مَست بودیم اَز غَدیرِ خُم،دوبارهِ عید شُد...؛
تُو بِه دُنیآ آمَديمَستیِ مآ تَمدید شُد...!
#السلامعلیکیاموسیبنجعفر
#عبدسرایحضرتموسیبنجعفریم
👇👇👇
https://eitaa.com/YaHosseinyaZeinab
#سید_علیرضا_مصطفوی🌹
زندگی اش شده بود #مسجد. همه کارش شده بود #کارفرهنگی.
می گفت: "اگر یک نفر از این بچه ها را با #خدا و #مسجد آشنا کنم برای من بس است."
حدیث معروف پیامبر به علی(ع) را می خواند:
یاعلی اگر یک نفر به واسطه تو #هدایت شوداز آنچه آفتاب بر آن می تابد برتر است.
می گفتیم:
"سید، اینقدر برای بچه ها کار نکن! اینقدر اردو و تفریح نبر! اگر مشکلی پیش بیاد پدر و مادر اینها رهایت نمی کنند."
می گفت:
"اشکال نداره. خیلی از این بچه ها با آمدن به اردو و تفریح #مسجدی شدند. ما هم توکل می کنیم بر خدا و سعی می کنیم کارمان را درست انجام دهیم."
#سیره_شهدا
#کارفرهنگی🌸🍃
📕کتاب همسفرشهدا. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/YaHosseinyaZeinab
#وصیت_شهید
🔻هشدار🔻
🔷از وصیت نامه شهید
محمد رضا آزادی:
♦️نکند خدای ناکرده با
سر برهنه یا #حجاب بد
به خیابان بیایید
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
https://eitaa.com/YaHosseinyaZeinab
932.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 امام موسی کاظم (ع) (بنا به روایتی)
☘ دنیا دریای عمیقی است که بسیاری از خلق در آن غرق شده اند
پس باید که کشتی تو در این دریا تقوای خدا باشد
و بار و بنه اش ایمان،
بادبانش توکل
و ناخدایش خرد
و راهنمایش دانش
و سکانش شکیبایی.
📗 اصول کافی ج ۱، ص ۱۶
🌸میلاد هفتمین فخر
عالم امکان باب الحوئج ،
موسی بن جعفر بر شما مبارک باد🌸
•••✨
ای کاش
کسی میآمد و غَمها را
از قلب اهالیِ زمین برمیداشت!🍃🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#سلام_امام_زمانم
صبحتون معطر به عطر صلوات بر مهدی صاحب زمان (عج)🪴
طلو؏ نڪَاهٺ❣
خورشید را میزبان
آسمان چشمانم می ڪند❣
می ٺابی و قرص قمر رویٺ
ظهر را پا ڪَشا می ڪند در درونم
حالا با ٺو من مالڪ زیباٺرین روز جهانم❣
ظهـرت بخیر دلبـر♥️
https://eitaa.com/YaHosseinyaZeinab
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید هرآن کسی که در پیِ وصل میرود،تامــرزِ سـوختن بتواند خطـر کند . .
#عــبـــدالـــــزهـــرا
بسم رب الشهداء🌹
معرفی شهید⤵
نام و نام خانوادگی: محمد حسین محمد خانی🌹
نام پدر : مصطفی
محل تولد : تهران
تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۴/۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶
محل شهادت: سوریه - دمشق - حلب
مدت عمر: ۳۰سال
محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران
قطعه و ردیف و شماره : ۱۷-۸۷-۵۳
کتاب مربوط به این شهید: عمار حلب - قصه دلبری
https://eitaa.com/YaHosseinyaZeinab
زندگینامه
در 9 تیر 1364 در تهران متولد شدم . سال 68 که امام خمینی رحلت کردند چهار سال بیشتر نداشتم ولی از همان دوران سرباز امام بودم
پدرم رزمنده و ایثارگر دفاع مقدس بود . من هم از بچگی با فرهنگ ایثار و مقاومت به خوبی آشنا شدم . سال 74 عضو بسیج مسجد محله شدم . علاقه زیادی به شهدا داشتم و زندگی نامه شهدا رو حفظ بودم
از بچگی علاقه خاصی به اهل بیت خصوصا امام حسین داشتم . مرید امام حسین بودم
به قول مادرم اصلا مدافع به دنیا آمده بودم . هیئت علمدار یزد رو راه انداختیم . مداحی هیئت معمولا با من بود
بچه درسخونی بودم . دانشگاه آزاد یزد رشته عمران پذیرفته شدم . عضو بسیج دانشگاه بودم علی رغم همه ی مخالفت ها تونستیم 8 شهید گمنام را تو دانشگاه دفن کنیم . دوره ارشد رو هم در رشته مدیریت در تهران گذروندم
در زلزله ی بم به صورت خودجوش رفتم یاری زلزله زده ها سال های زیادی تو اردوهای جهادی در مناطقی مثل بشاگرد و نوع دیگه از دفاع رو در خدمت به مردم محروم تجربه کرده بودم
سال 89 وارد سپاه شدم . جوون با اراده ای بودم. دوره غواصی رو گذروندم مرد عمل بودم وشجاع توی مباحث نظامی فراگیری خوبی داشتم .
