جایگاه وعلم و جلالت حضرت امیرالمومنین(ع) و نیز صاحب کشف و کرامات بودن آن حضرت بر ما پوشیده نیست اما خود معصومین وائمه هدی به ما یاد دادهاند که خداوند ابا دارد که امری را بدون اسباب و علل طبیعی خودش محقق کند. لذا این امر از مواردی است که ما سندی برای آن در متون تاریخی نیافتیم، هرچیزی که باور آن با عقل بشری سخت و غیرممکن باشد نیازمند دلیل، سند و ملاک محکم است، برفرض ضعیف برای قبول وجود چنین کرامتی از امام علی (ع) این افراد واعظ متوجه نیستند چنین مطالبی در این زمانه که همه چیز با تراز عقلی و اسباب و علل سنجیده میشه چه تبعاتی برای مخاطبین و شنوندگان دارد.در برخی از متون تاریخی آمده: وقتی ابوبکر بر مسند خلافت تکیه زد، خالد بن ولید را مأمور جمع آوری زکاة قبیله بنی حنفیة کرد، وقتی خالد برای گرفتن زکاة رفت آنها گفتند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر سال مردی را برای جمع آوری زکات نزد ما می فرستاد، او زکاة را از اغنیا می گرفت و میان فقرای ما تقسیم می کرد تو نیز چنین کن. خالد (که دنبال بهانه می گشت) به مدینه برگشت و به ابوبکر گفت: اینها زکات نمی دهند! ابوبکر لشکری را همراه خالد روانه کرد وقتی به آنها رسید، آنها تکبیر گفتند و به استقبال آمدند، خالد با حیله و به تهمت به آنها حمله کرد و به طمع رسیدن به همسر زیبای رئیس قبیله شوهر او را کشت و همسر او را گرفته و بلافاصله مورد تجاوز قرار داد زنانشان را اسیر و به مدینه برگشت. مالک رئیس مقتول آن قبیله در جاهلیت رفیق عمر بود، عمر به ابوبکر گفت: خالد را اول حد زنا بزن به خاطر تجاوز او با همسر مالک و سپس او را برای تقاص مالک بکش. ابوبکر گفت: خالد یاور ماست و غفلت کرده!! [۱] (و دو صد افسوس که احکام الهی و خون و نوامیس مردم این گونه مورد بازیچه قرار گیرد).آنگاه اسیران را وارد مسجد کردند یکی از آنان بانوئی بود به نام خؤلة،خود را به قبر پیامبر رساند و به آن پناه برد و گریست و گفت: ای رسول خدا از اعمال این قوم به تو شکایت می کنم، ما را بدون گناه اسیر کردند با آنکه ما مسلمانیم! آنگاه متوجه مردم شد و گفت: ای مردم چرا ما را اسیر کردید؟ با آنکه ما شهادت می دهیم به لا اله الا اللّه و پیامبری رسول اللّه صلی الله علیه و آله. ابوبکر گفت: شما زکاة ندادید
خوله گفت: مسأله آنگونه نیست که گمان کرده ای و سپس حقیقت را بیان داشت، آنگاه افزود، بر فرض اینکه مردان ما زکاة ندادند، چرا زنهای مسلمان اسیر شدند؟ (در جریان جنگ جمل دیدیم که حضرت امیر علیه السّلام زنهای مسلمان را به خاطر شورش همسرانشان اسیر نکرد زیرا فرمود در منطقه اسلام اینها مسلمانند و یاللأسف که در این واقعه زنهای مسلمان را چون کنیزان در معرض فروش گذاردند و ساقهای زنان آزاد را عقب زدند تا آنها را معامله کنند، با اینکه عمر اقرار کرد که آنها مسلمان بودند و خالد قاتل و زناکار است و ابوبکر نیز اعتراف کرد منتهی برای خالد عذر آورد و حتی حاضر نشد خالد را از فرماندهی عزل کند!)
باری زنان مسلمان میان مردم تقسیم شدند، طلحة و خالد بن عنان هر کدام لباسی بر خوله به نشان انتخاب او افکندند.
خوله گفت: نه هرگز، این امکان نپذیرد، هیچکس مرا در اختیار نگیرد مگر اینکه مرا به سخنی که هنگام تولد گفته ام خبر دهد.
ابوبکر گفت: او ترسیده و چنین حادثه ای را قبلا ندیده، ابوبکر سخنانی گفت که بی حاصل بود.
