حفظ آثار شهدای دستجرد
#تبرک_حرم_رضوی
#راوی_فرزند_گرامی
#جانباز_علی_عابدی
بعد از مراسم چهلم پدرم شب خواب دیدم که رفتم کنار مزار پدرم و آنجا دوتا جوان را دیدم که روی مزار پدرم نشسته اند از دیدن این صحنه ناراحت شدم و گفتم: روی قبر پدرم بلند شوید. یک دفعه دیدم پدرم از سمت دیگر قبرستان که مرده شور خانه هم در آن سمت است دارد به سمت من می آید و همینطور که داشت به من نزدیک می شد مرا صدا می زد و می گفت: دخترم بیا کارت دارم؛ کاری به کار این جوانها نداشته باش اینها کاری به کار من ندارند. ناراحت نباش که چرا روی قبر من نشسته اند بیا اینجا با تو کار دارم. گفتم: چه کاری داری؟ پدرم از من سوال کرد: اگر یک کاری به تو بگویم انجام می دهی؟ گفتم: بله پدر من، چرا انجام ندهم! دیدم سه تا اسکناس صدهزار تومانی به من نشان داد و گفت: این صد هزار تومان برای خواهرت نرگس این صد هزار تومن هم برای خواهرت ایران و این صد هزار تومان هم برای خودت باشد؛ گفتم: پس برادرم محمد چه می شود؟ گفت: محمد هم خدایش بزرگ است. من بعد از دیدن این رویای صادقه از خواب بیدار شدم. صبح آنشب عمه ی کوچکم که از تهران آمده بود و پیش ما بود را دیدم و به ایشان گفتم که عمه من دیشب خواب پدرم را دیدم. عمه ام گفت: چه خوابی دیدی ؟ خواب را برای عمه امتعریف کردم. عمه ام با شنیدن خواب گفت: ان شاء الله خیر است. بعد از ظهر نزدیکای غروب بود که مادرم آمد و گفت: عمو قدیر آمده و دم در خانه است و با تو کار دارد و منتظرت است. به مادرم گفتم: در خانه که باز است چرا عمو به داخل منزل نیامد؟ گفت: با تو کار دارد برو ببین چه می گوید. وقتی رفتم ببینم عمویم با من چه کاری دارد دیدم مانند خوابی که از پدرم دیده بودم عمویم سه تا اسکناس صدهزار تومانی به من داد و همان جملات پدرم را تکرار کرد و گفت که این اسکناسها برای تو و خواهرانت می باشد. این پولها را عمویم به نیت ما بعنوان تبرک از دست یکی از خادمان امام رضا علیه السلام دریافت کرده بود که بدست ما سه تا خواهر برساند. من هم از پس از دریافت پولهای تبرکی از عمویم تشکر کردم و با خوشحالی پیش مادرم و عمه ام رفتم و گفتم: ببینید خوابم تعبیر شد و پولهایی که پدرم در خواب به من داده بود تسط عمویم بدستمان رسانده است.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398