موقع خواستگاری گفتم : هر جای دنیا که فریاد مظلومی رو بشنوم برای کمک خواهم رفت
شب عروسی با همسرم رفتیم پیش تمام شهدای گمنام یزد
دوست و رفقای بسیجی و کنگره ای رو هم دعوت کرده بودم
امیر حسین که به دنیا اومد خانواده گفتن شاید دلش گرم بشه و بیشتر اینجا بند بشه اما اینطور نشد دلم گرم بود از حضور بچه م اما تو دلم آتیش بود به خاطر اعتقاداتم
همون اول به همسرم گفتم زندگی با من یه زندگی معمولی نیست
میدونست سرباز مطیع ولایتم میدونست تو راهی پا نمیذارم که ذره ای ناراحتی حضرت آقا توش باشه
همسرت که حسینی باشه تو رو ظهیرت میکنه بی هیچ مخالفتی از جانب همسرم به سوریه رفتم امیرحسین نه ماهه بود که لباس رزم پوشیدم . 99 روز سوریه بودم حسابی دلتنگ امیر حسین بودم
به حاج آقا آیت اللهی از علمای بزرگ یزد گفتم دعا کنید شهادت نصیب و روزیمون بشه.
حاج آقا گفتند از خدا میخوام که مثل حبیب بن مظاهر بشید و منم گفتم لذتی که علی اکبر سید الشهدا از شهادت برد هرگز حبیب نبرد.
پنجاه و سه روز تو کاظمین بودم و تقریبا ۹ ماه تو سوریه
اسم مستعارم عمار بود. بین بچه ها معروف بودم به حاج عمار تو سوریه فرمانده ی تیپ هجومی سید الشهدا بودم
یه فرمانده برای اینکه موفق باشه هم باید مشروعیت داشته باشه و هم مقبولیت.
من برای فرماندهی محور ها که انتخاب میشدم مشروعیت پیدا می کردم اما مقبولیتم تو دلای نیروهام بود.
شانزده آبان ۹۴ شمال سابقیه عملیات داشتیم. پا به پای نیروهام و کنارشون می جنگیدم و هدایتشون می کردم طلوع آفتاب که رسید،آفتاب سعادت من هم تابیدوشهید شدم از آخرین وداعم ۹۹ روز میگذشت
📗عمار حلب
خاطرات شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی ❤
🌸🌱شهید محمد حسین محمدخانی اصالتی یزدی دارد اما به تاریخ 9 تیرماه 1364 شمسی در تهران متولد شده است. وی سال های دانشجویی خود را در رشته ی مهندسی عمران در یزد سپری کرد و از فعالان بسیج دانشجویی بود.
محمدحسین به صورت داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد و سرانجام به تاریخ 16 آبان 1394 شمسی، طی نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی، در عملیات محرم، خلعت شهادت پوشید.
ـ
سپردن مسئولیت بسیج دانشجویی در دانشگاه آزاد یزد
روحیه بسیجی و سابقه دانشآموزی، پای محمدحسین را در همان روزهای اول به بسیج دانشجویی دانشگاه باز کرد. حضور پررنگ در برنامههای بسیج و روحیه جهادی و توان مدیریتی، باعث شد مسئولیت حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد را به او بسپارند.
مسئولیت در بسیج دانشجویی و برنامهها و فعالیتهای مداوم، او را از درس و تحصیل دور نکرد و در سال ۸۴ در مقطع کارشناسی در همان دانشگاه پذیرفته شد.
جذب نیرو در تشکیلات به شیوه ی شهید محمد خانی
محمدحسین در جذب نیرو روابط عمومی فوق العادهای داشت. همان چیزی که بسیاری ازافراد در آن ضعف دارند. او معمولاً با هر کس و با هر تیپی که بود گرم میگرفت و دعوتش میکرد. او اوایلی که هیئت راه انداخته بود و مراسم میگرفت، وقتی افرادی در مجلس دیده می شدندکه در مجلس تیپ و قیافهشان به مذهبی ها نمیخوردولی در آن مراسم شرکت میکردند! در برگزاری کنگرههای شهدا این تیپ جوانها را زیاد میدیدیم و برای این جور جاها زیاد این افراد را جذب میکرد.»