#کافه_شعر_و_ادب
🎼 خبرت هست که
بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق
این همه ایامم نیست...🌱
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
🦋 آدم گاهی چه گرم می شود
به یک هستـــــــــــــــــــــم
به یک نتــــــــــــــــــــــــرس
به یک نـــــــــــــــــــــــوازش
به یک آغـــــــــــــــــــــــوش...🎀
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
〖- انقضای دوسـت داشـتنت ، پایان جانِ ِمن است :))🦋♥️〗 ️
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
تو همون یاری هستی که شهریار میگه بدون وجودش شهر ارزش دیدن ندارد:)⛓️🫀 ️
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
بهترین انتخابه قلب منی تو♥️🔗 ️
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
❤️ عشق فقط اونجا که #مولوی میگه :
من زخـم تو را به هیچ مرحـم ندهم
یک مـوی تورو
به هر دو عالـم ندهم 🙃🤍️ •. 🌘 ☆ .•️
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
زِ جـــان خوش تَر
اگـر باشد تـــــو آنـی🧿♥️ ️
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
🔮 آنچه همه خوبان دارند
تـــــو یـڪ جــــا دارے
بـے سبب نیست در کنج دلم جا دارے 🫀️
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
🔮 جان و جهان ز عشق تو
رفت ز دست کار من
من به جهان چه میکنم
چونک از این جهان شدم...🍃
#مولوی
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
🎈 عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند
دردِ بی درمانشان را درد درمان میکند...❤️🩹
#مژگان_عباسلو
@Yas8488
#کافه_شعر_و_ادب
❣گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم...🎐
#مولوی
@Yas8488
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
#حافظ
🌴🌼🌴
#کافه_شعر_و_ادب
@Yas8488
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بیبصری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیلة القمری
🌴🌼🌴