eitaa logo
راه شهـــــداء راه حســـــین(ع)🇵🇸🇮🇷
121 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
4 فایل
✨﷽✨ اینجـــ👇🏻ـــا مَقـَـر شُهــــداست🌹 اگه دوست داری با سبک زندگی و خصوصیات اخلاقیِ هم وطنای شهیــدت بیشتر آشناشی اگه دوست داری هر روزت رو به نیــــــت یه شهـیـــد آغاز کنی و ازش سرمشــق بگیری قدمــــتان مبـــ🌹ــارک
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ 🔹روز چهارم 🔸پیچ آخر جاده🛣 پیرانشهر-سردشت،کمین خورهای زیادی داشت.هرچه به جنگل🌳 آلواتان نزدیک تر می شدیم،این کمین خورها بیشتر می شدند.ضدانقلاب😱 که از اول عملیات،حسابی تلفات داده بود، حکایت مار زخم خورده را داشت.از هر فرصتی استفاده می کرد و به نیروهای ما کمین می زد تا شاید با این وسیله بتواند مانع پیشروی تند و سریع تیپ ویژه شهدا بشود.🍃 آن روز،قبل از جنگل🌳 آلواتان،یک گروه از نیروها افتاده بودند تو کمین.با ما فاصله زیادی نداشتند‌.صدای تیراندازی به خوبی شنیده می شد. به گنجی زاده گفت:"برویم ببینیم چه خبره!" بروجردی هم آنجا بود.دنبال ما راه افتاد. اصرار کرد حالا که ما هستیم،لازم نیست شما بیایید،اما با ما آمد.🌱 ما سه چهارنفر هم که بی سیم چی آنها بودیم،نشستیم عقب.لحظه ای که راه افتادیم،حتی یک نفرمان اسلحه🔫 نداشت.محل دقیق شان را نمی دانستیم. فقط می دانستیم که تو جاده🛣 هستند. جاده را از همان مسیر رفتیم تا رسیدیم به آنها.هرچه نزدیک تر می شدیم،سر و صدای درگیری هم بیشتر می شد.🍀 فقط می دانم یک پیچ تند و تیز را که رد کردیم،به ما تیراندازی شد.تیراندازی آن قدر شدید بود که یقین کردم هیچ کدام مان جان سالم به در نمی بریم.از ماشین جیپ و آنتن های بی سیم📞 کاملا پیدا بود که این ماشین فرماندهی است و آنهایی که جلو نشسته اند بدون شک همه شان فرمانده هستند.گنجی زاده،شش دانگ حواسش به رانندگی بود.🌿 ادامه دارد... راوی:غلامعلی اسدی 📚حماسه کاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الی الحسین... با مادرش این گونه به سمت حسین می‌رود... زیر لب می‌گوید... مرا با عشق عترت زاده مادر مرا شیر محبت داده مادر به کانال "جهادتبیین"بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/dr_zangenehtabar
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتک خوردن سلوان مومیکا فرد هتاک به قرآن کریم در سوئد، توسط یک بوکسور ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال "جهادتبیین"بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/dr_zangenehtabar
🔳«ویژگی‌های برجسته» ✍بعضی‌ها می‌گویند او محصول نماز شب بود، بعضی‌ها می‌گویند یک عمر مجاهدت او را به این مقام رسانده بود؛ بعضی‌ها تقوا و اعتقادش را ملاک می‌گیرند، بعضی‌ها می‌گویند او مرد اشک بود؛ بعضی‌ها هم می‌گویند او یک مخلص به تمام معنا بود. اما در واقع حاج قاسم همه‌ی اینهایی بود که هر کسی از دریچه‌ای به آن می‌نگریست. او مرد باتقوای مخلصی بود که نماز شب‌هایش و اشک‌هایش در مناجات‌ها و روضه‌خوانی‌ها و لقمه حلال پدر و مادرش و اعتقادش به ولایت، او را به این جایگاه رسانده بود که نه فقط یک مرد جنگی که یک عارف خداشناس شده بود. حاج قاسم را در لابه‌لای صحبت دوستان و یارانش می‌توان جست و جو کرد اگر چه شاید این دریا را نتوان به این سادگی‌ها شناخت. 📚دو فصلنامه فرهنگی و هنری کسرا، ويژه نامه مکتب حاج قاسم، ص۶۳
خدا،دوجوربنده‌هاشوامتحان‌می‌کنه: یابامشکلات‌وبدبختی،یابادادن‌قدرت!
