↻ #معرفیشھید🌿🕊
⇦نامونامخانوادگی:شهید امیر حسین عرب🧔🏻
⇦تاریختولد: ۱ شهریور ۱۳۴۳👶🏻
⇦تاریخشھادت: ۲۱ بهمن ۱۳۶۲🌱
⇦محلتولد: تهران🌝
⇦محلشھادٺ: سومار 🌃
⇦محلدفن:گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) قطعه ۲۸🕌
⇦وضعیتتأهل: مجرد💍
⇦تعدادفرزندان:-👼🏻
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 روز شمار #عید_غدیر
✨ ١۴ روز تا عید #غدیر✨
•༅ ❤️ °`~•
#فقطحیدرامیرالمومنیناست
━⊰✾ 🦋 ✾⊱@Until_advent
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
مَتیٰ تُرانٰا وَ نَراک
دَردَم نَدیدن نیست!
به خود می پیچَمـ از اینکه تو را میبینَم ولی
نمیشناسمَت درسٺ مِثل یوسف!
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرجــ
[@Until_advent♡]
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 ویژه #استوری
▪️سوگند به روز وقتی نور میگیرد...
📌 #آیه_گرافی
📽 #تصویری
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
[@Until_advent♡]
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
از رفاقت تا #شهادت
شهید ابراهیم هادی
#شهیدهادیذوالفقاری
التماس دعای خیر..
#ابراهیم_هادی
{@Until_advent🕊}
3.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدئوی کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس طی جلسهای در کشور عراق
|@Until_advent🍃|
.
#رسم_خوبان
.
مرخصی داشتیم ...
قرار شد با حاجحسین بریم اصفهان
حاجی گفت : بیا با اتوبوس بریم!
بهش گفتم: با اتوبوس؟ تویِ این گرما؟!
.
حاجحسین تا این حرفم رو شنید گفت:
گرما؟ پس بسیجیها تویِگرما چیکار میکنن؟
من یکدفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک
هلاک شدم ، اونا چی بگن ؟
با همون اتوبوس میبَرمت
تا حالت جا بیاد ...
.
📚 یادگاران ۷ "کتاب شهید خرازی" ص ۳۳
.
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#فرمانده_لشکر14_امامحسین
|@Until_advent🌿|
صبح ها كه از منزل بيرون مي آييد
اين دعا را بخوانيد :
" بِسمِ اللّٰه وَ بِاللّه حَسبی اللّٰه تَوکَلتُ علی الله"
" وَ لاحَول ولاقُوه الابِاللّٰه العَلي العَظيم "
#آیت_اللّٰه_جاودان
|@Until_advent✨|
🦋#سه_دقیقه_در_قیامت
🦋 #قـسمت پنجم
عمليات به خوبی انجام شد و با شهادتِ چند تن از نيروهای پاسدار، ارتفاعات و كلِ منطقه مرزی، از وجودِ عناصر گروهک تروريستی پژاک پاكسازی شد. من در آن عمليات حضور داشتم. يک نبردِ نظامیِ واقعی را از نزديک تجربه كردم، حس خيلی خوبی بود.
آرزوی شهادت نيز مانند ديگر رفقايم داشتم، اما با خودم ميگفتم: ما كجا و توفيق شهادت؟! ديگر آن روحياتِ دورانِ جوانی و عشق به شهادت، در وجود ما كمرنگ شده بود.
در آن عمليات، به خاطر گرد و غبار و آلودگی خاکِ منطقه و... چشمان من عفونت کرد.آلودگی محيط، باعث سوزشِ چشمانم شده بود. اين سوزش، حالت عادی نداشت. پزشکِ واحدِ امداد، قطرهای را در چشمان من ريخت و گفت: تا يک ساعت ديگه خوب ميشوی. ساعتی گذشت اما همينطور دردِ چشم، مرا اذيت ميكرد. چند ماه از آن ماجرا گذشت. عملياتِ موفقِ رزمندگانِ مدافع وطن، باعث شد كه ارتفاعاتِ شمال غربی به كُلی پاكسازی شود. نيروها به واحدهای خود برگشتند، اما من هنوز درگير چشمهايم بودم.
بيشتر، چشمِ چپ من اذيت ميكرد. حدود سه سال با سختی
روزگار گذراندم. در اين مدت صدها بار به دكترهای مختلف مراجعه كردم اما جواب درستی نگرفتم. تا اينكه يک روز صبح، احساس كردم كه انگار چشمِ چپ من از حدقه بيرون زده! درست بود! در مقابلِ آينه كه قرار گرفتم، ديدم چشمِ من از مكانِ خودش خارج شده! حالت عجيبی بود. از طرفی درد شديدی داشتم.👁🤯
ادامه دارد...‼️
| @Until_advent✨|