#غربتیعنی ...
+ بابا شماییـد ؟
- با که کار داری دخترجـان ؟
+ شمـا مردی که رویش را پوشانده باشد و گونی بر دوش داشته باشد ندیدید ؟
- با او چهکار داری ؟
+ او بابای من است ، البته ... بابایم که نه !
من به او میگویم بابا
- اسم بابایت را میدانی ؟
+ نه ... پرسیـدم امّا نگفت
- اگر بابا دیگر نیاید چه ؟
+ عه چرا نیاید ؟!
تازه میخواهم خبری خوب بدهم
که مطمئنم خوشحـال میشود !
- چه خبـری ؟!
+ میخواهم خبر مرگ علـی را به او بدهم !
- از کجا میدانی از شنیدن این خبر خوشحـال میشود ؟
+ او از خوشحالی من خوشحال میشود
همیشه همینطـور بود ؛
هروقت علـی را نفرین میکردم او هم با من نفرین میکرد !
- او هم مرگ علـی را میخواسـت ؟!
+ آری ؛ دستانش را بالا میبرد و میگفت
خدایـا مرگ علـی را زودتر برسـان ... ! :)
#غربتیعنیعلی😭
@witness
YEKNET.IR -motiei-shab-20-Ramezan.mp3
2.95M
#مداحی•|♡|•
🔳 شهادت #امام_علی_علیه_السلام♥️|•
▪علےاےساقےڪوثـرعلےمولا،علےمولا{💚}
▪امیرالمومنیݩحیدرعلےمولا،علےمـولا{🍂}
•{ #میثم_مطیعی }•
@witness
یه روز محسن یه چیزعجیبی بهم گفت که باعث شدتن وروحم یخ بزنه!تاکیدداشت تازنده ست پیش کسی نگم...
محسن گفت:یه شب که از نیمه گذشته بود تویه روستای دورافتاده مهمان بودم.همه خواب بودنداما من بیدارترازهمیشه.
صدای انواع حیوانات مثل گراز وسگ وجیرجیرک و...توفضاپیچیده بود!انگارزلزله میخواست بیادکه حیووناپرسروصداترازهمیشه شده بودند.آروم آروم قدمهام روکه به سنگینی بلندمیشد،به سمت حیاط برداشتم.همه جاتاریک بود.هیچی دیده نمیشد!
دیوارهای حیاط در اون تاریکی محوبودندکه به یک باره دیدم همه صداهاقطع شدوسکوتی عجیب برفضاحاکم شد.
بهم گفت ازم نخواه ونپرس ازجزئیات برات چیزی بگم.فقط بدون دراون لحظه جمعی گریان من روبه مجلس روضه دعوت کردند.وارد جمع شدم.بااونا عزاداری کردم.بعدازتمام شدن روضه از اون حالت درومدم.باشکسته شدن سکوت،صداهادوباره برگشت؛اما صداها دیگه مثل اون اولش عجیب نبود عادی شده بود.
محسن اونارودیده بود وبالحن حرفاش فهمیدم که میدونست اوناکی بودند وروضه چه کسی بوده؛ولی بهم اجازه نداد حتی سوال بپرسم.
بااینکه فهمیدم محسن محرم اسرارشده امانمیدونستم چراداره به من این کلیات رو میگه؟!شاید...
شاید پری رویی تاب مستوری ندارد....
راوی دوست شهید
#شهید محسن فرج اللهی
خستتون کردیم...
حلالمون کنید🌱
دعامون کنید🌷
شبتون بانگاه حضرت محمد(ص)❤️🍃