هدایت شده از جمعیت انقلابی ایتا
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢⭕️ #جمعیت_انقلابی_ایتا ⭕️💢
🎥دیدناینفیلمبهشدتتوصیهمیشود👆
🇺🇸حقیقت غرب و آمریکا چیست؟
🇺🇸سرنوشت آمریکا چه خواهد شد؟
⛔️بروز واقعیات پنهان شده در آمریکا..!
❓پاسخسوالات از زبان
مقاممعظمرهبری (مدّظلهالعالی)👆
#افول_آمریکا
#امام_خامنه_ای
#حقیقت_آمریکا
#تـلنـگر
با خـودمـان فـڪر ڪنیـم
ڪـه حجـاب داشـته بـاشیـم
امّـا⁉️ چـادر نـبـاشد؛
ایـن فـڪر غلطی اسـت🛑❌
نـه اینـکه من بخـواهم بـگویـم
چـادر نـوع منحـصر اسـت نـه🖤
👑مـن میـگویم👇👇
چـادر بـهتریـن نـوع حـجاب اسـت!❤️
«مـقـام مـعظـم رهـبرے»
°•|از چادرم تــــــا شهـــادت|•°
₣@†₤M₤_hm: 🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت۲۰) ✅شب با همسرم صحبت می کردیم خیلی از مواردی که برای من پیش آ
₣@†₤M₤_hm:
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت۲۱)
✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم.
🔅ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد.
💥دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود.
☘ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم.
🌴 یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم.
🔷چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم.
🌾 جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
🔷 من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند..
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت!
🌿 چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود.
اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمیتوانست آن نزدیک شود.
🍃شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم.
⚡️ در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند.
✨آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند!
💥 جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ...
🌕چند روز بعد بازی نفت در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید...
💥سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم.
❄️ از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم.
🌸جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم.
در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما میخورد؟
🌕 گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید..
💥روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربیها خوراک خوبی ایجاد شد...
🍀 خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند.
🌷جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا میرود و میگویند شهید شد!!
🔥خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمیتوانند برایش انجام دهند!!
☄حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته...
✨ چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم.
خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم.
💫 آرپیجی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید میشوند قرار گرفتم.
گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید میشویم.
🌱جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست.
💥 او میخواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچهها به زودی شهید میشوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم میخواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم.
🍃هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خطشکن محور باشی...
ادامه دارد...
کپی مطلب با ذکر صلوات به نیت تعجیل در فرج و سلامتی ناشر و عوامل کتاب آزاد و حلال می باشد...
ادامه دارد...
@witness
#سید_علی_قاضی:
بعضی ها می گـوینـد آقا
چـه ذکـــری را بخوانیــم
تاپیشرفت کنیم؟ بهترین
ذکر برای پیشرفت کردن
#گناه نکردن است!
#بهترینذکرعملیبایدباشد!
💔
راز سالم ماندن دست وانگشتر سردار سلیمانی
اقدام تعجببرانگیز شهید قبل از رفتن به آخرین مأموریت
یکی از اتفاقات جالب قبل از رفتن به سوریه این بود که برای اولین بار قبل از اینکه به سفر برود سه روز خانواده را جمع میکند و هیچ جایی نمیرود. نه محل کار و نه دفتر رهبری.
برای اولین باربوده که چنین اقدامی میکرد که برای خانواده هم تعجبآور بود انگار خودش میدانست که سفرآخرش است.
آقای خالقی بچه زرند کرمان است که در جایی حدود ۳۰سال پیش باسردارسلیمانی عقد اخوت بستندایشان اکنون در قم زندگی میکند.
حاج قاسم قبل از شهادت به آقای خالقی تماس میگیرد تا با هم به زیارت بروندآقای خالقی تعریف میکردرفتیم قم وحاج قاسم حرم حضرت معصومه(س)را زیارت کردوبین خادمان نشست و به گفتگو پرداخت.
بعد به سمت خانه رفتیم ودم دریکی را که به زبان عربی صحبت میکرددر آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعداز صحبت یک انگشتر که درانگشت کوچکش بودبه آن فرد دادبعد که میخواست به تهران برودگفتم من تا میدان ۷۲ تن میآیم که اصرار کرد وگفت: نه، خودم تنها میروم، اما من اصرارکردم تا ایشان را همراهی کنم. تا اینکه تا تهران با هم آمدیم.
در مسیر تهران به من گفت که خیلی با این انگشتر نماز شب خواندهام، اگر اتفاقی برایم افتاد این انگشتر را در قبرم بگذاریدآقای خالقی میگفت که رمز اینکه دست با انگشتر ماند، شاید همین علاقه وی بود.
همه چیز برای شهادت حاج قاسم مهیا بود. فرزندانش را آماده کرده بودودر دستخطی هم محل شهادتش را به همسرش تاکیدکرده بود.
@Witness
💔
میدونستید بزرگترین حسرت همه ی آدم ها تو آخرت اینکه میتونستن نماز بخونن و نخوندن!؟؟😔
'
حتی اونای که با نماز اُنس دارن!❤️
چه وقت های که میتونستن نماز بیشتری بخونن و نخوندن.🥀
'
این از هر جهنمی براشون بدتر و عذاب آور تر هست.😭😭
@Witness
مَنْ زاٰرَ قَبْرَ رِیْ، کَمِنَ زاّٰرَ کَربَلٰا...
#سیدالکریم
...♡
سالروز وفات سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی ع تسلیت..🖤
...♡