🔴امید جهان عرب، بیت المقدس و جبهه_مقاومت اسلامی به ولی فقیه است 🔹دبیر کل جنبش اسلامی عهدالله عراق گفت: جهان عرب، بیت المقدس و همچنین جبهه مقاومت اسلامی امیدش به ولی فقیه است و امروز در یک جنگ احزاب قرار داریم و دشمن قصد تخریب این جایگاه را دارد. 🔹حجت الاسلام و المسلمین هاشم الحیدری ظهر پنجشنبه در کنگره ملی روحانی شهید میرزا کوچک جنگلی که در سالن همایش‌های مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم برگزار شد، اظهار داشت رهبر معظم انقلاب جهاد تبیین را به عنوان یک فریضه قطعی و فوری معرفی کردند و این سابقه نداشته است که رهبر معظم انقلاب در موضوع دیگری چنین تعبیری به کار برده باشند.
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشرفت توان پهپادی ایران خاری در چشم اپوزیسیون خارج نشین!
به نماز سید مرتضی كه نگاه می‌كردم، ملائك را می‌دیدم كه در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشسته‌اند. رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: "نمی‌دانم‏, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است." به چشمانم خیره شد. گفت: مواظب باش! كسی كه سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد. گفت و رفت. اما من مدتها در فكر ارتباط میان نماز و زندگی بودم. بار دیگر خواندم، اما نماز سید مرتضی چیز دیگری بود. 📚منبع: كتاب همسفر خورشید راوی: اكبر بخشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزی پرسید جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد . گفت: مثل حالا رقابت بود؟ گفتم : آری. گفت : در چی؟ گفتم :در خواندن نماز شب. گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ گفتم: در توفیق شهادت. گفت: جرزنی بود؟ گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات . گفت: بخور بخور بود؟ گفتم: آری . گفت: چی می خوردید؟ گفتم: تیر و ترکش وموجهای شدید انفجار گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها . گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین . گفت: آوازم می خوندید؟ گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل . گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری . گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب گفت: استخر هم می رفتید؟ گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون . گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه. گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه . گفت: پس بفرمایید رژ لبم می زدید؟؟ گفتم: آری تا دلت بخواد خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان سکوت کرد و چیزی نگفت... ياد و خاطره شهدا و جانبازان و آزادگان ورزمندگان بی نام و بی ادعای این سرزمین گرامی باد یادو خاطرشان جاویدان و نثار روح بزرگشان صلوات 💠 نشر پیام‌های درست به سلامت جامعه کمک میکند✅🌹
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ✍🏻 زمانی که فرمانده بود یک عده پشت سر او حرف میزند. 🌱 یک روز به او گفتم بعضی ها پیش دیگران بد شما را می گویند. 🌱 خیلی تو هم رفت. از اینکه این موضوع را با او در میان گذاشتم خیلی پشیمان شدم. ▪️ روبه او کردم و گفتم ؛ محمد جان به این قضیه زیاد فکر نکن ... ▪️ گفت ؛ من از اینکه پشت سر من حرف میزنن ناراحت نیستم. ▪️ من که چیزی نیستم؛ از این ناراحت هستم که چرا آدمهای به این خوبی ، یک آدم بی ارزشی مثل من رو میکنند ؛ از این ناراحتم که چرا باعث برادرام شدم!! ▪️سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: خدایا این کجاست و من کجا!!! 📚کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه
💠 هر جا باشی، اگر برای رضای خدا کار کنی، همان جا الگو خواهی بود 🌷بارها به او مي گفتم مي خواهي کاري کنيم که برگردي تهران و در رأس هرم سپاه، با توجه به ويژگيهايي که داري، از تو استفاده شود؟ 🌷مي گفت: «مي خواهي مرا هدر دهي؟ مگر چه اشکالي دارد که اين جا کار کنم. ديگران در تهران هستند و کارشان را انجام مي دهند.» 🌷گفتم: «خوب، تو اگر بيايي تهران، به عنوان الگو مقاومت، الگوي تقوي، الگوي خاص مديريت مطرح مي شوي.» 🌷مي گفت: «اين جا هم با برادرها کار مي کنم. جمعي هستيم که مشغول فعاليتيم. هر جا باشي، اگر براي رضاي خدا کار کني، همان جا الگو خواهي بود.» 🌷محمد با عشق و علاقه در اين راه قدم گذاشت و از هيچ کمکي هم دريغ نکرد. 🎙راوی: محسن رفيق دوست # 🌷