خوله گفت: به خدا قسم من راست می گویم (در هنگام تولد سخنی گفته ام)
در این میان ناگاه حضرت علی علیه السّلام وارد شد، ایستاد و به مردم و آن زن نگاهی نمود و فرمود: صبر کنید تا من از حال این زن بپرسم آنگاه فرمود:
ای خؤلة گوش کن: وقتی مادرت به تو باردار شد و هنگام زایمان کار بر او سخت شد صدا زد: خدایا مرا از این مولود به سلامت دار، آن دعا مستجاب شد و او نجات یافت و چون تو را زائید تو صدا زدی: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله به زودی مرا شخصیت بزرگی در اختیار خواهد گرفت که برای او از من فرزندی خواهد بود! مادرت این سخن را در پاره ای از مس نوشته و در همانجا که به دنیا آمدی پنهان کرد، هنگام مرگ به تو در آن مورد وصیت کرد و (جایگاه آن را نشان داد) و تو هنگام اسیری همتی نداشتی جز آنکه آن لوح را برگیری، آن را گرفتی و به بازوی راستت بستی، بده آن لوح را که منم صاحب آن لوح، منم امیرمؤمنان! و منم پدر آن جوان خوش یمن، که نامش محمد است. خوله با شنیدن سخنان حضرت رو به قبله کرد و گفت: خدایا توئی عطا کننده منان، به من توفیق شکر این نعمت را بده که به من دادی و به هیچکس ندادی مگر آنکه کامل گرداندی. خدایا تو را به صاحب این خاک و آنکه به حوادث خبر می دهد سوگند می دهم که فضل خود را بر من کامل گردانی آنگاه آن نوشته را بیرون آورد،ابوبکر لوح را گرفت و عثمان که بهتر می خواند آنرا خواند، معلوم شد از آنچه حضرت علی علیه السّلام گفته بود کلمه ای کم یا زیاد نبود (در روایتی آمده است همگی گفتند: خدا
و رسول او راست گفتند آنگاه که پیامبر فرمود: منم شهر علم و علی درب آن شهر است).
ابوبکر گفت: ای اباالحسن او را بردار، حضرت او را به خانه اسماء فرستاد و چون برادرش آمد (با حضور برادر خوله) او را عقد نمود (نه به عنوان کنیز) و او به محمد حنفیة بادار شد و محمد را به دنیا آورد. [۲] .
درباره ی ولادتِ فرزند خَولَه ( محمد ) نیز اختلاف است؛ بعضی گفته اند: وی در خلافت ابوبکر به دنیا آمد، [۳] بعضی دیگر ولادت او را دو سال باقی مانده از خلافت عمر، می دانند، [۴] برخی گویند: سه سال از خلافت عمر باقی مانده بود که محمد تولد یافت [۶].
پی نوشت ها:
[۱] جریان حمله خالد به قبیله مالک و جنایات خالد و اعتراض عمر، در کتابهای تاریخی و تحقیقی از شیعه و اهل سنت آمده است. از جمله مرحوم سید شرف الدین در کتاب النص و الاجتهاد آن را مورد بررسی قرار داده است.
[۲] بحار، ج ۴۱ ص۲۳۰۲ مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۲۷۸.
[۳] سیر اعلام النبلاء: ؛ نیز بنگرید به، تاریخ الإسلام ۱۸۳:۶؛ تاریخ دمشق ۳۱۹:۵۴.
[۴] عمدة القاری ۲۱۴:۲؛ تاریخ الإسلام ۱۸۴:۶؛ وفیات الأعیان ۱۶۹:۴؛ تهذیب الأسماء ۱۰۳:۱. در « سیر أعلام النبلاء ۱۱۴:۴ » و « تاریخ دمشق ۳۲۶:۵۴ » از یحیی بن سعید نقل شده که گفت: به ابن مُسَیَّب
#سوال_یک_کاربر_در_گروه
یه جوون عادی هیچ امیدی به پیشرفت وشغل خوب نداره ولی فرزند یه پاسداراگه علاقه داشته بره تو سپاه فورا کارش درست میشه با حقوق خوب و این فقط یه مثال هست وهمه میدونن که هزارتا مزایای دیگه دارن که مردم عادی یه هزارمش هم ندارن وکلا تحریم و گرانی اثری روی اونا نداره
تو ایران هم دونوع نژادبه وجود اومده نژاد پاسدارا و نژادمردم عادی
که به شدت تبعیض هست بین این دو نژاد ومردم به خاطر همین ناراحت میشن واعتراض میکنن
بخدا قسم که اینطور نیست رفیقی دارم که پاسدار هست
پسرش رفت برای گزینش اما رد شد
اصل و چهار چوب حقوق نظانی ها بر اساس ستاد کل هست نه دست خودشون اگر حقوق خوب میگرفتن این رفیق بنده خدای من گاهی از منه حقیر پول قرض نمیکرد
من واقعا نمیدونم بعضی چه فکری میکنند
با شخص مشکل ندارن
با عنوان مشکل دارن
هواپیمایی به اشتباه زده شد
تا سه روز همه ساکت
اصلا انگار نه انگار
ولی تا مشخص شد سپاه اشتباه زده
کامنتها
دیدید چی شددددد
اعلامیه هااااا
پست هاااااا
چه کردند دیدید
اگر جان اون بندگان خدا مهم بود چرا سه روز هیچ کس هیچی نگفت
حادثه قطار رو یادتونه
ریل ها رو دزدیدن
چهارده نفر مردند
کامنتها کوووووو
صدای کی در اومد
اعلامیه ها کووووووو
مثال دیگه
همین الان تو آمریکا در اعتراضات میبینید
با ماشین میرن رو آدم ها
چرا هیچ کدوم از این آقایون و خانومها دیگه داد نمیزنن
امروز اعلام کردن حدود بیست نفر کشته شدن
چرا داد نمیزنن حقوق بشر
چرا فریاد نمیزنن آزادی بیان