eitaa logo
🏵️کانال مهدویت 🏵️
997 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
7.5هزار ویدیو
29 فایل
شروع کانال11ابان ۱۴۰۰ پایان کانال مصادف با ظهور امام زمان (عج) برای خادم کانال دعای شهادت کنید🙏♥️ ارتباط با ادمین 👇 @Saeed_51d
مشاهده در ایتا
دانلود
من نه بازار میام نه عروسک میخواهم.mp3
5.79M
من نه بازار میام نه عروسک میخواهم عمه مهمون رسید من همون روسریو میخواهم که بابام خرید..😭💔 حضرت رقیه سلام الله علها 🥀
مولای ما ، مهدی جان چقدر جای دستان شفابخشتان ، طنین گرم صدایتان ، لبخند ملیح پدرانه اتان ، گام های استوار و حیدری اتان ... خالیست ... چقدر دنیا شما را کم دارد ... چقدر جهان ، سردرگم و بیقرار است ... کاش این ابرهای تیره ی غیبت کنار برود و خورشید ظهورتان از عمق تیرگی ها نجاتمان دهد ... کاش این روزهای تلخ ندیدنتان تمام شود ...
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد. 🌷سردار مدافع حرم «حاج‌مهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت. 🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌ حججی👉 بعد از شهادت حججی تا مدت‌ها، پیکر مطهرش در دست داعشی‌ها بود تا اینکه قرار شد حزب‌الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب‌الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب‌الله را آزاد کند. به من گفتند: «می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟» می‌دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهم‌تر بود. قبول کردم. با یکی از بچه‌های سوری به‌نام حاج سعید از مقر حزب‌الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را می‌پایید. پیکری متلاشی و تکه‌تکه را نشانمان داد و گفت: «این همان جسدی است که دنبالش هستید!» میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: «من چه‌جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!» بی‌اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحه‌اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: «پست‌فطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست‌هاش؟!» حاج‌سعید حرف‌هایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، می‌گفت: «این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.» دوباره فریاد زدم: «کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را این‌جور قطعه قطعه کنید؟!» داعشی به زبان آمد و گفت: «تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچک‌ترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می‌زد!» هرچه می‌کردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: «ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.» اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت: «فقط همین‌جا.» نمی‌دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش می‌خواست فریبمان بدهد. در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم: «بی‌بی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.» یک‌باره چشمم افتاد به تکه‌استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به‌هم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج‌سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حز‌الله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بی‌خبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب‌الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب‌الله، پیکر محسن را تحویل گرفته‌اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی‌بی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد و گفت: «پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمده‌اند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.» من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می‌دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت: «از محسن خبر آوردی.» نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ گفتم: «حاج‌آقا، پیکر محسن مقر حزب‌الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.» گفت: «قَسَمَت می‌دم به بی‌بی که بگو.» التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست. دستش را انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت: «من محسنم رو به این بی‌بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضی‌ام.» وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: «حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی‌اکبر علیه‌السلام اربا اربا کردن.» هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: «بی‌بی، این هدیه رو قبول کن.» ▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی. ۱۸مردادشهادت شهیدحججی
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باحال مناسب ببینید اگر اشکتون جاری شد برای تعجیل در ظهور امام زمان ارواحنا فداه دعا کنید اللهم عجل لولیک‌الفرج ❤️❤️
. 🔹 👈 شرطِ قبولیِ اَعمال 🔹 💚 پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه‌ و آله)👇 یا علی ! اگر بنده‌ای عبادت كند خدای عزوجل را به اندازه عمر نوح و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند و به قدری عمرش طولانی شود كه هزار بار پیاده به مكه رود و عمل حج انجام دهد، بعد هم در بین صفا و مروه در راه خدا مظلومانه کشته شود اَمّا تو را نداشته باشد یا علی، بوی به مشامش نخواهد رسید و وارد هم نخواهد شد. 📚 المناقب للموفق الخوارزمی / ص۶۸ 📚 ینابیع المودة لذوی القربی للقندوزی / ج۲ / ص۲۹۳ اللهم عجل لولیک‌الفرج ❤️❤️
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 از این من نگرانم!😭 💡 شوک و تلنگر جدی یک قاری ..... اللهم عجل لولیک‌الفرج ❤️❤️
💠مهلت دادن به اسرائیل اشتباه است ما گفته‌ایم مکرر که - این جرثومه فساد- اکتفا به قدس، اکتفا به بیت المقدس، نخواهد کرد. و اگر مهلت داده شود، تمام دوَل اسلامی در معرض خطر است. 📚صحیفه نور، جلد ٨ ،صفحه ٢۵١ اللهم عجل لولیک‌الفرج ❤️❤️❤️
@gharare12 گفتم: اگر‌ در کربلا بودم تا پای جان برای حسین(ع)تلاش می‌کردم گفت: یک حسین زنده داریم نامش مهدی(عج)است برایش چه کرده ای؟ سکوت کردم...