-چادرت را بر سرت بیانداز
بیرون بیا...
بیا بہ تماشاے فصل"خشڪسالے حجاب"
بگذار قداست چادرت دستے بڪشد بر این"خزان زدگے حیا"
بگذار ڪوچہ وخیابان زیرگامهاے نجیب تواحساس غرور کند
@Witness
اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟....
خدایا مرا به که واگذار میکنی؟
به نزدیکان که مرا رها کنند
یا به بیگانگان که بامن با ترشرویی برخورد کنند؟....
:)
#سلام_امام_زمانم
#سلام_آقای_من
#سلام_پدر_مهربانم
گل نرگس نظری کن
که جهان بیتاب است...
روز و شب چشم همه
منتظر ارباب است...
مهدی فاطمه پس کی
به جهان می تابی...؟
نور زیبای تو یک
جلوهای از محراب است...
✨تعجیل درفرج #پنج صلوات✨
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Witness
اِمام رضا(ع):
.
ڪسے ڪه نمـےتوانـد گناهـے از گناهان
گذشتهاش را جبران نماید،زیاد صلوات
بفرستـــد؛زیرا ڪه صلوات، گناهـان را
نابود مےڪند...
.
عيون أخبار الرضا،ج۱،ص۲۹۴
.
@Witness
°•|از چادرم تــــــا شهـــادت|•°
اِمام رضا(ع): . ڪسے ڪه نمـےتوانـد گناهـے از گناهان گذشتهاش را جبران نماید،زیاد صلوات بفرستـــد؛زیر
و یچیزی😉
ما ی جای دیگه هم داریم که میگه:
صلوات مث مداد و پاک کن هست
هم ثواب مینویسه
وهم
گناه رو پاک میکنه
حالا شما خودت تصمیم داری روزی چن تا صلوات واسه خودت بفرستی؟😇
#ادمین_نوشت
#کپی_ممنوع
راستی
ی خبر خووووووب😉😇
پیشنهاد های خوبی
برای کسایی ک این مدت در قرنطینه به سر میبرند
در راه است🤩🤗
منتظرمون بااااااشید🤗
°•|از چادرم تــــــا شهـــادت|•°
راستی ی خبر خووووووب😉😇 پیشنهاد های خوبی برای کسایی ک این مدت در قرنطینه به سر میبرند در راه است🤩🤗
کانال رو به آشنا هاتون معرفی کنید🌸
#شهادت
حِکایت #عاشِقانه
آنانی اَست که دانِستَند
دُنیا #جای_ماندَن نیست
👈بایَد #پَرواز کرد🕊
#شبتون_شهدایی🕊🌷
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Witness
#طنزدرجبهه😅
💥خاﻧﻢ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻣﯽﮔﻔﺖ :
ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﺮﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ
اﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ
ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ...😊
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ؟؟
ﺭﮒ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ
ﺑﺬﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻡ...!
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺁﺭﻩ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﯼ...
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ؟؟😍
ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺟﻨﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘﻢ :
ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ...😉
ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
از ﺗﻮ بهترنبود😒
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺟﻬﻨﻢ...😕😂
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Witness
📖ابراهیم و مورچه ها...
🌺 یک روز داشتیم با هم از منزل به طرف باشگاه میرفتیم. من کمی جلوتر رفتم. برگشتم و دیدم ابراهیم کمی عقب تر ایستاده؛ بعد نشست به اطرافش نگاه کرد و دوباره بلند شد.
✳️ با تعجب برگشتم به سمتش و گفتم: چی شده داش ابرام؟! گفت: «اینجا پر از مورچه بود. حواسم نبود پام رو گذاشتم بین مورچه ها. برا همین نشستم ببینم کجا مورچه نیست از اونجا حرکت کنم.»
💯ابراهیم پرید اینطرف کوچه و راهش رو ادامه داد. گفتم: عجب آدمی هستی؟! دیر شد، وایسادی بخاطر مورچه ها؟!
💐ابراهیم گفت: «اینها هم مخلوقات خدا هستند. من اگه وقت داشتم یه مشت گندم براشون میریختم، نه اینکه با پام اونها رو له کنم.»
📚سلام بر ابراهیم2
خبر های خوبی در راه است ...😇
کانال را به آشنایان تون معرفی کنید تا استفاده کنند🤗