بوی بهشت میوزد از کربلای تو ...
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو❤️✨
@Witness
🕊عالَمی شادی دنیا و
گروهی غمِ عشق
عاقلان نعمت و
عشاق بلا میخواهند...
#سیف_فرغانی
@Witness
شرحِ حالِ منِ دلتنگ
شبی نه
همه شب
بیداری ست...💔🌙
#دلتنگ_کربلا💔🍃
@Witness
سلام رفقا
قبول باشه
شدیدا ب یک ادمین تبادلات و پست نیازمندیم!
✅ با تجربه لطفا
✅ خواهشا سن شون هم ۱۷ به بالا
✅ ادمین تبادل، تبادلات رو سر موقع انجام بدن! و ادمین پست فعال باشن!
اگر دوستی در بین مان هست ب آیدی مراجعه کنن:
@zakipoor313
#حجاب
باغ حجاب عجب بوی خوبی دارد😋
بوی یاس و نرگس و رز میدهد🌼🌺🌷
بوی گل های بهاری🌸🌱☘
اگر عطر حجاب را استشمام نمیکنی😳 شاید....🤔
شاید سرما خورده ای!🤒
بینی ات در اثر یک سرما خوردگی ساده گرفته است دوست من!😕
❄️شاید...🤔
هوای اخلاق یک خانم چادری سرد بوده است؟!😔
شاید...🤔
جایی ویروس بدگمانی به حجاب و حکم زیبای خدا، وارد وجودت شده😱😥
نمیدانم؟ 🙄
شاید جلوی باد سرد کولر برنامه های ماهواره نشسته ای؟ 🖥📡
نمیدانم....🙄
✅حجاب شیرین است....🍬
و لذیذ....😋
اصلا گاهی مزه چلوکباب می دهد !🍛
اما اگر سرما خورده باشی اشتها نداری!😒
سوپ ساده برایت از هر غذایی "کافی" تر است🍲
دختر جون سرما خورده ای!🤒
وگرنه حجاب عطر گل می دهد🌹
و طعمش 😋
از هر غذایی که دوست داری لذیذ تر است...🍝🌮🌭🍰
══════°✦ ❃ ✦°══════
@Witness
❌ #تلنگرانه
اگه شیطون زیاد وسوست میکنه🚫
⛔️ بدون چیزی در
وجودت داری که خیلی با ارزشه💰
🤔 میدونی_چرا ⁉️
📛 چون شیـ😈ـطان یه دزده و میخواد به گنجــینه های✨ ارزشی دورنت دستبرد بزنه...
#پس_مواظب_باش
@Witness
❧غیرت من❧
❧عفت تو❧
زندگۍ یعنۍ همیݩ
دشمݩ ما هرڪہ باشد😒
ابتر است حالا ببین....
تو بشو فرماندهامــ، بانو!😍🙈
سپاهت مےشومـ👮🏻♀
مݩـ🙃 فداے
یڪ نخ از چادر سیاهت•♡• مےشومـ🌺🍃
وارث حجب و حیاے حضرت زهرا شدے💚☺️😍
با همیڹ چادر برایمــ ڪل ایڹ دنیــ🌍ــا شدے😊
@Witness
°•|از چادرم تــــــا شهـــادت|•°
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت۱۸) ☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من ب
₣@†₤M₤_hm:
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت۱۹)
🔷گفتند همه رفقای شما سالم هستند.
تعجب کردم، پس منظور از این ماجرا چه بود؟
من آنها را در حالی که با شهادت وارد برزخ شدند مشاهده کرده بودم.
🌼چند روزی بعد از عمل وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم.اما فکرم به شدت مشغول بود.
☘ یک روز برای این که حال و هوایم عوض شود با خانوم و بچه ها به بیرون رفتیم .به محض اینکه وارد بازار شدیم پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد.
🍁 رنگم پرید! به همسرم گفتم: این فلانی نبود؟
همسرم گفت: آره خودش بود.
این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود .
☄برای به دست آوردن پول مواد همه کاری میکرد.گفتم این مگه نمرده؟ من خودم دیدمش که اوضاع و احوال خیلی خراب بود.
⚡️مرتب به ملائکه خدا التماس می کرد حتی من علت مرگش را هم میدانم.
خانومم با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟حالا علت مرگش چی بود؟
گفتم اون بالای دکل مشغول دزدیدن کابل های فشار قوی برق بوده که برق اون رو میگیره و کشته میشه!
خانمم گفت: فعلا که سالم و سرحال بود.
آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم.پس نکند آن چیزهایی هم که من دیدم توهم بوده!
❄️ دو سه روز بعد خبر مرگ این جوان پخش شد.از دوست دیگرم که اورا میشناخت سوال کردم ،گفت: بنده خدا تصادف کرده.
🍂من بیشتر توی فکر فرو رفتم، چون من خودم این جوان را دیده بودم حال و روز خوشی نداشت.
اعمال،گناهان،حق الناس.. حسابی گرفتارش کرده بود.
به همه التماس می کرد برایش کاری بکنند..
🌾 روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود. لابلای صحبتها گفت: چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی رو قطع کنه وبدزدد،همان بالا برق خشکش می کند!
خیره شدم به صورت مهمان و گفتم فلانی را میگویی؟
گفت :بله خودش، پرسیدم مطمئنی؟
گفت آره، خودم اومدم بالای سرش اما خانوادهاش به مردم چیز دیگه ای گفتند.
💥 پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده نزدیک را هم دیدهام.
💫 نمی دانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم.
ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشید.
✨بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد.
🍃یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه از دنیا رفت.
خیلی ناراحت بودم، اما یاد حرف خدا عموی خدابیامرزم افتادم که گفت این باغ برای من و پدرت است و او به زودی به ما ملحق می شود...
🔷در یکی از روزهای نقاهت سری به مسجد قدیمی محل زدم.
یکی از پیرمرد های قدیمی را دیدم .
☘سلام و علیک کردیم و وارد مسجد شدیم.یکباره یاد آن پیرمردی افتادم که به من تهمت زده بود و به خاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید!
🔷 صحنه ناراحتی آن پیرمرد در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم:
باید پیگیری کنم ببینم این ماجرا چقدر صحت دارد؟ دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شده را از نزدیک ببینم.
به پیرمرد گفتم :فلانی رو یادتون هست همون که چهار سال پیش مرحوم شد؟
🔅گفت: بله نور به قبرش ببارد .چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر می کرد. آدم درستی بود. مثل او کم پیدا می شود.
✅گفتم: بله اما خبر نداری این بنده خدا چیزی توی این شهر وقف کرده، مسجد حسینیه؟
❗️گفت نمیدانم ولی فلانی با او خیلی رفیق بود از او بپرس .
🔰بعد از نماز سراغ همان شخص گرفتیم پیرمرد گفت:خدا رحمتش کند دوست نداشت کسی با خبر شود اما چون از دنیا رفته به شما میگویم.
♻️ سپس به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت:
این حسینیه را میبینی همان حاج آقا که ذکر خیرش را کردی این حسینیه را ساخت و وقف کرد.
نمی دانی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه را برمیداریم و وصلش می کنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر باشد.
♻️ بدون اینکه چیزی بگویم جواب سوالم را گرفتم..سری به حسینیه زدم و برگشتم و پس از اطمینان از صحت مطلب، از حقم گذشتم و حسینیه را به بانی اصلی اش بخشیدم...
ادامه دارد...
@Witness
ـ||♥️||ـ
شاید #شہادت
آرزوۍِهمــہباشد
امایقیناً☝️🏻
جز #مخلِصین
ڪســـےبداننخواهـدرسید...
ڪاشبجاےزبان
با #عمـــــل
طلبشهادتمےڪردم...(:
#شهید_ابراهیم_هادے |🌱|
@Witness