eitaa logo
واکاوی 🔎
150 دنبال‌کننده
203 عکس
177 ویدیو
6 فایل
واکاوی | رصد و تحلیل 🔎
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ بخش1⃣ : می‌خواهم فرماندهی را در با خود بر عهده بگیرم. : این کار را نکنی امیر! : برای چه؟ : چون وقتی شما وارد عرصهٔ نبرد شوید، می‌فهمد که ما برای مقابله با او، با تمام قوا به میدان آمده‌ایم و این روحیه آن‌ها را بالا می‌برد [و ضعف ما را نشان می‌دهد] بخش2⃣ در میانه‌های به می‌رسد؛ علیه‌السلام تنها شده؛ در میان لشکریان قدم می‌زند؛ می‌ریزد و مظلومانه ندا می‌دهد: «أین عمار؟» تا را در بین این‌همه حیله و نیرنگ و از بین ببرد! تا وقتی بود، با خطبه‌ها و روشنگری‌ها راه را بر گزافه‌گویی‌های می‌بست! بخش3⃣ سالها قبل، امامِ انقلاب، را با این تعابیر هشدار می‌دهد: ، ، ؛ همه اینها را می‌گوید، اما عمدتاً فقط نظاره گرند و البته هضم اینها برایشان قدری دشوار می نماید 👀 🗣 کار به جایی می‌رسد که ندای از ایشان بیشتر و بلندتر شنیده می‌شود، اما باز هم عمدتاً فقط نگاه می‌کنند و گویی هنوز باور نکرده اند 👀 حالا خودش یک‌تنه به میدان می‌آید، مهمترین حرف‌های اشتباه همه را بیان می‌کند و پاسخ می‌دهد، دو و سه و چهار، ، همه را رد می‌کند.. و اغلب حامیان، عمدتاً صرفاً کلی می‌کنند که ایشان چه‌خوب دارد می‌کند و... اما ظاهراً حواس‌ها جمع نیست، اینکه «ولی» خودش به میدان می‌آید نشانگر این نیست که دیگر از وجود «عمار»ها ناامید شده و چون تنها شده، خودش یک‌تنه به می‌رود !؟! خودش می‌گوید: من سال‌هاست دارم می‌کشم.. گویی حال و اوضاع لشگر، خوب نیست، که فرمانده و ولیّ جامعه خودش به میدان می‌آید!! کاش به‌جای خوشحالی از حرف‌های این چند مدت ، کمی و میشدیم و هم می‌خوردیم و خودمان را هم قدری مسئول میدانستیم، مسئول اینکه ضعف ماست که موجب شده ولیّ انقلاب، بر خود لازم دیده تا نسبت به پاسخگویی به اراجیف نااهلان شخصاً ورود کند.. 🔶 👇 👆 امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در بُرده بود؛ در دقائق آخر، برخی تعامل و اعتدال سر دادند و اصلاً یادشان رفت که ، فرزند همان است و...! بالاخره علیه‌السلام را به پای کشاندند!! و جنگی که تا پیروزی کامل آن چیزی نمانده بود را ناتمام گذاشتند!! هر چه علیه‌السلام فرمودند "مذاکره" است، این‌ها می‌خواهند را دوباره بِبَرند...؛ اما افسوس که گوش شنوایی نداشتند!! تازه حاضر نشدند و حتی را که نماینده علیه‌السلام بود به بفرستند!! گفتند: ، ، و است!! بالاخره پای‌شان را در یک کفش کردند که حتماً باید ، برای برود!! علیه‌السلام فرمودند من به مطمئن نیستم؛ اما آن‌ها وقیحانه به گفتند شما هستید!!😳 ابوموسی، خوب و انقلابی است!! امام علی علیه‌السلام فرمودند: من به این مذاکرات، نیستم. شما به هدفی که از این دارید نخواهید رسید! گفتند: در ، و معنا ندارد! علیه‌السلام فرمودند: بروید! تجربه‌ای میشود برای ، که بفهمند به ترسوها و آن‌ها که پای ندارند نباید کرد..! مذاکره و شروع شد! تا مدتی محتوای مذاکرات بود! علیه‌السلام، را فرستاد تا به بگوید ما توایم، مبادا به عمروعاص کنی، او است!! ابرو در هم کشید و به گفت: شما دارید!! و است! اگر او به من قولی دهد به قولش اعتماد دارم! زمان اعلام نتیجه فرا رسید؛ در ، البته به‌طور شفاهی کرده بودند که هر دو، علیه‌السلام و را عزل کنند و امر را به بگذارند! در ، ، اول به تعارف زد و گفت تو بزرگ ما هستی! خندید و پیش‌قدم شد برای و بالای منبر رفت! و گفت: چنانکه این را از دست درمی‌آورم، علیه‌السلام را از ، می‌کنم!! بعد پایین آمد و با لبخند به بفرما زد تا او نیز سهم خود از را، عملی کند! بالا رفت و گفت چنانچه این را از دست در می‌آورم علیه‌السلام را و چنانچه دوباره این را به دست می‌کنم را می‌نمایم !! خشکش زده بود...😳 فایده ای هم نداشت.. خودکرده را تدبیر نیست.. 🔶 ⚠️ باشد که از تاریخ، درس بگیریم.. 😶 🆔 🔎 @vakavi