قصهی کرب و بلا را دختری تغییر داد
کاخها ویرانه شد ویرانهاش شد بارگاه
دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است
چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه
دختر انا فتحنا اشک میریزد ولی
گریههای او ندارد رنگ زاری هیچگاه
بین طوفان غنچه و گل سر در آغوش هماند
او به زینب یا که زینب میبرد بر او پناه
تا شود زهرا فقط یک کارِ باقی مانده داشت
شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه
چون زبانش بند میآمد خجالت میکشید
با سرِ بابا سخن میگفت، اما با نگاه
آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین
رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه
ماند داغِ نالهی من بر دل دشمن فقط
خیزران وقتی که خوردی زیر لب میگفتم آه
جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی
عمه میجنگید با دستان بسته، بیسلاح
اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر
این امانتدار را شرمندهتر از این مخواه
بعد از این هرجا که رفتی با تو میآیم پدر
پای من زخمیست اما روبهراهم رو به راه...
🖤شهادت مظلومانه جگر گوشه سیدالشهداء(ع) حضرت رقیه (س) تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*═✧﷽✧═🕊
🖤┅═✧السلام علیک یا صاحب الزمان✧═┅🖤
°•~🌹🕊️.
اللهم عجل لوليک الفرج در انتظار #منتقم آل الله
و شهید کربلا
قدم میزنیم در مسیر عاشقی
با ذكر دعای بر #فـرج ...
الهی به امید فرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
فعالیت امروز را تقدیم به اقا امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
★ به نیت سلامتی وتعجیل در امر فرج ★
ـ ـ ـ ـ ــ ـ 🖤 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
✨السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفةَالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان✨
🕊🖤🕊
☘️قرار هر صبح☘️
*اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الحسین
─┅═༅𖣔🖤𖣔༅═┅─
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═༅𖣔🖤𖣔༅═┅─
محبان اباصالح (عج الله تعالی فرجه الشریف)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یا_بنت_الحسین_علیه_السلام
شاميان نازِ يتيمانه نمي دانند چيست!
غيرِ اَخم و قهر و تندي كاري آيا كرده اند؟
دخترت را زَجر كُش كردند هَرزه چشم ها
غربتم را سنگ و خاكستر تسلّيا كرده اند
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
⚘بیاد مولا به رسم هر شب⚘
🏴 بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ 🏴
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّڪُمَا ڪَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّڪُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِڪْنِي أَدْرِڪْنِي أَدْرِڪنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين َ🌷
حضرت رقیه سلام الله علیها
دختر گرامی امام حسین علیهالسلام
از جمله اسیران حادثه کربلا بودند
سن ایشان به سه سال رسیده بود
و امام حسین او را بسیار دوست میداشت
حضرت رقیه سلام الله بعد از شهادت پدر
شب و روز گریه میکردند که از گریه او
دل اهل بیت علیهم السلام مجروح میشد
و دائماً از حضرت زینب سلام الله علیها
و دیگران سؤال میکرد که پدر من کجا رفت؟
و چرا از من دوری نمود؟ [1]
عصر روز سهشنبه در خرابه شام که کنار
کاخ یزید واقع شده بود در كنار حضرت
زينب سلام الله علیها نشسته بود که جمعی از
كودكان شامی را ديد كه در رفت و آمد هستند
پرسيد: عمه جان اينان كجا میروند؟
حضرت زينب سلام الله علیها فرمود:
عزيزم اينها به خانههايشان میروند
پرسيد: عمه مگر ما خانه نداريم؟
فرمودند: چرا عزيزم خانه ما در مدينه است
تا نام مدينه را شنيد خاطرات زيبای همراهی
با پدر در ذهن او آمد
بلافاصله پرسيد: عمه پدرم كجاست؟
فرمود: به سفر رفته
طفل ديگر سخن نگفت به گوشه خرابه رفته
زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه
به خواب رفت[2]
شب با حالت پریشان از خواب بیدار شد
فرمود: پدرم حسین کجاست؟
اکنون او را دیدم! زنان و کودکان از شنیدن
این سخن گریان شدند و شیون از ایشان برخاست
یزید از خواب بیدار شد و گفت:
چه خبر است؟ جریان را به او خبر دادند
آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند[3]
دستمالی روی سر انداختند و آن طبق را جلو
آن دختر نهادند پرده از آن برگرفت و گفت:
این سر کیست؟
گفتند: سر پدر توست!!!
سر را از میان طشت برداشت
و به سینه گرفت و میگفت:
پدر جان کی تو را با خونت خضاب کرد
ای پدر که رگهای گردنت را برید
ای پدر کی مرا در کودکی یتیم کرد
پدر جان بعد از تو به که امیدوار باشیم؟
پدرجان این دختر یتیم را کی نگهداری
و بزرگ کند
و از این سخنان با او گفت
تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد
و صدا به گریه بلند کردند و آنقدر شيرين
زبانی كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد
همه خيال كردند به خواب رفته
وقتی به سراغ او آمدند از دنيا رفته بود!
شبانه غساله آوردند او را غسل دادند
و در همان خرابه مدفون نمودند[4]
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✍ پینوشت:
[1] انوارالشهاده، صفحه ۲۴۲
[2] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶
[3] کامل بهائی، جلد۲، صفحه ۱۷۹
[4] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