمی دهد. اما همه ی این ها مصلحت الهی است و تو مورد امتحان قرار گرفته ای باز هم رحمت خدا شامل حالت می شود و کاردانی تو را نجات می دهد بدان همه ی این مصائب به خاطر جهالت خودت بوده است. @Twiitaa
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است که مژده طرب از گلشن سبا آورد علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم که حمله بر من درویش یک قبا آورد فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند که التجا به در دولت شما آورد تفسیر : همه چیز به خیر و خوبی تمام می شود. عجله نکن گره از کار بسته ی تو باز می شود. یک خبر خوش در راه است. منتظر باش. با شنیدن این خبر بیماریت نیز شفا پیدا می کند ولی یادت باشد نذری که کرده ای حتما ادا کنی. وعده ای هم که داده ای بجا آور دولت دو در خانه ی شماست. @Twiitaa
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو شکل هلال هر سر مه می دهد نشان از افسر سیامک و ترک کلاه زو حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو تفسیر : دوستانت به تو وفا نکرده اند و کارهایی را که برایشان انجام داده ای به نیم جو هم ارزش قائل نیستند ولی شما اجر و ثواب در راه خدا را در جایی دیگر دریافت می کنید. به سفری پرخیر و برکت می روید. گم شده ی بخت خویش را در آن سفر می یابید و درس عشق را در ان سفر می آموزید. انشاالله @Twiitaa
ببخشید کسی میدونه درآمد تکنسین اتاق عمل و فیزیوتراپی چقدره؟ @Twiitaa
شاهدان گر دلبری زین سان کنند زاهدان را رخنه در ایمان کنند هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد گلرخانش دیده نرگسدان کنند ای جوان سروقد گویی ببر پیش از آن کز قامتت چوگان کنند عاشقان را بر سر خود حکم نیست هر چه فرمان تو باشد آن کنند پیش چشمم کمتر است از قطره ای این حکایت ها که از طوفان کنند یار ما چون گیرد آغاز سماع قدسیان بر عرش دست افشان کنند مردم چشمم به خون آغشته شد در کجا این ظلم بر انسان کنند خوش برآ با غصه ای دل کاهل راز عیش خوش در بوته هجران کنند سر مکش حافظ ز آه نیم شب تا چو صبحت آینه رخشان کنند تفسیر : غافل از حال خویش شده ای. تو جوانی پرشور هستی که از تو برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند و خودت از قافله عقب مانده ای. آنها خیلی از تو پایین تر هستند. سعی کن تو هم عقب نمانی. ظلمی به تو شده که به خاطرش غصه می خوری، ولی خداوند جواب ظالمان را می دهد. @Twiitaa
عمریست تا به راه غمت رو نهاده ایم روی و ریای خلق به یک سو نهاده ایم طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده ایم هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده ایم عمری گذشت تا به امید اشارتی چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده ایم ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته ایم ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ایم تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز بنیاد بر کرشمه جادو نهاده ایم بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم در گوشه امید چو نظارگان ماه چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ایم گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست در حلقه های آن خم گیسو نهاده ایم تفسیر : آفرین بر شما که در زندگیتان ریا و دورویی وجود ندارد و پایه و بنیاد زندگی را بر مبنای مهر و محبت گذاشته اید. اما چندی است که چشم به راه و منتظر خبری هستید. به عافیت و سلامت می رسید و مقامتان روز به روز بالاتر می رود. همیشه امیدوار باشید . چشم طلب فقط از خدا داشته باشید که او بشارت رسیدن حاجت و مراد را به شما می دهد. @Twiitaa
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می خواند دوش درس مقامات معنوی یعنی بیا که آتش موسی نمود گل تا از درخت نکته توحید بشنوی مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا خواجه می خورد به غزل های پهلوی جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی این قصه عجب شنو از بخت واژگون ما را بکشت یار به انفاس عیسوی خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروی چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد مخموریت مباد که خوش مست می روی دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چشم من بجز از کشته ندروی ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد کآشفته گشت طره دستار مولوی تفسیر : پایبند به اصول دنیوی نباش به معنویات و روحیات خودت هم بپرداز و ایمانت را قویتر کن زیرا همه هر آنچه از مادیات که دارند در این دنیا باقی گذاشته و معنویات و کارهای خوب و بد را با خود به دنیای آخرت می برند. زمانی بخت با تو یار است که فرش زیر پایت حصیر باشد ولی دلت خوش و راحت و آرام باشد. @Twiitaa
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش شکنج زلف پریشان به دست باد مده مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش گرت هواست که با خضر همنشین باشی نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش طریق خدمت و آیین بندگی کردن خدای را که رها کن به ما و سلطان باش دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار و از آن که با دل ما کرده ای پشیمان باش تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش کمال دلبری و حسن در نظربازیست به شیوه نظر از نادران دوران باش خموش حافظ و از جور یار ناله مکن تو را که گفت که در روی خوب حیران باش تفسیر : از ستم و بلایی که بر سرت آورده اند شکایت می کنی و به فر انتقام هستی ولی همگی را به خدایشان واگذار کن. مهربان باش تا دلت آرام گیرد. به عهدی که بسته ای عمل کن خدا با توست. اگر می خواهی همیشه شاد باشی، دل و زبانت یکی باشد. عمرتان طولانی است. @Twiitaa